عنوان مقاله:ردپای شهدا (سفرنامه راهیان نور)
کلید واژه:دو کوهه،خرمشهر،شلمچه،طلائیه
نوع مقاله:تولیدی
صحبت از سفر به سرزمین نور است. سرزمینی که جای جایش باید به دنبال رد پایی از یک شهید بگردی و به احترام این قدوم پاک است که مسافران این سرزمین با پای برهنه جای پای شهیدان را دنبال می کنند.
در اینجا باید قدم به قدم حرکت کرد تا بتوانی با تمام وجود احساس کنی روی این فرش خاکی چه کسانی قدم گذاشته اند. انگار در یک خط ممتد درحال حرکتی خطی که از نقطه ای آغاز و در نهایت خاتمه ای برای آن نیست چون باید خود را در امتداد خط شهدا قرار دهی.
قدم به قدم خاک این مناطق خون شهیدی ریخته شده و تو نمیتوانی جایی قدم بگذاری و با اطمینان بگوئی اینجا کسی شهید نشده! پس خلع نعلین میکنی و پابرهنه بر خاک مقدسی قدم مینهی که فقط ملائکه می دانند آنجا شهیدان با خدا چه سودایی کردند.......
قدم اول "دوکوهه"
(السلام ای خانه خوبان)
چه زیبا گفته سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی: "شرف المکان بالمکین، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زیسته اند، و چه خوب گفته اند که دو کوهه پادگانی است که سال های سال با شهداء زیسته است."
اینجا راه آغاز سفر و دروازه ای رو به بهشت است. دو کوهه پادگان منتظران شهادت و پایگاه عشاق است، دو کوهه با ساختمان های نیمه کاره و مخروبه اش دست نوشته ی شهداء را خوب حفظ و نگهداری کرده وبا جای گلوله های روی تنش گویی باتو حرف می زند و خاطراتشان را بازگو می کند، از نجواهای شبانه، شوخی ها و خنده های رزمندگان .... .
شهدا راه رفتن به آسمان را از همین نقطه اول آغاز نمودند و حسینیه حاج همت دوکوهه شاهد عهد و پیمان آنها بوده است.
قدم دوم "منطقه عملیاتی فتح المبین"
در محور شوش و غرب اندیمشک و غرب رودخانه کارون منطقه ای است که وقتی از بین خاکریزها می گذری ذره ذره شن ها زیر پایت فریاد میزنند . رمز عملیات یا زهرا بود و این بیشتر باعث می شد که غربت اینجا انسان را به یاد غربت کوچه های مدینه بیندازد.
سنگرها، تانکهای نیمه سوخته و محلی که به قتلگاه معروف است همگی به تو می گویند که چگونه رزمندگان در اینجا روزگار گذرانده اند.
قدم سوم "اروند کنار"
اروند خروشان میرود تا حکایت کند روزگاری را که مردانی نه از جنس زمین بلکه آسمان از عرضش عبور کردند تا برسند به جایی که برایشان معلوم بود چه پیروز شوند وچه شکست بخورند پیروزند. شب عملیات است منطقه ای که تا شروع عملیات باید در آنجا منتظر ماند طبقه زیرین ساختمان گمرک خرمشهر است که شاهد نجواها و درد و دل رزمندگان است جایی که بچه ها برای اینکه صدایشان را دشمن نشنود و متوجه حضورشان نگردد ساکت و آرام زیر پتوهایشان با خدای خود خلوت کرده اند و وقتی زمان حرکت فرا می رسد همه با هم خداحافظی می کنند و حلالیت می طلبند و به آب پرخروش اروند می زنند تا در دل تاریکی شب خط را بشکنند .
قدم چهارم" شلمچه"
اینجا شلمچه اولین خاکریز دفاعی ایران در مقابل تهاجم دشمن و اولین منطقه ای که طعم تلخ اشغال را چشید و چه غروب غریبانه ای دارد مانند طفلی که از مادر جدا شده و منتظر است دوباره به آغوشش باز گردد تا اینکه در عملیات کربلای 5 رمز یا زهرا در فضای شلمچه طنین انداز می شود و شلمچه آزاد می گردد.
همه می گویند نجوای غروب شلمچه چیز دیگری است که باید گوشت را به نجوای غروب اینجا بسپاری تا خود ببینی.....
قدم پنجم "مسجد جامع خرمشهر"
نماد مقاومت مردم خرمشهر مسجد جامع این شهر است که از ابتدا تا انتها به مانند سروی استحکام خود را حفظ کرد و شاهد وقایع خونین شهر بود.هنوز هم با تن زخمی خود شهر را نظاره می کند،وقتی وارد مسجد می شوی صدای مردان مقاومت را می شنوی.
مسجد جامع خرمشهر مدیون جهان آرا و یارانش است.
قدم ششم "طلائیه"
طلائیه یکی از محور های عملیات های بدر و خیبر و قطعه ای از بهشت است. سه راهی شهادت که می گویند اینجاست. باید با تمام وجود در طلائیه جاری شد تا در میان تانکهای نیمه سوخته و زمین خشک و کویری ، سرهای ستارگون شهدا را به دامن بگیری تا برایت بگویند از اسارت، از غربت، از تنهایی و از ......... .
قدم آخر "هویزه"
محل شهادت حسین علم الهدا و 68 تن از یاران دانشجویش که در 16 دی ماه 59 به شهادت می رسند تا در عملیات بیت المقدس منطقه هویزه آزاد شود و پیکر عزیز این شهدا در مکانی که امروز به عنوان یادمان شهدای هویزه میزبان زایرین می باشند کشف شد و همچنان این یاران با وفا در کنار هم خفته اند.
اینجا آخرین قدم ما در این سفر است سفری که ما را به دنبال ردپای شهدا کشاند، نمی دانم آیا توانستیم رد پای شهدا را تا به آخرین نقطه دنبال کنیم؟
ای کاش این ردپا را گم نکنیم.