جبرئیل سوخته بال
این اشک ها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
من جبرئیل سوخته بالم,نگاه کن!
معراج چشم های شما آتشم زدند
سر تا به پا خلیل گلستان نشین شدم
هر جا که در عزای شما آتشم زدند
از آن طرف مدینه و هیزم,از این طرف
با داغ کربلای شما آتشم زدند
بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن
یک عمر در هوای شما آتشم زدند
گفتم کجاست خانه ی خورشید شعله ور؟
گفتند بوریای شما...آتشم زدند
***
دیروز عصر تعزیه خوانان شهرمان
همراه خیمه های شما آتشم زدند
امروز نیز نیر و عمان و محتشم
با شعر در رثای شما آتشم زدند
<دیشب اگر به داغ شهیدان گداختم
امشب ولی برای شما آتشم زدند
تا با خبر ز شور نیستانی ام کنند
مانند نینوای شما آتشم زدند>*
*این دو بیت نظر لطف طبع استاد محمد علی مجاهدی(پروانه)نسبت به این غزل است