• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کتاب و کتابخوانی (بازدید: 28165)
يکشنبه 13/10/1388 - 22:45 -0 تشکر 174030
*کتاب امام حسین ع وایران را باهم بخوانیم*

 

به نام خدا

سلام

میخواهم با هم کتاب امام حسین ع وایران را بخوانیم

مختصری درباره نویسنده کتاب

به نام خدا

سلام

 

کورت فریشلر

مستشرق آلمانی. وی از جمله کسانی است که درباره تاریخ اسلام تحقیقاتی را انجام داده است. وی در مورد قیام عاشورا و نحوهی رویارویی

سپاهیان امام حسین علیهالسلام و لشگریان ابنزیاد برداشتی دارد که خالی از اشکال نیست و در این باره به راهی رفته که نتیجهی عقلایی از آن دیده نمیشود.

زیرا استدلال ضعیف او بر هیچ خوانندهای پوشیده نخواهد ماند.

فریشلر در این مورد میگوید: «... اما میدانیم که ساحل رودخانه از طرف سربازهای عمر سعد اشغال شده بود نه برای این که مانع از این شوند که کاروان حسین علیهالسلام از آب رودخانه استفاده نمایند بلکه نگذارند که کاروان حسین علیهالسلام در ساحل غربی راه، از میدان جنگ عقب نشینی نمایند!!».

__________________

کورت فریشلر آلمانی در مورد امام حسین‌، کتاب «امام حسین و ایرانیان‌» را نوشته است‌. فریشلر در این کتاب اسناد و مدارک را دقیقاًثبت نکرده است و به حضور نماینده امام در ایران «شهر ری‌» و آشنایی کم و بیش امام حسین به زبان فارسی و علاقه متقابل امام و ایرانیان‌، و حرکت امام حسین از مکه به کربلا و فعالیت مسلم بن عقیل در کوفه و حادثه کربلا و اوضاع ایران و تأثیر خون حسین و نفرین زینب (س) در سقوط اموی اشاره نموده است‌.

کورت فریشلر طرفداری کارگر ایرانی در کوفه به نام عباس بذائی (اردبیلی‌) از مسلم بن عقیل و کشته شدن او توسط سربازان محمد ابن اشعث را ذکر نموده

 

فریشلر در مورد جنگ تن به تن در روز عاشورا می‌گوید: «در عاشورا جنگ تن به تن از بامداد تا ظهر ادامه داشت و تو گویی قضا و قدر تعمد داشت که آن روز، جنگ به آن شکل ادامه پیدا کند... که تا آخرین لحظه ناظر صحنه‌های از خود گذشتگی سربازان حسین و خود او بشوند و حتی اندکی از آن فاجعه‌ها از نظرشان محو نگردد».

 

در مورد علاقه ایرانیان و حمایت آن‌ها از امام حسین‌، فریشلر به نقل از ابو علی سیمجور ذکر می‌کند که عده‌ای از ایرانیان کوفه به سوی قادسیه رفتند و به کربلا رسیدند... و خود را به امام حسین رساندند. حسین گفت‌: پس بدانید که من و کسانی که نسبت به من وفا دارند فردا به قتل خواهیم رسید و شما از راهی که آمده‌اید برگردید تا کشته نشوید... ایرانی‌ها گفتند: کشته شدن در راه تو برای ما سعادت است‌... که بین (20 تا 30) نفر مرد ایرانی در کربلا ماندند و فقط اسم (برویج = پرویز) معلوم است‌.

همچنان که ذکر شد در این کتاب اسناد و مآخذ دقیقاًدرج نشده است و مورخان نیز در این مورد (شرکت ایرانیان در کربلا) سخنی ذکر نکرده‌اند که

 

فریشلر در این مورد می‌گوید: «مورخان نام ایرانی‌ها را تعمداًذکر نکرده‌اند؛ زیرا خلفای عباسی با آن که به‌کمک ایرانی‌ها سر کار آمدند با ایرانی‌ها عداوت داشتند خلفای اموی نیز خونخوارترین افراد را مأمور اداره ایرانیان می‌نمودند و نمی‌توان تردید داشت که یکی از علل‌علاقه‌مندی ایرانیان به علی و فرزندانش ناشی از کینه بنی امیه به ایرانیان بود و علی (ع) و فرزندانش بر عکس بنی امیه به ایرانیان علاقه داشتند... مورخان به خاطر بیم از بنی‌امیه اسم ایرانیان را که از حسین حمایت کردند از قلم انداختند».

در این کتاب به شرکت (20 تا 30) ایرانی در کربلا و شهادت آن‌ها به نعمان بن ابی‌عبدالله و قاضی سعد الدین ابوالقاسم عبدالعزیز معروف به ابن براج استناد نموده است‌.

فریشلر معتقد است که کاروان حسین در کربلا حداکثر 200 نفر بوده و حال آن که حداکثر سپاه پیاده و سوار علیه امام سی هزار نفر بودند.

حماسه حسینی با توجه به مقایسه دو سپاه یکی از حماسه‌های رزمی بزرگ جهان است‌: «کشته شدن حسین و یارانش قطع نظر از هر نوع نظریه ایدئولوژی از لحاظ شجاعتی که از آن مرد (بزرگ‌) و یارانش به ظهور رسید، یکی از حماسه‌های رزمی بزرگ جهان است آدمی وقتی نوشته مورخان را در خصوص روحیه حسین (ع) می‌خواند،حیرت می‌کند که آن مرد دارای چه ایمان و اراده‌ای بود که آن موقع از مشاهده سر شکافته و خونین پسرش (علی اکبر) ... گریه نکرد و ننالید و گفت خدایا این قربانی را در راه دین برحق خود، اسلام بپذیر.

