پاسخ قرآن به شریعتی!
آدم تعجب می کند از این شریعتی که بخشی عظیمی از وقتش را صرف این کرد که خرافه را از بین ببرد و کراوات می زد و به اصطلاح روشنفکر بود در هنگام نماز صبح قرآن باز می کند تا فال بگیرد!
در ادامه آخرین نامه ی دکتر شریعتی به پدرش می آید که به مناسبت آخرین خروج بی بازگشتش از ایران نگاشته شده است.
شریعتی بعد از بیان اینکه امروز جوانان به علت شکست های مکتب های مادی و غربی تشنه ی مکتبی و مذهبی نو هستند و ما وظیفه داریم که انها را با اسلام و قرآن آشنا کنیم خطاب به پدرش می فرماید:
..و شما، اكنون كه این نسل تشنه است و نیازمند و این همه برای دست یافتن به
حقیقتی از ایمان و معنایی از قرآن و سخنی از نهجالبلاغه در تب و تاب است
و چشم راه شما و چند تنی چون شما، دریغ است كه ساعات شب و روزتان جز به
اطعام معنوی جوانان گرسنه و تشنه و مشتاق بگذرد و عدهای دكاندار هار شده
از پول و سود، بحث گاوها و خرهاشان را با شما و در محفل شما طرح كنند و
آدمهایی چون زركش! (شما را به خدا اسمش را نگاه كنید! زركش! یعنی كارش
فقط در زندگی است كه هر جا طلا هست به آنجا كشیده میشود یا هر جا بوی
طلا میشنود در تب و تاب آن میافتد كه آن را كش رود! یا آدمی است كه
میزان حق و باطلبش و ترازوی ارزشهایش طلا است و یا باربری است كه فقط طلا
میكشد…)، با آن كلماتی كه در بازار خلق میشود و در پاسگاه كلانتری یا
ژاندارمری طرح، نزد شما بیایند و عزیزترین لحظات انسانی را كه در قرآن و
نهجالبلاغه پخته شده است، بیدریغ به تباهی كشانند! به هر حال! من به
عنوان یكی از دست پروردگان علم و تقوی و ایمان شما میدانم كه زندگیام را
چگونه بگذرانم و هرگز در هدر دادن عمرم، كه با عمر شما قابل قیاس نیست،
سخاوت به خرج نمیدهم. شما میتوانید خداییترین كلمات خدا و محمد و علی
را به این نسل كه شب و روز با سكس و پول و مصرف و پوچی و یا ماتریالیسم
تغذیه میشود، برسانید و خدا و محمد و علی و همهی دردمندان این نسل چشم
به راه و متوقع و منتظر شمایند.
فعلا! من عازم سفرم. سفری كه اعجاز فكرساز خداوند است. یكی دو ماهی میروم برای مطالعه و معالجه و انشاءالله
برمیگردم. اینكه از شما اجازه نگرفتم مراعات حال و اعصاب و خیالات شما را
كردم. اكنون كه آخرین دقایق اقامتم در خانه و در وطن است دست شما را
میبوسم و منتظر شما میمانم و برای آنكه نظر خدا را هم دربارهی این سفر
بدانید، آنچه را در جواب من آمد نقل میكنم:
آقاجان! پریشب با قرآن تفألی كردم و گفت: نزله روحالقدس…
و
اكنون كه نزدیك طلوع دوشنبه است و دو سه ساعتی به حركت، پس از نماز صبح كه
محتاج و مصر از او خواستم تا دربارهی این سفرم با من حرف بزند و حرفش را
بزند، بالای صفحه نوشته بودند: «بد»! تكان خوردم، آیه را خواندم… از شوق
گریستم:
(از چند آیه قبل شروع میكنم تا موضوع بحث و مطالب طرح شده معلوم شود):
(توبه- آیهی 19 به بعد)
الذین
آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه
عندالله و اولئك هم الفائزون. یبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم
فیها نعیم مقیم. خالدین فیها ابدا ان الله عنده اجر عظیم. یا ایهاالذین
آمنوا لاتتخذوا ابائكم و اخوانكم اولیا ان استحبوا الكفر علی الایمان و من
یتولهم منكم فائلئك هم الظالمون… قل ان كان ابائكم و ابناوكم و اخوانكم و
ازواجكم و عشیرتكم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون كسادها و مساكن
ترضونها احب الیكم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله… یریدون ان یطفوا
نورالله بافواههم و…
(آیهی مربوط به تفال من از اینجاست):
(توبه- آیهی 37 به بعد)
یا
ایهاالذین آمنوا مالكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض
ارضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا
قلیل. الا تنفروا یعذبكم عذابا الیما و یستبدل قوما غیركم و لاتضروه شیئا…
الا تنصروه فقد نظره الله اذ اخرجه الذین كفروا ثانی اثنین اذهما فیالغار
اذ یقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا فانزل الله سكینته علیه و ایده بجنود
لم تروها و جعل كلمه الذین كفروا السفلی و كلمه الله هی العلیا و الله
عزیز حكیم. انفروا خفافاو ثقالا و جاهدوا باموالكم و انفسكم فی سبیل الله
ذلكم خیر لكم ان كنتم تعلمون…
-----
ترجمه:
اى كسانى كه ایمان آوردهاید،
شما را چه شده است كه چون گویندتان [براى جهاد] در راه خدا بیرون روید
گرانى مىكنید و به زمین مىچسبید؟! آیا به زندگانى این جهان به جاى آن
جهان خشنود و دلخوش شدهاید؟ پس [بدانید كه] كالاى زندگانى این جهان در
برابر آن جهان جز اندكى نیست.
متن کامل نامه در
http://drshariati.org/show.asp?id=10