با سلام
بهترین و زیباترین چیزهای جهان را نه می توان دید و نه میتوان لمس كرد ... بلكه میتوان با قلب احساس كرد. هلن كلر
نظرتون چیه هر چند روز اینجا جملات زیبا بنویسیم و با دلمون احساسشون كنیم؟؟؟؟؟
یا علی
سیبسرخ60- غریبیآشنا وبلاگم: ماه تابان من
کل آیتم ها 142
تا فرصت هست...تا زمانی که می توانید سخن بگویید، بگذارید کلامتان مهرآمیز باشد!پیش از آنکه دستها از حرکت باز بمانند، بیایید هر اندازه که می توانیم ببخشیم!تا زمانی که ذهن می تواند کار کند، بیایید اندیشه های پاک، بزرگوارانه و مقدس داشته باشیم!
بیشتر آدمها زمانی ناامید میشوند كه چیزی به موفقیتشان نمانده است.
زندگی كلافی سر در گُم است. نمیخواهم به جست و جوی سرنخش كلافه شوم، میخواهم مثل گربهای با آن بازی كنم.
- تنها راهی كه میتوان فردی را امین و قابل اعتماد بار آورد، این است كه به خود او اطمینان كنی. (هنری. ال. استیمسون)
قلب مو بردی با خودت ، رویاهام حلقه زدن به دورت به شوقت ، بردم از یادم شب تاریك رو ، با مهتابی میشم مال تو .
خواستم كه رك بهت بگم چقدر دوست دارم عاشقتم و برات میمیرم به خدا ، از وقتی تو رو پیدا كردم و نمیشه دلم از تو جدا.
كنار هر قطره اشكم هزار خاطره دفنه ، اینقد خاطره داریم كه گویی قد یك قرنه ، گلو میسوزه از عشقت عشقی كه مثل زهره ، ولی بی عشت تو هر دم خنده با لبهای من قهره.
عكس تو همیشه اینجاست ، كه نده دوریت عذابم ، بشمارم چندتا ستاره ، كه ببینمت تو خوابم ، بیا با من قدم بزن تو كوچه درد دلام ، بكشنه تنهایی من با یك تبسم یه سلام ، پاییز میاد از اشكتو ، واسه خودش غم میاره ، بهار پیش رنگ نگات ، قشنگیشو كم میاره.
همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد... همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}... یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید... و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد
دیشب تو فكرت بودم كه یه قطره اشك از چشمام جاری شد........ از اشك پرسیدم چرا اومدی؟؟ گفت آخه تو چشمات كسی هست كه دیگه اونجا جای من نیست