• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
پاسخ به شبهات (بازدید: 2849)
يکشنبه 29/9/1388 - 13:7 -0 تشکر 170819
عزاداری امام حسین(ع)،كار بیهوده ایست؟

در طول تاریخ توسط وهابیت همواره نسبت به قیام حضرت امام حسین علیه السلام‌ و عزاداری آن بزرگوار شبهاتی مطرح بوده و یكی از آن‌ها بدعت شمردن عزاداری سرور آزادگان می باشد در این زمینه ابن تیمیه نظریه پرداز وهابیت این چنین می گوید:

1 ـ ومن حماقتهم إقامه المأتم والنیاحه على من قد قتل من سنین عدیده

 از حماقت‌های شیعیان برپایی مجلس ماتم و نوحه است بر كسی است كه سال‌ها پیش كشته شده.

منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، ج 1، ص 52.

2 ـ  وصار الشیطان بسبب قتل الحسین رضی الله عنه یحدث للناس بدعتین، بدعه الحزن والبكاء والنوح یوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح.

شیطان به واسطه كشته شدن حسین [علیه السلام] برای مردم دو بدعت ایجاد كرده است: 1. بدعت گریه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادی و سرور.

منهاج السنه، ابن تیمیه، ج 4، ص  334 تا 553.

و نیز شبیه به آن‌چه كه ابن تیمیه گفته است را در متن زیر می‌یابید:

3 ـ  الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن یوم عاشوراء لكون الحسین قتل فیه...

و چون روافض (شیعیان) برگزاری ماتم و اظهار حزن  و اندوه در روز عاشوراء را به خاطر كشته شدن حسین در این روز بدعت نهادند...

حاشیه رد المحتار ابن عابدین، ج 2، ص 599.

 

 

ادامه در پاسخ ها

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:11 - 0 تشکر 170831

3 ـ گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله در دو ‌سالگی فرزندش حسین علیه السلام

عن ابن عباس قال: فلما أتت على الحسین من مولده سنتان كاملتان خرج النبی صلى الله علیه وآله وسلم فی سفر له، فلما كان فی بعض الطریق وقف فاسترجع ودمعت عیناه، فسئل عن ذلك، فقال: هذا جبریل یخبرنی عن أرض بشاطى‏ء الفرات یقال لها كربلا، یقتل بها ولدی الحسین ابن فاطمه، فقیل: من یقتله یا رسول الله؟ فقال: رجل یقال له یزید، لا بارك الله له فی نفسه! وكأنی أنظر إلى مصرعه ومدفنه بها، وقد أهدی برأسه، واللّه ما ینظر أحد إلى رأس ولدی الحسین فیفرح إلّا خالف اللّه بین قلبه ولسانه.

قال: ثم رجع النبی صلى الله علیه وآله وسلم من سفره ذلك مغموما ثم صعد المنبر فخطب ووعظ والحسین بن علی بین یدیه مع الحسن، قال: فلما فرغ من خطبته وضع یده الیمنى على رأس الحسن والیسرى على رأس الحسین ثم رفع رأسه إلى السماء فقال: اللهم! إنی محمد عبدك ونبیك وهذان أطایب عترتی وخیار ذریتی وأرومتی ومن أخلفهم فی أمتی، اللهم! وقد أخبرنی جبریل بأن ولدی هذا مقتول مخذول، اللهم! فبارك له فی قتله واجعله من سادات الشهداء، إنك على كل شی‏ء قدیر، اللهم! ولا تبارك فی قاتله وخاذله. قال: وضجّ الناس فی المسجد بالبكاء. فقال النبی صلى الله علیه وآله وسلم: أتبكون ولا تنصرونه! اللهم! فكن أنت له ولیا وناصرا.

قال ابن عباس: ثم رجع وهو متغیر اللون محمر الوجه فخطب خطبه بلیغه موجزه وعیناه یهملان دموعا ثم قال: أیها الناس! إنی قد خلفت فیكم الثقلین كتاب الله وعترتی وأرومتی ومراح مماتی وثمرتی، ولن یفترقا حتى یردا علیّ الحوض، ألا! وإنی أسألكم فی ذلك إلا ما أمرنی ربی أن أسألكم الموده فی القربى، فانظروا أن لا تلقونی غدا على الحوض وقد أبغضتم عترتی وظلمتموهم،... ألا! وإن جبریل علیه السلام قد أخبرنی بأن أمتی تقتل ولدی الحسین بأرض كرب وبلاء. ألا! فلعنه الله على قاتله وخاذله آخر الدهر. قال: ثم نزل على المنبر، ولم یبق أحد من المهاجرین والأنصار إلا واستیقن أن الحسین مقتول.

