بار خدایا
من
همان بنده ی گناهکارت هستم
می دانم مرا
همیشه به خاطر داری
ودرهمیشه درپناه
لطفتان بوده وهستم
میدانم دستانت
همیشه همراهم بوده و هست.
آری میدانم
میدانم در
سختیهایم تنها تو بودی که در کنار این بنده ی حقیرت بودی
تنها تو بودی ای
مهربانترین مهربانم
از آن هنگام
تولد
و تا زمانی که
خاکهای سرد گورستان تنم را بلرزاند
تو بامن خواهی
ماند
خدای من . . .
حرفهای درسینه
مانده ام بسیار است
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از
بار ، زدن پیوندی
می توان در دل
این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان از میان
فاصله ها را
برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از
این فاصله هاست “
قصه ی شیرینی ست
کودک چشم من از
قصه ی تو می خوابد
قصه ی نغز تو از
غصه این دل تهی ست
باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو
بگذارم و در خواب روم
ولی خوب می دانم
دل تو چون کبوتری زیباست
در میان من و تو
فاصله هاست
گاه می اندیشم
می توانی تو به
لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش
داری
دستهای تو
توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشمهای تو به من
می بخشد
شور عشق و مستی
را
و تو چون مصرع
شعری زیبا
سطر برجسته ای
از زندگی من می باشی
دفتر عمر مرا
با وجود تو
شکوهی دگر است
رونقی بس دگر
هست
آنچه را می بخشی
من چه دارم که
تو را در خور ؟ هیچ
من چه دارم که
سزاوار تو ؟ هیچ
خدای من ، مرا
ببخش و فهم
بخشیدن دیگران
را به من عطاء فرما
آمین یا رب
العالمین
◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊
مطالب این تـاپیک رو بـه یه کتـاب الکترونیک تبدیل کردم .
این طوری راحت تر در دسترستون قرار میگیره .
میتونید از ایــــنجــــا دانلودش کنید.
حجمش هم زیاد نیست.
متشکرم