به نظر می‌رسد که فریشلر به جای علی اصغر، علی اکبر را نوشته است‌.

چرا که پس از اصابت تیر حرمله بن کاهل اسدی به علی اصغر (ع) امام حسین (ع) خون او را به آسمان پاشید که حتی قطره‌ای از آن خون به زمین نیفتاد.

از نظر کورت فریشلر، نطق زینب در کوفه هم در مردم تأثیر نمود و هم روحیه نستوه و خلل‌ناپذیر او را نشان داد و هم جوابی دندان شکن در جمع به عبیدالله زیاد داد.

«نطق زینب در مردم خیلی اثر نمود... اولین بار بود که یک زن در کوفه‌، با صدای بلند برای مردم نطق می‌کرد... از روزی که شهر کوفه از صدر اسلام بنا شد تا آن روز اتفاق نیفتاده بود... زنی که حرف می‌زد یک اسیر بود و نطق کردن یک مرد اسیر یک پدیده خارق العاده جلوه می‌نمود تا چه رسد به اینکه یک زن اسیر نطق نماید که‌... ما عظمت خود را از دست نداده‌ایم ما از خانواده رسالت هستیم و مباهات می‌کنیم که مردان ما در راه حق کشته شده‌اند و ما اسیران رنج را جهت پیروی از حق تحمل می‌نماییم‌... برادرم با جدش رسول الله در بهشت است‌... ولی آن‌ها که برادرم را کشتند در این دنیا ملعون می‌شوند... در دنیای دیگر در قعر جهنم‌اند... »

به نوشته فریشلر، علی بن حسین (ع) (امام زین العابدین‌) در دمشق بستر بیماری بود پزشکی ایرانی ـ که از پزشکان جندی شاپور به نام بختیشوع بود امام را معالجه کرد و تجویز دارو نمود.

و امام حسین در کربلا کمک ملائکه را نپذیرفت‌.

 

با ما همراه باشید

 

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:18 - 0 تشکر 178432

[ صفحه 8]

گیو گفت از این قرار حکام و قضات در زمان خلافت ابوبکر و عمر و عثمان حقوق نمیگرفتند.

سلیمان گفت در زمان خلافت ابوبکر حکام و قضات حقوق نمیگرفتند چون روسای قبایل بودند.

ولی در زمان خلافت عمر بن الخطاب علی بن ابیطالب که در کشورهای اسلامی سازمان اداری و قضائی بوجود آورد برای حکام و قضات، حقوق تعیین نمود.

گیو گفت اینک میخواهم خبری را به اطلاع تو برسانم که از شنیدن آن خیلی تعجب خواهی کرد.

میزبان پرسید آن خبر چیست؟ گیو گفت آن خبر این است که نماینده حسین (ع) در این جا است. طوری سلیمان از شنیدن آن خبر حیرت کرد که تکان خورد و پرسید آیا در کوفهاست؟ گیو گفت نه ولی در همین نزدیکی یعنی در سلوجی میباشد و او بری آمد و در آنجا با ما مذاکره کرد و من بهتر دانستم که او را به این جا بیاورم تا این که طرفداران حسین(ع) بیشتر برای قیام تشویق و آماده شوند. سلیمان بن صرد خزاعی گفت تردید ندارم که منظور تو این بوده که وی با حضور خود در این جا طرفداران امام را بیشتر تشجیع کند، اما یک اشتباه بزرگ کردی. گیو پرسید اشتباه بزرگ من چیست؟ سلیمان اظهار کرد اشتباهت این است که متوجه نشدی نعمان بن بشیر انصاری که میگوید گوشت و خون او با نان معاویه و یزید پروریده شده چقدر با حسین دشمن است.

گیو گفت خصومت او با حسین چه تاثیر در کار من که نماینده حسین (ع) را به این جا آوردهام دارد؟ سلیمان گفت اثرش این است که نعمان او را دستگیر خواهد کرد. گیو پرسید آیا او جرئت میکند که نماینده حسین بن علی را دستگیر نماید. سلیمان گفت کینه حاکم کوفه نسبت به حسین بقدری است که حتی از کشتن او خودداری نخواهد کرد و البته هنگامی او را خواهد کشت که بفهمد نمیتواند حسین را به زانو درآورد. گیو گفت واضحتر صحبت کن که بفهمم چه میگوئی؟ سلیمان بن صرد خزائی گفت در دنیای اسلام بزرگترین و سرشناسترین مخالف (یزید بن معاویه) حسین بن علی است و یزید و طرفدارانش میدانند که مخالفین دیگر، اراده و استقامت حسین را ندراند و میتوان آنها را خریداری کرد همچنان که تا امروز آنها را خریداری کردند. اما حسین، کسی نیست که بتوان او را خرید اما شاید بتوان با تهدید او را از پا درآورد و نعمان حاکم کوفه نماینده حسین را دستگیر خواهد کرد و به یزید اطلاع خواهد داد و یزید حسین را تهدید خواهد نمود و خواهد گفت با من بیعت کن و گرنه نمایندهات را خواهم کشت.