از ابن عباس روایت شده: هنگامی كه حسین دو ساله شد نبی اكرم صلى الله علیه وآله وسلم در مسافرت بود در میانه‌ راه توقف نمود و استرجاع نمود [انا لله وانا الیه راجعون گفت] و اشك از چشمان حضرتش جاری شد، از علت این اقدام حضرت سؤال كردند، حضرت فرمود: جبریل هم اكنون به من خبر داد از سرزمینی در ساحل فرات كه به آن كربلا گفته می‌شود، و در آن‌جا فرزندم حسین بن فاطمه به شهادت می‌رسد. گفته شد: یا رسول الله چه كسی او را می‌كشد؟ فرمود: شخصی كه به او یزید گفته می‌شود، لا بارك الله له فی نفسه! و گویی كه او را در قتله‌گاهش می‌بینم، در حالی‌كه سر او را به هدیه می‌برند، واللّه! كسی نیست كه به سر بریده فرزندم حسین نظر افكند و خشنود گردد إلّا این‌كه خداوند بین قلب و زبانش جدایی بیاندازد.

هنگامی كه نبی اكرم صلى الله علیه وآله وسلم از سفر بازگشت مغموم و حزین به منبر رفت و برای مردم خطبه خواند و موعظه خواند و این در حالی بود كه حسین بن علی به همراه برادرش حسن نزد رسول خدا صلّی الله علیه وآله حاضر بودند، وقتی رسول خدا صلّی الله علیه وآله از خطبه فارغ شد دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسین گذارد و سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خدایا! من محمد بنده تو و پیامبرت هستم و این دو از بهترین عترت و ذریه و جانشینان من در روی زمین هستند، خدایا! جبریل به من خبر داده كه این فرزندم مقتول و مخذول خواهد گردید، خدایا! قتلش را برایش آسان گردان و او را سرور شهداء قرار بده، كه تو بر هر كاری توانا و قادری، خدایا! قاتل او را مبارك نگردان. در این حال تمام مردم در مسجد به ضجّه و گریه افتادند. نبی اكرم صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند: آیا گریه می‌كنید و او را یاری نمی‌كنید؟! خدایا! تو او را ولی و ناصر باش.

ابن عباس می‌گوید: سپس رسول خدا صلّی الله علیه وآله مجددا بازگشت و با رنگ پریده و صورتی گلگون خطبه بلیغ و موجزی خواند و این در حالی بود كه چشمان آن حضرت پر از اشك بود. سپس فرمود: أیها الناس! من در میان شما ثقلین یعنی: كتاب خدا و عترتم و مایه راحت جانم در مرگم و میوه دلم را در بین شما به جای گذاردم و این دو هرگز از یك‌دیگر جدا نمی‌شوند تا در كنار حوض به من ملحق ‌شوند، بدانید كه من از شما در مورد آنان همان را می‌خواهم كه خداوند مرا به آن امر ساخته و آن مودت در باره نزدیكان من است، مراقب باشید كه مرا در كنار حوض ملاقات نكنید و حال آن‌كه در حق عترت و ذریه‌ام ظلم نموده باشید،... آگاه باشید! كه جبریل علیه السلام مرا با خبر ساخت كه أمت من فرزندم حسین را در سرزمین كرب وبلاء به شهادت می‌رسانند. بدانید! كه لعنت خدا تا روز قیامت بر قاتل اوست.

ابن عباس می‌گوید: سپس پیامبر از منبر پایین آمد و دیگر كسی از مهاجر و أنصار باقی نماند إلا این‌ كه یقین نموده بود كه حسین به قتل خواهد رسید.

الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفی، ج 4، ص 325.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:11 - 0 تشکر 170833

4 ـ گریه رسول خدا صلّی الله علیه وآله به خاطر اظهار كینه‌های امتش در حق خاندانش

روى یونس بن حباب، عن أنس بن مالك قال: كنا مع رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وعلی بن أبی طالب علیه السلام معنا، فمررنا بحدیقه، فقال علی علیه السلام: یا رسول الله! ألا ترى ما أحسن هذه الحدیقه؟ فقال: إن حدیقتك فی الجنه أحسن منها. حتى مررنا بسبع حدائق، یقول علی علیه السلام ما قال ویجیبه رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بما أجابه، ثم إن رسول الله وقف فوقفنا، فوضع رأسه على رأس علی وبكی، فقال علی علیه السلام: ما یبكیك یا رسول الله؟! قال: ضغائن فی صدور قوم لا یبدونها لك حتى یفقدونی.

یونس بن حباب، از أنس بن مالك روایت كرده است: با رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و علی بن أبی طالب علیه السلام بودیم كه از باغی در اطراف مدینه گذر می‌كردیم، علی علیه السلام عرض كرد: یا رسول الله! چه باغ زیبایی؟ فرمود: باغ تو در بهشت از این باغ زیبا‌تر است. تا این‌كه از هفت باغ دیگر عبور كردیم و همین گفتار بین آن‌دو بزرگوار تكرار می‌شد، سپس رسول خدا توقف نمود و ما هم به همراه او توقف نمودیم، رسول خدا صلّی الله علیه وآله سرش را بر شانه على گذارد و گریست، علی علیه السلام عرض كرد: چه چیز شما را به گریه انداخته است یا رسول الله؟!حضرت فرمود: كینه‌ها و بغض‌هایی كه در سینه‌های این قوم است و آشكار نمی‌سازند مگر بعد از آن كه من از دنیا بروم.

