تغافل
تـغـافـل بـه مـعـنـاى چـشـم پـوشـى نـمودن ، تظاهر به بى خبرى و خود را به غفلت زدن است.
انـسـان هـاى غـیـر معصوم ، در طول زندگى خویش ، كم و بیش ، عمدى یا سهوى مرتكب اشتباهاتخـرد و كـلان مـى شوند و كمتر كسى یافت مى شود كه مرتكب اشتباهى نشود یا خود را مصون ازآن بداند.
از سـوى دیـگـر، خـرده گـیرى و بازخواست از دیگران درباره اشتباهات سهوى یا خطاهایى كههـنـوز بـه مـرز جـرم و گـنـاه نـرسـیـده چندان خردمندانه و مورد پسند نیست و در این گونه مواردعـقـل و شـرع بـر چـشـم پـوشـى و گـذشـت ، نـظـر دارنـد وتغافل ، لطیف تر و سازنده تر از عفو و گذشت است.
نقش سازنده تغافل
هـر مـدیـرى در مـعـاشـرت بـا كـاركـنـان مـجـمـوعـه خـود، بـه طـورمـعـمـول بـا برخى لغزش ها واشتباهات آنان رو به رو مى شود و مدیریت او نیز ایجاب مى كندكـه آن هـا را بـه صـفـر بـرسـانـد یـا بـه حداقل ممكن كاهش دهد. براى چنین مقصودى ، روش هاىگـونـاگـونـى مـثـل تـذكـر كـتـبـى و شـفـاهـى ، تـوبـیـخ ، جـار وجنجال ، برخورد حذفى ، تذكّر غیر مستقیم و تغافل را مى توان مورد استفاده قرار داد.
در روایـات اسلامى ، از تغافل ، گاه به عقل و حلم تعبیر شده كه هر دو در مدیریت نقش كلیدىدارند و نشان دهنده ارزش تغافل هستند. امیر مؤ منان (ع ) مى فرماید:
(لا عَقْلَ كَالتَّج اهُلِ)؛
هیچ خردى چون خود را به نادانى زدن نیست .
و
(لا حِلْمَ كَالتَّغ افُلِ)
هیچ بردباریى چون تغافل نیست .
بـر ایـن اسـاس ، مـدیـرى كـه در بـرابـر لغـزش هـاى هـمـكـاران خـود،اصل تغافل را در پیش گیرد، در واقع ، خرد و بردبارى را تواءمان ساخته و به شریف ترینخُلق دست یافته است . چنان كه همان حضرت فرمود:
(اَشْرَفُ اَخْلا قِ الْكَری مِ تَغ افُلُه عَمّ ا یَعْلَمُ)
شریف ترین خوى انسان كریم ، چشم پوشى از خطاهایى است كه مى داند.
كـلمـه آخـر ایـن حـدیـث ، بـه ایـن نـكـتـه تـصـریـح دارد كـهتـغـافـل مـنـحـصـر در خـطاهاى دیدنى نیست بلكه خطاهاى شنیدنى ، گزارشى و مانند آن را نیزشامل مى شود.
تجربه نیز نشان داده است كه به كارگیرى اصلتـغـافـل ، بـر كـارآیـى سـازمـان و مـحـبـوبیت و موفقیت مدیر مى افزاید و در واقع باید گفت ؛تـغـافـل ، نقشى اصلى در مدیریت دارد، هر مدیرى آن را به كار گیرد، موفقیت بیشترى كسب مىكند و هر كس از آن فاصله بگیرد، به همان اندازه از موفقیت فاصله گرفته است .
آثار و بركات
اصل تغافل وقتى بجا مورد بهره بردارى قرار گیرد، آثار ارزشمندى در پى دارد:
موفقیت فراوان
امام زین العابدین (ع ) در وصیتى به فرزند خویش مى فرماید:
(اِعـْلَمْ ی ا بـُنَىَّ اَنَّ صَلا حَ الدُّنْی ا بِحَذ افی رِه ا فى كَلِمَتَیْنِ؛ اِصْلا حُ شَاءْنِ الْمَع ایِشِ مِلْءُمِكْی الٍ ثُلْث اهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلْثُهُ تَغ افُلٌ...)
