تبیان، دستیار زندگی

معمولا اختراعات در اثر نیاز انسان به وجود آمده اند. اما بعضی از آن ها نیز در اثر تخیل ذهن بشر شکل گرفته اند. انسان های 300 سال پیش هیچ گاه فکر نمی کردند می توانند به ماه بروند اما ما توانستیم به ماه برویم و اکنون رویای مریخ را نیز در سر داریم. در این تاپیک قصد داریم به کمک یکدیگر یک داستان را بسازیم و جلو برویم. هر کس یک قسمت از داستان را می نویسد و نفر بعد باید ادامه اش دهد. داستان ما قرار است یک داستان تخیلی با نگرش واقع گرایانه باشد، مثل کتاب های ژول ورن. این تاپیک یک سرگرمی صرف نیست و یک بحث علمی داغ هم نیست، تلفیقیست ساده از این دو. آماده اید؟ پس شروع می کنیم

سلام به بچه های نجوم تبیان
یادش بخیر وقتی این داستان رو با هم می نوشتیم
می خواستم اگه بشه بازم شروع کنیم به نوشتن ادامه این داستان رو یا یک داستان جدید توی تاپیک جدید بزنیم
در هر صورت اگر موافق بودین توی همین تاپیک خبر بدید که با هم شروع کنیم.
ممنون از همه شما ذوستان عزیز

سلاام وای چه داستانه جالبی بود مثه اینکه بازم تخیلا ته کشیدو نیمه تمام
به نظرم همنیو ادامه بدیم خیلی جالب میشه اینده انسانو به تصور بکشیم؟؟

یکی داستانو خلاصه کنه ما ادامش بدیم
ببینیم چی شده چی نشده

داستان جدیده از همون صفحه قبل شروع شده صفحه4

دراین میان ناسا به دنبال تشکیل گروهی بود که تا اخرین لحظات نابودی زمین در اون باقی بمونند وگزارشاتو تحقیقاته خودشون رو به سیاره جدید بفرسته دراین میان کسی جزدختری بنام سها از نوادگان سها89نبود که بتونه همچین گروهی رو تشکیل وادره کنه ....
خوب هرکسی هم حاضر به عضو شدن دراین گروه نبود چون ممکن بود هیچوقت نتونه به اون سیاره جدید بره
سهاباخیلیا صحبت کرد فقط دراین میان چچند نفر قبول کردند ازجمله گل افتاب که دوست قدیمی اون بود وحاضر بود جونشونو دراین راه بده ونفربعدی؟؟؟؟....