گیو گفت اگر این طور باشد یزید فرزندان حسین را در مکه دستگیر خواهد کرد و تهدید خواهد نمود که اگر با من بیعت نکنی فرزندانت را خواهم کشت. سلیمان جواب داد یزید نمیتواند در شهر مکه فرزندان حسین را دستگیر کند چون مستمسکی برای دستگیری آنها ندارد اما چون نماینده حسین به این جا آمده که طرفداران حسین را وادار به قیام نماید یزید و حاکم او نعمان برای دستگیری وی مستمسک دارند و میتوانند

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:21 - 0 تشکر 178434

[ صفحه 9]

او را متهم به تولید فتنه کنند. از آن گذشته وضع حسین در مکه، غیر از وضع نمایندهاش در این جاست. حسین در مکه دارای قدرت و حشمت است و یزید جرئت نمیکند در آن جا وی را دستگیر نماید یا فرزندانش را دستگیر کند. در آنجا، عدهای از مردان بنیهاشم بطور دائم با حسین هستند ولی در این جا نماینده حسین نزد ماست. گیو گفت ما هنوز نمردهایم تا این که نماینده حسین تنها باشد و تا وقتی که دو دست ما قدر به شمشیر زدن است کسی نمیتواند او را دستگیر نماید. سلیمان بن صرد خزاعی گفت من هم مثل تو حاضرم در راه حمایت از وی جان فدا کنم معهذا بیم دارم که ما کشته شویم و نعمان بن بشیر انصاری او را دستگیر نماید و قبل از هر کار تو باید او را به ایران برگردانی.

گیو گفت ما در مجمعی که در باغ بهار در ری منعقد شد تصمیم گرفتیم که نماینده حسین (ع) را به این جا بیاوریم تا این که به طرفداران حسین بگوید که باید برپا خیزند و اگر او در این جا نباشد و با طرفداران حسین صحبت نکند، مردم بشوق نمیآیند و خیلی فرق است بین آنچه وی به طرفداران حسین بگوید و آنچه من میتوانم بگویم.

سلیمان گفت پس او را به (کوفه) نیاور چون در سلوجی بهتر میتوان از وی حفاظت کرد و عدهای از هواخواهان حسین (ع) را مامور محافظت او کن. گیو پرسید چه کسانی را مامور محافظت او کنم. سلیمان گفت با این که من عرب هستم و تعصب دارم به تو میگویم که اگر محافظان او را از بین ایرانیان انتخاب کنی بهتر از آن است که از بین اعراب انتخاب نمائی و لو بدانی که طرفدار حسین میباشند. گیو با تعجب پرسید مگر تو به اعرابی که طرفدار حسین هستند اعتماد نداری؟ سلیمان گفت اعتماد من به ایرانیانی که طرفدار حسین هستند بیشتر است. گیو گفت کدامیک از آنها را برای محافظت نماینده امام انتخاب کنم؟ سلیمان اظهار کرد (سوار بن همدانی) و عمرو بن جندکی (جندقی) و (جبلد بن شیبانی) افراد مورد اعتماد هستند و هر یک از اینها عدهای دیگر از ایرانیان را میشناسند و بدون درنگ، به آنها مراجعه کن و هر قدر شتاب کنی بهتر است و اگر نعمان بن بشیر انصاری ببیند که عدهای از از مردان فداکار محافظ نماینده حسین (ع) هستند جرئت نمیکند او را دستگیر نماید.

گیو گفت نشانی خانه آنها را بده که من به خانههایشان بروم و از آنها بخواهم که عازم سلوجی شوند ولی بعد از این که ایرانیان را به محافظت نماینده حسین گماشتیم باید از تمام طرفداران حسین خواست که به سلوجی بروند و نماینده حسین (ع) را ببینند و اظهاراتش را بشنوند. سلیمان بن صرد خزاعی گفت در آن موقع قیام ما علنی خواهد شد و حاکم کوفه به یزید گزارش خواهد داد. گیو گفت تا قیام ما علنی نشود به نتیجه نخواهیم رسید و مبارزه با باطل باید علنی باشد. آن گاه موافقت حاصل شد که طرفداران حسین از کوفه به سلوجی بروند و در آنجا اجتماع کنند و سخنان نماینده حسین (ع) را بشنوند و آنچه میخواهند بگویند و نتیجه شور خود را روی کاغذ بیاورند تا این که نماینده آن کاغذ را به نظر حسین برساند.

این سوال بذهن میرسد که بزرگان ایران که خواهان بردن حسین به آن

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:22 - 0 تشکر 178436

[ صفحه 10]

کشور بودند چرا در صدد برآمدند که با طرفداران حسین در بین النهرین همدست شوند و آنها را وادار بقیام کنند و آیا ممکن نبود که بدون مراجعه به طرفداران حسین در بین النهرین امام خود را به ایران ببرند. بارتولومو که گفتیم کتابهای خود را به زبان آلمانی نوشته میگوید همدست شدن بزرگان مازندارن و گیلان با طرفداران حسین در بین النهرین به دو دلیل سیاسی و جغرافیائی ضروری بود. دلیل سیاسی این که هنوز بین النهرین که در تمام دوره سلطنت اشکانیان و ساسانیان مرکز ایران بود، مرکز ایران به شمار میآمد و بزرگان شمال ایران ناچار بودند که طرفداران حسین را در بین النهرین با خویش همدست کنند تا این که بتوانند نشان بدهند که همه ایرانیان خواهان حسین هستند. اما دلیل جغرافیائی آن اقدام این بود که حسین برای رفتن بهایران بایستی از بین النهرین عبور کند و طرفداران او ناگزیر بودند که بین النهرین را آماده برای پذیرفتن حسین نمایند.

