به طور کلی طلاق امر قابل قبولی نیست اما،
مگه میشه یه چیزی رو به طور کامل نفی کرد؟
چه فرقی میکنه دو نفر آگاهانه و درست انتخاب و ازدواج کنند یا ناآگاهانه و اشتباه؟
چه فرقی می کنه خانواده هایی با فرهنگ اصیل داشته باشند یا نداشته باشند؟
چه فرقی می کنه بزرگ ترهای خانواده درست و به جا ریش سفیدی کنند یا نه؟
چه فرقی می کنه دو نفر از نظر تقوا و ایمان در سطح قابل قبولی باشند یا نباشند؟
دو تا آدم بعد از یه مدت زندگی کردن به این نتیجه می رسند که دوست ندارن به طور مشترک به زندگی ادامه بدن(حالا به دلایل مختلف)، خب چی خوبه؟
ساکت بشن و به روی همدیگه و حتی به روی خودشون نیارن و تا آخر عمرشون تظاهر کنند هیچ مشکلی وجود نداره تا عمرشون تموم بشه و هر کدوم بمونن تو حسرت یه زندگی مشترک به معنای واقعی؟ تا آخر عمر پر از حسرت؟ (چیزی که قطعا تو نسل های قبلی تا دلتون بخواد فراوون رخ داده اما صداش درنیومده)
حرفی نزنند، به روی همدیگه نیارن، اما هر کدوم به طور پنهانی شروع کنند زندگی دلخواه خودشون رو داشتن؟( حالا اقایون شاید خیلی راحت تر اما خانوما...)
حرف بزنند، دائم درباره مشکلشون با همدیگه، با بزرگ ترهای خانواده، با مشاور، با ... حرف بزنند، شاید مشکل به طور مقطعی حل بشه اما آیا مشکل واقعا حل شده؟ تا آخر عمر بساط همینه هی حرف می زنن حل میشه، یه مدت بعد به یه شکل دیگه بروز پیدا می کنه و ...
خیلی حالت های دیگه میشه تصور کرد که هیچ اسمی از طلاق و جدایی وسط نیاد برای اینکه خانواده ای از هم گسسته نشه اما آیا به این میگن خانواده؟ به این میگن زندگی؟ این میشه فرهنگ داشتن؟ حیا داشتن؟ ایمان داشتن؟ تقوا داشتن؟ صبر و تحمل داشتن؟ طلاق خاموش بهتره؟ خانواده های عمیقا داغون و از هم گسسته اما آمار پایین طلاق بهتره؟
مگه خدا چقدر به ما عمر داده؟ چرا از روزهای عمرمون به بهترین شکل استفاده نکنیم؟ چرا نباید با آرامش روحی زندگی کنیم؟ چرا نباید اون جوری که دوست داریم زندگی کنیم؟
دو تا آدم بعد از یه مدت زندگی کردن به این نتیجه می رسند که دوست ندارن به طور مشترک به زندگی ادامه بدن(حالا به دلایل مختلف)، به نظر من بهتره از هم جدا بشن و چه خوب که این اتفاق با کمترین هزینه، کمترین جنجال، کمترین صرف وقت و عمر، کمترین فرسایش روحی و روانی و ... اتفاق بیفته.