حال سوالی در اینجا:
در مبسوط بحث احکام وتقسیم بندی این چنینی آیا حکم به تعبدی صرف کل احکام
غلط نیست؟؟؟
اینکه نسبت به احکام تعبدی اعتراضی در کار نیست چون تلقی همگان از آن، صرفاً عبادی است.
در ضمن در احكام، ملاكِ به هدف رسیدن، عمل است و این امر، ما را ملزم میكند كه سخن خداوند را اطاعت كنیم، زیرا پیشتر پذیرفتهایم كه خداوند، دانا به اسرار وجود انسان و مصالح و مفاسد واقعی است و این تعبد و پذیرش از روی اعتماد است.
با این حال دانستن برخی از فلسفههای احكام، نه تنها ممنوع نیست، بلكه مفید و كارگشا بوده و موجب قدرتمندی ایمان است. اما باید دانست كه ورود در پرده اسرار الهی، برای ما ممكن نیست، زیرا ما در حجاب زمان و مكان و محدودیتهایی از جمله در ذهن و عقل هستیم و اگر توان فهم همه را داشتیم، نیازی به نبوت و بیان احكام وجود نداشت.
وچون راه تكامل باز و اسرار الهی بیانتها است؛ با گذشت زمان و تكمیل عقل و اندیشه، بیشتر به آن پی خواهیم برد.
در ضمن خود عقل از منابع احكام است و با آن مخالف نیست؛ اگر چه نمیتواند همه احكام را كشف و فهم كند، به بیان دیگر، احكام، خلاف عقل نیست.
به هر صورت علمِ بخشی از این اسرار به ما داده نشدهاست و چه بسا امتحان الهی در باب بندگی و قبول و اطاعت و محدودیت عقل بشر و دلایلی دیگر، فلسفه این پردهپوشیها باشد. اما به هر حال، دریای مجهولات بشر در زمینههای دیگر نیز كم عمق نیست.