هنگامی که نماینده حسین در سلوجی بود حسین در مکه بسر میبرد و برای این که بتواند به ایران مسافرت کند راهی غیر از بین النهرین نداشت آن هم مشروط بر این که از راه بیابان میرفت نه از جادههای کاروانرو، چون اگر از جادههای کاروانرو میگذشت عمال یزید از عبورش ممانعت میکردند. در جنوب عربستان در کشور قدیم (سبا) که در دوره ساسانیان به اسم هاماوران خوانده میشد و امروز موسوم به (یمن) است عدهای از طرفداران حسین زندگی میکردند و حسین برای مسافرت به ایران ممکن بود که از راه دریا به یمن برود اما پس از رسیدن به یمن، مجبور بود که از راه مصر، عازم ایران شود و در آن جا والی اموی را دستگیر مینمود. از راه شمال یعنی از راه سوریه هم نمیتوانست عازم ایران گردد چون سوریه (شام) مرکز خلافت یزید محسوب میشد. لذا فقط راه بین النهرین باقی میماند و حسین برای مسافرت به ایران بایستی از آن راه عبور نماید. در بین النهرین هم حکام اموی بودند اما حسین در بین النهرین طرفداران زیاد داشت در صورتی که در جاهای دیگر (غیر از یمن) فاقد طرفدار بود و هر جا که میرفت از عبورش ممانعت میکردند.

بارتولومو بازمیگوید سپهبدان مازندران و گیلان، با این که خواهان آزادی از سلطه عرب بودند با یکدیگر توافق نداشتند و آن چه سبب شد که کارن و توژ در مجمع ری حضور به هم برسانند طرفداری از حسین بود. اگر کارن و توژ رقیب یکدیگر نبودند میتوانستند خود را، و شاید تمام ایران را، از سلطه عرب نجات بدهند اما رقابت آنها مانع از این بود که باتفاق، برای آن منظور اقدام کنند. به عقیده بارتولومو وسیله مطمئن برای وارد کردن حسین به ایران این بود که سپهبدان مازندران و گیلان با یک ارتش به استقبال حسین بروند و همین که وی وارد بین النهرین گردید وی را به ایران برسانند. اما لازمه آن کار این بود که ارتش مزبور با حکام اموی در ایران بجنگد تا این که خود را به بین النهرین برساند و حسین نمیخواست که بین مسلمین جنگ برادر کشی در بگیرد و موافقت نمیکرد که سران ایران برای حمایت از او یک ارتش بسیج کنند. با این که سران ایرانی میدانستند که اگر قشونی از ایران به حمایت حسین

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:22 - 0 تشکر 178437

[ صفحه 11]

نرود ممکن است نتوانند او را به ایران برسانند از رای وی پیروی کردند و از مجهز کردن قشون خودداری نمودند.

مارسلین میگوید نظریه ایرانیان از لحاظ بسیج کردن قشون یک نظریه صائب بود و آنها که مردان سیاسی بودند میدانستند که بدون تجهیز یک ارتش برای حمایت از حسین احتمال موفقیت او زیاد نیست. ولی حسین چون یک پیشوای اخلاقی فکر میکرد و جنگ برادر کشی را بین مسلمین مجاز نمیدانست در صورتی که دیده بود در دوره خلافت پدرش (علی بن ابیطالب) بین مسلمین جنگ برادر کشی درگرفت.

بارتولومو میگوید که روز هفدهم ماه رجب سال شصتم هجری عدهای از زعمای هواخواهان حسین در سلوجی در خانه نماینده امام خود اجتماع نمودند و نماینده امام فی البداهه به زبان فارسی نطقی ایراد کرد که مضمون آن از این قرار بود:

بعد از مرگ حسن، امام ما حسین مدت ده سال شکیبائی را پیشه کرد و در آن مدت به کار زراعت مشغول بود و همان طور که حسن در کارهای عمومی دخالت نمینمود حسین نیز از دخالت در کارهای عمومی خودداری میکرد. معاویه برای بیعت گرفتن جهت پسرش یزید به حسین مراجعه کرد و او با یزید بیعت ننمود اما معاویه حسین را نمیآزرد تا این که وی زندگی را بدرود گفت و یزید جانشین او شد. از روزی که این مرد در دمشق بجای پدرش نشسته فسق و فجور در دستگاه خلافت علنی شده و طوری متظاهر بفسق است که حتی کسانی که در دستگاه خلافت کار میکنند و نان خور یزید هستند به او اقتدا نمینمایند که نماز بخوانند و طوری اداره امور مسلمین فاسد گردیده که گرفتن رشوه از طرف حکام و قضات علنی گردیده است، وقتی علی (ع) متصدی بیت المال بود حسین(ع) یک کوزه عسل از بیت المال به وام گرفت که از میهمانان خود پذیرائی نماید و علی به حسین پرخاش کرد و گفت تو نمیتوانی نزد میهمانان خود به مناسبت نداشتن وسیله پذیرائی شرمسار نشوی و کوزه عسل را از بیت المال بردی تا از آنها پذیرائی کنی ولی فکر نکردی که من جواب خدا را چه بدهم و چگونه نزد او شرمسار نشوم که عسل بیت المال را پسرم صرف پذیرائی میهمانان خود کرد. علی (ع) مستمری تمام کسانی را که جوان بودند و میتوانستند کار کنند و در دوره خلافت خلیفه سوم برای آنها مستمری وضع شده بود قطع کرد و فقط مستمری سالخوردگان را که قادر به کار کردن نبودند و معلولین جنگ و زنهای بیوه و ایتام را که شوهر و پدرشان در جنگ کشته شده بود میپرداخت. امروز درآمد بیت المال فقط صرف پرداخت مستمری کسانی میشود که میتوانند وسائل فسق و فجور یزید را فراهم نمایند و زنهای بیوه و یتیمانی که شوهر و پدرشان در جنگ کشته شدهاند در بلاد اسلام تکدی میکنند و هیچ کس در فکر تامین زندگی آنها نیست، احترام خانواده نبوت از بین رفته و اگر حسین که عزیزترین نوه رسول الله بود یک روز بدون عدهای از مردان بنیهاشم از مکه خارج شود به دست گماشتگان یزید بقتل میرسد و حسین در مکه، در خانه خود مثل این است که در یک دژ جنگی زندگی مینماید برای این که نمیخواهد با یزید بیعت کند و بر بطلان خلافت او و ظلم وی صحه بگذارد این است که حسین که از یک طرف زندگی را بر خود

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:23 - 0 تشکر 178438

[ صفحه 12]

تنگ میبیند و از طرف دیگر مشاهده میکند که حکومت ظلم و فساد عنقریب اسلام را از بین خواهد برد تصمیم گرفته است، گوشه گیری را ترک نماید و برپاخیزد و برای نجات اسلام از ظلم و فساد اقدام کند و آیا شما که امروز در این جا حضور یافتهاید حاضرید که با حسین برای نجات اسلام کمک کنید؟

همه به یک صدا جواب مثبت دادند و سلیمان بن صرد خزاعی که علاوه بر شیخوخیت به مناسبت مشاغل گذشتهاش احترام داشت بعد از نماینده حسین شروع به صبحت کرد و گفت: حضور این عده در این جا، دلیل بر این است که همه طرفدار حسین هستند چون اگر نمیخواستند از او طرفداری کنند این جا نمیآمدند که نمایندهاش را ببینند و اظهاراتش را بشنوند. نماینده حسین (ع) گفت که یزید آن قدر فاسد شده که حتی کسانی که در دستگاه خلافت کار میکنند و نان یزید را میخورند برای خواندن نماز به او اقتدا نمینمایند. ولی حکام یزید نیز همین طور هستند و فاسق و فاسد میباشند و نعمان بن بشیر انصاری حاکم کوفه شراب مینوشد و هم رشوه میگیرید و به همین جهت وقتی که به مسجد میرود حتی یک نفر برای خواندن نماز به او اقتدا نمینماید زیرا هیچ مسلمان حاضر نیست به مردی که شراب مینوشد و رشوه میگیرد اقتدا کند و اگر مسلمین کوفه تا امروز این مرد را نراندهاند برای این است که کسی وجود نداشت که بتوانند گرد او جمع شوند. در کوفه یک نفر را اعم از این که عرب یا ایرانی باشد نمیبینید که از نعمان حاکم آن شهر راضی باشد ولی از یک عده مردم ناراضی که متفرق هستند و وحدت ندارند کاری ساخته نیست. لیکن نهضت حسین سبب خواهد شد که مردم متفرق کوفه متحد شوند و دارای هدف واحد گردند و من به نمایده حسین (ع) اطمینان میدهم روزی که حسین از یک دروازه کوفه وارد شود ما نعمان بن بشیر انصاری را از دروازه دیگر اخراج خواهیم کرد و حسین را امام مفترض الطاعه خود خواهیم دانست و بعد از این که حسین وارد شد، هر چه او بگوید اطاعت خواهیم کرد.

نمایندهی حسین خطاب به کسانی که حضور داشتند گفت که آیا آن چه سلیمان بن صرد خزاعی گفت مورد قبول شما هست یا ایرادی بر آن دارید؟ همه گفتند مورد قبول ماست. نماینده حسین گفت آن چه در این مجلس گفته شود از طرف من به سمع امام خواهد رسید اما همان طور که در مجمع ری گفتم در این جا هم میگویم که امام نمیخواهد بین مسلمین جنگ خانگی در بگیرد و مسلمانها خون هم را بریزند.

