یک خاطره از اولین روزهای مدرسه من اینه که ، دندونام تک و توک لق شده بودن و گاهی خواهرم بهم می گفت بی دندون، افتادی تو قندون و من هم
یه روز ، از همون روزای اول مدرسه مامانم، یه سیب گنده و قرمز برام گذاشته بود که زنگ تفریح بخورم، منم شاد و خوشحال اولین گازو زدم به سیبو در همون موقع یکی از دندونای لقم با درد زیاد افتاد.
چشمتون روز بد نبینه، اونقدر از اون یه ریزه دندون خون اومد که نتونستم اون سیب خوشمزه ی آبدار قرمزه ... رو بخورم و هنوز هم در حسرت اون سیب....