• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 2133)
شنبه 5/4/1389 - 23:14 -0 تشکر 207519
علی شریعتی

به نام خدا

سلام

ابندا بگم نمی دونستم این تاپیک رو دقیقا باید در کدوم انجمن ایجاد کرد : مذهبی؟ اجتماعی؟ دانشجویی ؟ ادبیات؟ ولی از همه جا مانسب تر برای گفتن از معلم انقلاب باید همین انجمن باشد... 

 29 خرداد روز بزرگداشت دکتر علی شریعتی بی سر و  صدا و آمد و رفت و امسال از همیشه بی سر و صدا تر!

دوست داشتم متنی بنویسم اما نه قلمش را دارم نه سوادش به همین دلیل چند تا مطلب و نقل قول هست که فکر کردم جالب باشد را ذکر می کنم تا شاید دوستان دیگر هم اگر مطالبی دارند به اشتراک بگذارند

 قسمتی هایی از متن شهید چمران در سوگ دکتر علی شریعتی:

ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من   بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!…خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی.می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی.

می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم.

ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم. ....

....ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره… «شهید» کرد…

(متن کامل مرثیه شهید چمران را در اینترنت می توایند پیدا کنید)

 

-------------------------------------------------------

-------------------------------------------------------

 

علی فدا بود.....

 

حیدر رحیم پور در مجله سوره شماره 17 خاطراتی بیان میکند یکی از انها به این شرح است :
"جلسه پرسش و پاسخی در دانشگاه آزاد بود، یک عده از متحجرین و انجمن حجتیه‌ها آمده بودند. یک کافر در دنیا گیر آورده بودند به نام علی شریعتی، گفتم: آقا جان این‌طوری نمی‌شود. شما بروید اشتباهات علی شریعتی، انحرافش، اغلاطش را جمع کنید و به من بدهید، من هم مال فیض کاشانی، صاحب تفاسیر صافی و مصفا و اصفا را جمع می‌کنم تا ببینم کدام بیشتر است."

"عروسی یکی از فامیل که با من و مطهری و شریعتی قوم و خویش بود، من و مطهری چند ساعتی با هم بودیم. از او پرسیدم: چرا این‌قدر با علی خشن برخورد می‌کنی؟ عین همان حرف را که دکتر در مورد آخوندهای درباری گفته بود، گفت: اصلاً بحث علی نیست، من که دائم به خانه پدرش رفت و آمد دارم، با خودش هم که رفیق‌ایم، بحث من این است که شاخه‌ای در حال درست شدن است ـ مجاهدین خلق را می‌گفت‌‌ ـ که خود را به علی می‌چسبانند، علی هم چیزی نمی‌گوید، من مجبورم با علی این‌طور برخورد کنم؛ که آنها افشا شوند.
یعنی مطهری، شریعتی را فدای خط مکتبی خود می‌کرد. علی هم خود را فدا می‌کرد تا ارتجاع را بشکند.
علی آدم نبود، فدا بود. فدایی نبود، فدا بود. فدای جامعه و اسلام و مردم."

"آن‌شب من خیلی بیشتر از آن چیزی که برای شما لازم باشد، علی شریعتی‌شناس شدم. حرفهای خیلی خوبی بین ما رد و بدل شد. گفتم: علی زندان چطور بود، استفاده کردی؟ با تمام وجود گفت: خیلی. بعد پرسیدم: علی نظرت راجع به کتابهایت چیست؟ گفت: من که کتاب ننوشته‌ام؛ آن کویر که یک رمان است. آن یکی جنگ با منافقین است، آنهای دیگر هم همین‌طور ـ هیچ کدام از کتابهایش را امضا نکرد ـ اما اگر خدا یاری کند و یک فراغتی به دست بیاید، بعد معنی کتاب را می‌فهمی، که خدا را شاهد می‌گیرم اگر علی موفق شده بود فرار کند و او را نکشته بودند، کتابهایی نوشته بود که اسلام را تکان می‌داد.
از خاطرات زندان گفت: ‍‍«این شش ماه آخر عصر به عصر، روی برنامه خاصی شلاقم می‌زدند و می‌گفتند راضی شدی یا نه؟ از من می‌خواستند که بیا به جای خانم پارسا وزارت علوم و فرهنگ را قبول کن. می‌گفتم: من خانواده خودم را نمی‌توانم جمع کنم، شما بروید بی‌نظمی مرا در جامعه ببینید ـ راست هم می‌گفت، بد بی‌نظمی بود‌‌ ـ من فهمیده بودم که ساواک از مخالفت من با روحانیت دل کنده است. باز‌جویم می‌گفت: همه مخالفتهای تو بازی سیاسی است، آنها می‌خواستند با انتخاب من به وزارت مرا خنثی و دانشگاه و روشنفکران انقلابی را یکجا ببلعد. من می‌دانستم که اگر قبول می‌کردم و حاضر می‌شدم با شاه ببندم نخست‌وزیرم می‌کرد. و اگر با آمریکا می‌بستم، رئیس جمهور می‌شدم و اگر هیچ‌کدام از این کارها را نمی‌کردم مرا مثل پاپ، یک قدیس روشنفکری می‌کرد. آن‌موقع دیگر علی شریعتی نبودم و بعد از آن دانشگاه ضربه‌ای می‌خورد که پنجاه سال حرکت نمی‌کرد. این بود که مجبور بودم تحمل کنم و دائم طفره می‌رفتم. اواخر هم می‌گفتند: پدر‌سوخته، ما کاملا‌ً می‌دانیم؛ تو شاخه دانشگاهی خمینی هستی، منتها با این جور کارها ما را فریب دادی.»
بعد گفتم علی راجع به مجلسی چیزی می‌گویم که داشته باشی، بحث اشاعره و معتزله را طرح کردم و صحبتهای زیادی کردیم، یکدفعه دست به سرش زد و گفت: خاک بر سرم، کاش این مطلب را زودتر فهمیده بودم. گفت: خیلی فهمیدم؛ واقعا‌ً در این عالمها نبود که به جهلش تعصب داشته باشد.
آن شب گذشت و من بعدها فهمیدم که نقشه‌اش این بوده که به خارج برود."