(سوار بن همدانی) که یکی از مستحفظین نماینده امام بود اجازه صحبت کردن خواست و گفت قبل از این که من برای صحبت کردن اجازه بگیرم از تمام ایرانیانی که در این مجمع حضور دارند پرسیدم که آیا میتوانم به نام آنها صحبت کنم یا نه؟ آنها به من اجازه دادند که من به وکالت از طرف آنها صحبت کنم. من تصور میکنم که در این مجمع و در خارج از این جا، همه میدانند که ما ایرانیان طرفدار علی (ع) و فرزندانش هستیم و نیز میدانند که یکی از ارکان قواعد اخلاقی ما راستگوئی است. من از گذشته صحبت نمیکنم و نمیگویم که ما ایرانیان که بودیم و روزگار با ما چه کرد بلکه از زمان حال حرف میزنم و میگویم که ما حسین بن علی (ع) را امام خود میدانیم و حاضریم که او را

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:24 - 0 تشکر 178439

[ صفحه 13]

پادشاه خود بدانیم تا این که حسین بین ما پیشوای مذهبی باشد و هم پیشوای کشوری و اگر بگویم که ما حاضریم که در راه موفقیت حسین مال و جان خود را فدا کنیم اغراق نگفتهام. اما نماینده امام چیزی میگوید که بتصور من و سایر ایرانیانی که در این مجمع حضور دارند و حتی به تصور تمام مسلمین که در این جا جمع شدهاند غیر عملی است و آن این میباشد که خون بر زمین ریخته نشود. چگونه ممکن است که یزید و حکام او، در این جا یا جای دیگر بدون پایداری امامت حسین را بپذیرند یا موافقت کنند که امامت حسین برای دیگران جنبه عمومی پیدا کند.

هر یک از حکام یزید میدانند که وقتی حسین شروع به امامت کرد آنها معزول میشوند و از درآمد گزاف که امروز از راه رشوه به دست میآورند محروم خواهند گردید و بین ما که طرفدار حسین هستیم و آنها که مخالف حسین هستند جنگ در خواهد گرفت و خون بر زمین ریخته خواهد شد. نماینده امام گفت حسین نمیخواهد که جنگهای داخلی طولانی دوره امامت پدرش (علی بن ابیطالب) تجدید شود. سوار بن همدانی گفت از قول ما به حسین بگو که اگر موافقت نکند که ما خود را برای جنگ آماده کنیم بیم آن میرود که خود او کشته شود.

گیو پسر رستم فرخزاد اجازه صحبت کردن خواست و گفت: چون من از ری تا این جا با نماینده امام بودم فرصت کافی داشتم که با وی راجع به حسین صحبت کنم و به او گفتم مردی چون حسین که فرزند علی بن ابیطالب است نباید از جنگ بپرهیزد. من میدانم که پرهیز حسین از جنگ ناشی از ترس نیست بلکه ناشی از فتوت و ترحم است و نمیخواهد که مسلمین کشته شوند ولی آیا میتوان بدون جنگ دستگاه ظلم و فساد یزید را از بین برد. ما در ری ضمن مشورت بفکر افتادیم که یک قشون بسیج کنیم و تا این جا با آن ارتش به استقبال حسین بیائیم و اگر دستور بدهد با همان قشون تا حجاز برویم گو این که یک قشون را نمیتوان از بیابانهای واقع در بین حجاز و این جا عبور داد و شاید چند شتر سوار بتواند از آن بیابان عبور کنند اما عبور یک قشون که احتیاج به آذوقه و آب فراوان دارد از بیابانهای بیآب ممکن نیست یا خیلی مشکل میباشد. اما نماینده امام با مجهز کردن یک قشون مخالفت کرد و گفت که حسین اجازه نداده که قشون بسیج کنیم زیرا قصد ندارد که بجنگد. اینکه مرتبهای دیگر این موضوع در این جا مطرح میشود که سوار بن همدانی از طرف ما ایرانیان میگوید که باید خود را برای جنگ آماده کنیم و آیا سایر طرفداران حسین که در این جا هستند نیز همین عقیده را دارند؟ تمام اعراب که در آن مجمع بودند جواب مثبت دادند.

گیو خطاب به نماینده امام گفت به طوری که میبینی و میشنوی همه عقیده دارند که باید یک قشون بسیج کرد و اگر عمال یزید در صدد ایجاد مزاحمت برآمدند جنگید.

نماینده امام گفت حسین بعد از مرگ برادر خود ده سال شکیبائی را پیشه ساخت. در آن مدت بارها به او گفتند که از طرفداران خود یک ارتش بسیج کند و با امویان بجنگد و آنها را از پا درآورد و امام نپذیرفت.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:24 - 0 تشکر 178440

[ صفحه 13]

پادشاه خود بدانیم تا این که حسین بین ما پیشوای مذهبی باشد و هم پیشوای کشوری و اگر بگویم که ما حاضریم که در راه موفقیت حسین مال و جان خود را فدا کنیم اغراق نگفتهام. اما نماینده امام چیزی میگوید که بتصور من و سایر ایرانیانی که در این مجمع حضور دارند و حتی به تصور تمام مسلمین که در این جا جمع شدهاند غیر عملی است و آن این میباشد که خون بر زمین ریخته نشود. چگونه ممکن است که یزید و حکام او، در این جا یا جای دیگر بدون پایداری امامت حسین را بپذیرند یا موافقت کنند که امامت حسین برای دیگران جنبه عمومی پیدا کند.

هر یک از حکام یزید میدانند که وقتی حسین شروع به امامت کرد آنها معزول میشوند و از درآمد گزاف که امروز از راه رشوه به دست میآورند محروم خواهند گردید و بین ما که طرفدار حسین هستیم و آنها که مخالف حسین هستند جنگ در خواهد گرفت و خون بر زمین ریخته خواهد شد. نماینده امام گفت حسین نمیخواهد که جنگهای داخلی طولانی دوره امامت پدرش (علی بن ابیطالب) تجدید شود. سوار بن همدانی گفت از قول ما به حسین بگو که اگر موافقت نکند که ما خود را برای جنگ آماده کنیم بیم آن میرود که خود او کشته شود.