پـسـرم ! بـدان كـه صـلاح دنـیـا بـه طـور كلّى در این دو كلمه است ؛ اصلاح امور زندگى چونپـیـمـانـه لبـریـزى اسـت كـه دو سـوم آن را زیـركـى و یـك سـوم آن راتغافل آكنده است .
بـه فـرمـوده امـام سـجاد(ع ) یك سوم موفقیت هاى همه مدیران ؛ در خانه ، اداره ، كارخانه ، جنگ ،سازمان و... مرهون رعایت اصل تغافل است و چنین دست آوردى ، بسیار مهم است .
حفظ انسجام سازمان
خـرده گـیـرى ، پرخاش ، زخم زبان و بازخواست هاى گاه و بى گاه افراد هر مجموعه توسطمدیر، سبب از هم گسیختگى ، عدم امنیت و در نهایت ، نابودى آن مجموعه مى گردد؛ چرا كه رابطهصـمـیـمـانـه و وحـدت آفـریـن مـیـان مـدیـر و زیـرمـجـمـوعـه بـه تـدریـج رو بـهتـحـلیـل گـذاشـتـه ، قـطـع مـى شـود و بـهـتـریـن راه مـبـارزه بـا چـنـیـن آفـتـى ،تغافل است . تغافل ، تا حدود زیادى ، حریم میان مدیر و زیردستان را حفظ مى كند. از چالش هامى كاهد و آنان را رو در روى یكدیگر قرار نمى دهد.
خوش نامى
هـر مـدیـرى بـه طـور طبیعى خواهان خوش نامى خود و سازمانش مى باشد و از بدنامى و نكوهشدیگران در هراس است . یكى از آثار خوب تغافل ، خوش نامى است . امام على (ع ) مى فرماید:
(تَغ افَلْ یُحْمَدْ اَمْرُكَ)
تغافل كن تا كارت مورد ستایش قرار گیرد.
چـشـم پـوشـى و بـزرگـوارى مـدیـر، هـمـكـاران مـجـمـوعـه را بـه مـبـلّغـان خـوبـى هـاى اوتبدیل مى كند.
زندگى گوارا
اگـر انـسـان در مـجـمـوعـه هـایـى كـه بـه شـكـلى در آن هـا عـضـویـت دارد مـانـنـد خـانـواده ، محله،مـحل كار، كاروان مسافرتى ، محل تحصیل و... بخواهد عینك ریزبینى به چشم بزند و به كاردیـگـران خـرده بـگـیـرد، هـمـه عـمـرش را بـایـد صـرف چنین كارى نماید و هیچ گاه به كارهاىاصـولى و اهـداف زنـدگـى خـود نـائل نمى شود. علاوه بر آن باید همواره با اعضاى خانواده ،همشهریان ، همكاران و... درگیر باشد و زندگى خود را در پاى آن تباه سازد. چنان كه در سخنحكیمانه امیر مؤ منان (ع ) آمده است :
(مَنْ لَمْ یَتَغ افَلْ وَ لا یَعُضَّ عَنْ كَثی رٍ مِنَ الاُْمُورِ تَنَغَّصَتْ عی شَتُهُ)
هـر كـس تـغـافـل نورزد و از بسیارى از امور [خلاف دیگران ] چشم نپوشد، زندگى اش تلخ مىگردد.
حفظ حرمت
مـدیـر در مـجـمـوعه تحت امر خود باید از احترام كافى برخوردار باشد تا بتواند از عهده ادارهسـازمـان بـه خـوبـى برآید. خرده گیرى و ایراد و پرخاش و گاهى تنبیه و جریمه به خاطراشـتـباهات و سهل انگارى هاى عادى و كم اهمیّت ، هیبت و احترام مدیر را مى شكند و در نتیجه شرطلازم مـدیـریـت را از كـف مـى دهـد. بـراى مـصـون مـانـدن از چـنـیـن آسـیـبـى بـایـد بـهاصل تغافل تمسك جست ؛ چنان كه امام صادق (ع ) مى فرماید:
(اَعْظِمُوا اَقْد ارَكُمْ بِالتَّغ افُلِ)
قدر خود را با تغافل بزرگ دارید.