 

(به نقل از انجمن دوستداران شریعتی/http://tarikhema.ir/forum/viewforum.php?f=66)

 

 


بني الاسلام علي الکلمتين,کلمة التوحيد و توحيد الکلمة

دوشنبه 28/4/1389 - 12:10 - 0 تشکر 212468

انسان نمی تواند
به آسمان نیندیشد!
چگونه می تواند؟!
مگر انسانهایی که
عمر را بی چرا،
به چریدن مشغولند
و
سر به زمین فرو برده اند
و پوزه در خاک دارند
و غرق در آب
و علف اند
اینها که "گوسفندان" دو پایند!

دکتر علی شریعتی

سید حمید هاشمی

سه شنبه 29/4/1389 - 1:35 - 0 تشکر 212701

یغما :
خیلی قشنگ بود. فکر کنم این در اول کتابی به اسم" لطفا گوسفند نباشید" هم نوشته شده.

-------------------

من شخصا خیلی شریعتی رو دوست دارم ولی این جمله از شریعتی خیلی مهم است که یک جوری اعتراف است! و باید در خواندن کتاب های شریعتی دقت داشت:

"من که کتاب ننوشته‌ام؛ آن کویر که یک رمان است. آن یکی جنگ با منافقین است، آنهای دیگر هم همین‌طور ـ هیچ کدام از کتابهایش را امضا نکرد ـ اما اگر خدا یاری کند و یک فراغتی به دست بیاید، بعد معنی کتاب را می‌فهمی"، که خدا را شاهد می‌گیرم اگر علی موفق شده بود فرار کند و او را نکشته بودند، کتابهایی نوشته بود که اسلام را تکان می‌داد.

 

 


بني الاسلام علي الکلمتين,کلمة التوحيد و توحيد الکلمة

يکشنبه 10/5/1389 - 1:58 - 0 تشکر 216925

پاسخ قرآن به شریعتی!

آدم تعجب می کند از این شریعتی که بخشی عظیمی از وقتش را صرف این کرد که خرافه را از بین ببرد و کراوات می زد و به اصطلاح روشنفکر بود در هنگام نماز صبح قرآن باز می کند تا فال بگیرد!

در ادامه آخرین نامه ی دکتر شریعتی به پدرش می آید که به مناسبت آخرین خروج بی بازگشتش از ایران نگاشته شده است.

شریعتی بعد از بیان اینکه امروز جوانان به علت شکست های مکتب های مادی و غربی تشنه ی مکتبی و مذهبی نو هستند و ما وظیفه داریم که انها را با اسلام و قرآن آشنا کنیم  خطاب به پدرش می فرماید:

..و شما، اكنون كه این نسل تشنه است و نیازمند و این همه برای دست یافتن به حقیقتی از ایمان و معنایی از قرآن و سخنی از نهج‌البلاغه در تب و تاب است و چشم راه شما و چند تنی چون شما، دریغ است كه ساعات شب و روزتان جز به اطعام معنوی جوانان گرسنه و تشنه و مشتاق بگذرد و عده‌ای دكاندار هار شده از پول و سود، بحث گاوها و خرهاشان را با شما و در محفل شما طرح كنند و آدم‌هایی چون زركش! (شما را به خدا اسمش را نگاه كنید! زركش! یعنی كارش فقط در زندگی است كه هر جا طلا هست به آن‌جا كشیده می‌شود یا هر جا بوی طلا می‌شنود در تب و تاب آن می‌افتد كه آن را كش رود! یا آدمی است كه میزان حق و باطلبش و ترازوی ارزش‌هایش طلا است و یا باربری است كه فقط طلا می‌كشد…)، با آن كلماتی كه در بازار خلق می‌شود و در پاسگاه كلانتری یا ژاندارمری طرح، نزد شما بیایند و عزیزترین لحظات انسانی را كه در قرآن و نهج‌البلاغه پخته شده است، بی‌دریغ به تباهی كشانند! به هر حال! من به عنوان یكی از دست پروردگان علم و تقوی و ایمان شما می‌دانم كه زندگی‌ام را چگونه بگذرانم و هرگز در هدر دادن عمرم، كه با عمر شما قابل قیاس نیست، سخاوت به خرج نمی‌دهم. شما می‌توانید خدایی‌ترین كلمات خدا و محمد و علی را به این نسل كه شب و روز با سكس و پول و مصرف و پوچی و یا ماتریالیسم تغذیه می‌شود، برسانید و خدا و محمد و علی و همه‌ی دردمندان این نسل چشم به راه و متوقع و منتظر شمایند.
فعلا! من عازم سفرم. سفری كه اعجاز فكرساز خداوند است. یكی دو ماهی می‌روم برای مطالعه و معالجه و انشاء‌الله برمی‌گردم. اینكه از شما اجازه نگرفتم مراعات حال و اعصاب و خیالات شما را كردم. اكنون كه آخرین دقایق اقامتم در خانه و در وطن است دست شما را می‌بوسم و منتظر شما می‌مانم و برای آنكه نظر خدا را هم درباره‌ی این سفر بدانید، آنچه را در جواب من آمد نقل می‌كنم:
آقاجان! پریشب با قرآن تفألی كردم و گفت: نزله روح‌القدس…
و اكنون كه نزدیك طلوع دوشنبه است و دو سه ساعتی به حركت، پس از نماز صبح كه محتاج و مصر از او خواستم تا درباره‌ی این سفرم با من حرف بزند و حرفش را بزند، بالای صفحه نوشته بودند: «بد»! تكان خوردم، آیه را خواندم… از شوق گریستم:
(از چند آیه قبل شروع می‌كنم تا موضوع بحث و مطالب طرح شده معلوم شود):
(توبه- آیه‌ی 19 به بعد)
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون. یبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم. خالدین فیها ابدا ان الله عنده اجر عظیم. یا ایهاالذین آمنوا لاتتخذوا ابائكم و اخوانكم اولیا ان استحبوا الكفر علی الایمان و من یتولهم منكم فائلئك هم الظالمون… قل ان كان ابائكم و ابناوكم و اخوانكم و ازواجكم و عشیرتكم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن ترضونها احب الیكم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله… یریدون ان یطفوا نورالله بافواههم و…
(آیه‌ی مربوط به تفال من از اینجاست):
(توبه- آیه‌ی 37 به بعد)
یا ایهاالذین آمنوا مالكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل. الا تنفروا یعذبكم عذابا الیما و یستبدل قوما غیركم و لاتضروه شیئا… الا تنصروه فقد نظره الله اذ اخرجه الذین كفروا ثانی اثنین اذهما فی‌الغار اذ یقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا فانزل الله سكینته علیه و ایده بجنود لم تروها و جعل كلمه الذین كفروا السفلی و كلمه الله هی العلیا و الله عزیز حكیم. انفروا خفافاو ثقالا و جاهدوا باموالكم و انفسكم فی سبیل الله ذلكم خیر لكم ان كنتم تعلمون…

-----

ترجمه:

اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، شما را چه شده است كه چون گویندتان [براى جهاد] در راه خدا بیرون روید گرانى مى‏كنید و به زمین مى‏چسبید؟! آیا به زندگانى این جهان به جاى آن جهان خشنود و دلخوش شده‏اید؟ پس [بدانید كه‏] كالاى زندگانى این جهان در برابر آن جهان جز اندكى نیست. 

متن کامل نامه در 

http://drshariati.org/show.asp?id=10

 

 


بني الاسلام علي الکلمتين,کلمة التوحيد و توحيد الکلمة

يکشنبه 10/5/1389 - 17:37 - 0 تشکر 217106

سلام
دکتر رو همه دوست دارن
جدیدا من مطلبی در روزنامه کیهان دیدم
خاطره ای بود که اقا در مورد ایشون و شهید مطهری بیان کرده بودند
جالب بود

دشمن کیست؟ هر کس که با حاکمیت نظام مستقل مردمی دینی مخالف است، دشمن است .(امام خامنه اي 19/10/79)
             http://dokhtarenaslesevomi.persianblog.ir/
دوشنبه 11/5/1389 - 22:31 - 0 تشکر 217503

نقاشی های شریعتی:

خط خطی های دکتر مثل نوشته هاشون پر از معناست ؛ میشه گفت نقاشیهای دکتر شریعتی مثل حرف هاش تاثیر گذار و عمیق و حیرت آوره ؛ شاید نماد تصویری درکیات کویری ایشون برای مخاطبای خاص دکتر شریعتی که شیفته ی همه ی ابعاد  این شخصیت بی نظیر هست جالب باشه!

کسی میتونه توضیح بده؟

منبع:وبلاگ:

http://stars.persianblog.ir

 

 


بني الاسلام علي الکلمتين,کلمة التوحيد و توحيد الکلمة

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.