گیو پسر رستم فرخزاد اجازه صحبت کردن خواست و گفت: چون من از ری تا این جا با نماینده امام بودم فرصت کافی داشتم که با وی راجع به حسین صحبت کنم و به او گفتم مردی چون حسین که فرزند علی بن ابیطالب است نباید از جنگ بپرهیزد. من میدانم که پرهیز حسین از جنگ ناشی از ترس نیست بلکه ناشی از فتوت و ترحم است و نمیخواهد که مسلمین کشته شوند ولی آیا میتوان بدون جنگ دستگاه ظلم و فساد یزید را از بین برد. ما در ری ضمن مشورت بفکر افتادیم که یک قشون بسیج کنیم و تا این جا با آن ارتش به استقبال حسین بیائیم و اگر دستور بدهد با همان قشون تا حجاز برویم گو این که یک قشون را نمیتوان از بیابانهای واقع در بین حجاز و این جا عبور داد و شاید چند شتر سوار بتواند از آن بیابان عبور کنند اما عبور یک قشون که احتیاج به آذوقه و آب فراوان دارد از بیابانهای بیآب ممکن نیست یا خیلی مشکل میباشد. اما نماینده امام با مجهز کردن یک قشون مخالفت کرد و گفت که حسین اجازه نداده که قشون بسیج کنیم زیرا قصد ندارد که بجنگد. اینکه مرتبهای دیگر این موضوع در این جا مطرح میشود که سوار بن همدانی از طرف ما ایرانیان میگوید که باید خود را برای جنگ آماده کنیم و آیا سایر طرفداران حسین که در این جا هستند نیز همین عقیده را دارند؟ تمام اعراب که در آن مجمع بودند جواب مثبت دادند.

گیو خطاب به نماینده امام گفت به طوری که میبینی و میشنوی همه عقیده دارند که باید یک قشون بسیج کرد و اگر عمال یزید در صدد ایجاد مزاحمت برآمدند جنگید.

نماینده امام گفت حسین بعد از مرگ برادر خود ده سال شکیبائی را پیشه ساخت. در آن مدت بارها به او گفتند که از طرفداران خود یک ارتش بسیج کند و با امویان بجنگد و آنها را از پا درآورد و امام نپذیرفت.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 6/11/1388 - 22:25 - 0 تشکر 178441

[ صفحه 14]

سوار بن همدانی گفت آن زمان، دوره خلافت معاویه بود و معاویه برای حسین تولید مزاحمت نمیکرد و قصد کشتن او را نداشت.لی پسرش که امروز به جای پدر نشسته به طوری که تو خود گفتی قصد دارد حسین را به قتل برساند و امروز وضع وی وخیم است و ما که از پیروان و طرفداران او هستیم حاضریم جان فدا کنیم تا او زنده بماند.

نماینده امام گفت من نظریه شما را به اطلاع حسین میرسانم و شاید بر اثر وقایعی که بعد از مرگ معاویه اتفاق افتاد وی موافقت کند که طرفدارانش یک قشون بسیج نمایند و گر چه در ری گفته شد که سپهبدان با پول خود، قشون بسیج خواهند کرد لیکن چون این مطلب در این جا گفته نشد باید بگوئیم که هر گاه طرفداران حسین بخواهند قشونی بسیج کنند باید بدانند که نباید امیدوار به کمک مادی از طرف وی باشند چون او برای بسیج کردن قشون پول ندارد. من نمیگویم که حسین بیبضاعت است و او از راه زراعت و تجارت معاش خانوادهاش را تامین میکند ولی شماره نان خورهای او زیاد است و علاوه بر خانواده خود باید به عدهای از خانوادههای بنیهاشم کمک نماید و لذا، نمیتواند برای بسیج قشون کمکی به طرفداران خود بکند.

بعد نماینده امام گفت اکنون پیشنهادهای خود را روی کاغذ بیاورید تا این که من آن را برای حسین ببرم.

پیشنهادهای کسانی که در آن مجمع حضور داشتند در سه اصل جمع و خلاصه میشد. اول این که حاضرین میگفتند که ما از ظلم حاکم یزید به تنگ آمدهایم و میل داریم که امام بیاید و

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

پنج شنبه 29/11/1388 - 14:29 - 0 تشکر 183471

مسلم بن عقیل

مسلم بن عقیل پسر عموی حسین بود و شوهر خواهرش (شوهر دختر علی بن ابیطالب موسوم به رقیه) محسوب میگردید و لذا هم پسر عموی او بود و هم داماد خواهری حسین.

(بورکهاردت) میگوید اگر (علی بن الحسین) ملقب به زینالعابدین و حورالعین بیمار نبودند حسین یکی از آن دو را به نمایندگی خود به کوفه میفرستاد اما چون پسر و دخترش هم دو بیمار بودند ناچار شد که دیگری را به نمایندگی خود به کوفه بفرستد.

پسر دیگر حسین موسوم به علی (معروف به علی اکبر) هنوز نوجوان بود و حسین، مقتضی نمیدانست که او را برای یک ماموریت بزرگ سیاسی بفرستد.

مارسلین میپرسد حسین که نتوانست پسرش (زینالعابدین) و دخترش حورالعین را به کوفه بفرستد چرا یکی از برادران خود را به نمایندگی خویش به کوفه نفرستاد.

حسین به طوری که مورخین اسلامی نوشتهاند برادران و خواهران متعدد داشت و بعضی از مورخین اسلامی نوشتهاند که حسین دارای بیست برادر و دوازده خواهر بوده و قدر مسلم این است که چهار برادر حسین به اسامی (عبدالله) و (عباس) و (عون) و (جعفر) با او از مکه به بین النهرین رفتند و حسین که نمیتوانست یکی از فرزندان خود را به نمایندگی خویش به بین النهرین بفرستد قادر بود که یکی از برادران را انتخاب کند ولی پسر عموی خود مسلم را انتخاب کرد.

آیا حسین، نسبت به برادران خود اعتماد نداشت؟

پاسخ این پرسش منفی است و برادران حسین مورد اعتمادش بودند و در راهش نیز کشته شدند.

مارسلین میگوید علت عدم انتخاب آنها از طرف حسین این بود که همه مردان جنگی متهور بشمار میآمدند و اهل شمشیر بودند و نرمی و خون سردی یک دیپلومات را نداشتند و حسین میدانست که برای یک ماموریت سیاسی که احتیاج به نرمی و ملایمت دارد مرد جنگی لازم نیست.

اما مسلم بن عقیل به قول مارسلین مردی ملایم و معتدل و نرم بود و میتوانست با هر نوع از مردم کنار بیاید و چند روز بعد از این که دو عبدالله با مردان خود از مکه مراجعت کردند مسلم بن عقیل به راه افتاد و او هم مثل نماینده امام راه بیابان را پیش گرفت.

اما بر خلاف آن چه بعضی نوشتهاند تنها نرفت.

یکی از چیزهائی که در بعضی از تذکرهها نوشته شده این است که مسلم بن عقیل با دو فرزند خردسال خود به کوفه رفت.

این روایت صحت ندارد برای این که مسلم بن عقیل در آن سفر (رقیه) زن

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

پنج شنبه 29/11/1388 - 14:30 - 0 تشکر 183472

[ صفحه 29]

خود و خواهر حسین را با خود نبرد تا این که فرزندان خردسالش با او باشند حتی (بارتولومو) میگوید که مسلم بن عقیل زن نداشت تا این که دارای فرزند باشد [1] .

قبول نظریه بارتولومو مشعر بر این که مسلم بن عقیل زن نداشته مشکل میباشد چون اولا عدهای زیاد از مورخین اسلامی نوشتهاند که رقیه دختر علی بن ابیطالب و خواهر حسین همسر مسلم بن عقیل بوده و ثانیا روزی که مسلم بن عقیل به نمایندگی حسین، از مکه به سوی بین النهرین رفت مردی جا افتاده محسوب میشده و بعید مینماید که در عربستان آن روز یک مرد جا افتاده، زن نگرفته باشد زیرا در عربستان به مناسبت وضع طبیعی و آب و هوا مردها زود زن میگرفتند و دختران را زود به شوهر میدادند و لذا متاهل بودن مسلم بن عقیل بیشتر مقرون به عقل است ولی عقل سلیم قبول نمیکند که وی فرزندان خردسال خود را با خویشتن به بین النهرین برده باشد زیرا علاوه بر این که از راه صحرا به بین النهرین میرفت و ممکن بود که اطفال خردسالش در آن راه از دست بروند، مسلم به جائی میرفت که هنوز از وضع آنجا به درستی اطلاع نداشت و مآل اندیشی ایجاب مینمود که فرزندان خود را بگذارد و برود.

دستوری که حسین (ع) به مسلم بن عقیل داد این بود که بعد از ورود به کوفه با طرفداران وی در آن جا تماس حاصل کند، و همچنین با طرفداران او در ایران تماس حاصل نماید و از وضع بین النهرین نیز مطلع شود و بفهمد که آیا وی میتواند در بین النهرین سکونت نماید یا این که بهتر این است که به ایران برود.

مسلم بن عقیل قول داد که بعد از ورود به کوفه راجع به دو موضوع مذکور تحقیق نماید و گزارش آن را برای حسین بفرستد و بعد به سوی کوفه به راه افتاد.

بورکهاردت محقق آلمانی میگوید که مسلم بن عقیل تنها به کوفه نرفت بلکه چند نفر با او بودند و سرشناسان آنها به اسم (عبدالرحمن بن عبدالله) و (قیس بن مسهر صیداوی) و (عمارة بن عبدالله السلولی) خوانده میشوند.

همین محقق میگوید که مسلم بن عقیل از راه بیابان، یعنی همان راه که نماینده قبلی امام از آنجا که به مکه نزد حسین مراجعت کرد به سوی کوفه رفت اما عدهای از مورخین شرق نوشتهاند که مسلم بن عقیل از راه مدینه که شاهراه بود به سوی کوفه روان شد و همانها نوشتهاند که بعد از این که خواست از مدینه به سوی کوفه حرکت کند دو راهنما را اجیر کرد تا این که او را از راه بیابان یعنی از راهی غیر از شاهراه موجود بین مدینه و بین النهرین به کوفه برسانند.

این موضوع نشان میدهد که مسلم بن عقیل میدانسته که اگر از شاهراه برود

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.