مجمع الزوائد، ج 9، ص 118 ـ كنز العمال، ج 13، ص 176ـ شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107ـ المناقب خوارزمی، ص 65 ـ ینابیع الموده،ج 1، ص 134.

5 ـ حدیث أمّ سلمه:

امّ سلمه یكی از همسران پاك ‏طینت و با شخصیتی است كه بخش مهمّی از زندگی و سیره‏ رسول‏خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم را نقل كرده است، او داستان گریه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم برای حسین را این‌‌گونه روایت می‌كند:

كان رسول الله صلى الله علیه وسلم جالسا ذات یوم فی بیتی قال لا یدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسین فسمعت نشیج رسول الله صلى الله علیه وسلم یبكى فأطلت فإذا حسین فی حجره والنبی صلى الله علیه وسلم یمسح جبینه وهو یبكی فقلت والله ما علمت حین دخل فقال إن جبریل علیه السلام كان معنا فی البیت قال أفتحبه قلت أما فی الدنیا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض یقال لها كربلاء فتناول جبریل من تربتها فأراها النبی صلى الله علیه وسلم...

روزی همسرم رسول خدا در اتاق من بود فرمود: هیچ كس حقّ ورود به حجره مرا ندارد، بیرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود، در همین حال امام حسین علیه السلام‌ محضر پیامبر رسید، صدای گریه از درون اتاق به گوشم رسید، حسّ تحقیق و جستجو وادارم نمود تا نگاهی به درون اتاق بیاندازم، دیدم حسین بر زانوی رسول خدا نشسته و پیامبر دست بر پیشانی‌‏اش می‌‏كشد و اشك می‌‏ریزد. عرض كردم: به خدا سوگند من از ورود حسین به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلو‌گیری كنم. حضرت فرمود: اكنون جبریل علیه السلام با ما بود و از من سؤال كرد: یا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم آیا حسینت را دوست می‌داری؟ گفتم: آری! جبرئیل گفت: به زودی امت تو او را در سرزمینی كه به آن كربلاء گفته می‌شود به قتل می‌رسانند. و بعد از این سخن قدری از تربت آن را به من نشان داد.

مجمع الزوائد، ج 9، ص189.

ناقل این حدیث هیثمی بعد از نقل این روایت می‌‏گوید:

رواه الطبرانی بأسانید ورجال أحدها ثقات.

این روایت را طبرانی نقل كرده است و رجال یكی از سندها تماماً ثقه هستند.

مجمع الزوائد، ج 9، ص189.

و نیز در حدیث دیگری می‌گوید:

قال لی رسول الله صلى الله علیه وسلم اجلسی بالباب ولا یلجن علی أحد فقمت بالباب إذ جاء الحسین رضی الله عنه فذهبت أتناوله فسبقنی الغلام فدخل على جده فقلت یا نبی الله جعلنی الله فداك أمرتنی أن لا یلج علیك أحد وإن ابنك جاء فذهبت أتناوله فسبقنی طال ذلك تطلعت من الباب فوجدتك تقلب بكفیك شیئا ودموعك تسیل والصبی على بطنك قال نعم أتانی جبریل فأخبرنی أن أمتی یقتلونه وأتانی بالتربه التی یقتل علیها فهی التی أقلب بكفی

رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم به من فرمود: درب اتاق بنشین و اجازه نده كسی داخل شود. من درب اتاق نشسته بودم كه حسین وارد خانه شد و همین كه خواستم مانع ورود او به اتاق رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم شوم او از من سبقت گرفت و داخل اتاق شده. من داخل شدم و عرض كردم: یا نبی الله! فدایتان شوم مرا مأمور ساختید تا از داخل شدن دیگران ممانعت ورزم اما فرزندتان آمد و نتوانستم از او ممانعت كنم.

بعد از مدتی طولانی مجددا وارد اتاق شدم و مشاهده كردم كه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم به روی دو كف دست خود چیزی دارد و اشك از چشمان حضرت جاری است. از علت سؤال نمودم؛ حضرت فرمود: جبرئیل هم اكنون نازل گردید و مرا خبر ساخت كه أمت من او را به قتل می‌رسانند و مقداری از خاك و تربت آن سرزمین را برایم آورد كه الان به روی كف دستان خود دارم.

المعجم الكبیر، طبرانی، ج 3، ص109 ـ مسند ابن راهویه، ج 4، ص 131.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:12 - 0 تشکر 170834

6 ـ حدیث عایشه:

عایشه همسر دیگر رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم می‌‏گوید:

دخل الحسین بن علی رضی الله عنهما على رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو یوحى إلیه فنزا على رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو منكب وهو على ظهره فقال جبریل لرسول الله صلى الله علیه وسلم أتحبه یا محمد قال یا جبریل ومالی لا أحب ابنی قال فان أمتك ستقتله من بعدك فمد جبریل علیه السلام یده فأتاه بتربه بیضاء فقال فی هذه الأرض یقتل ابنك هذا واسمها الطف فلما ذهب جبریل علیه السلام من عند رسول الله صلى الله علیه وسلم خرج رسول الله صلى الله علیه وسلم والتزمه فی یده یبكی فقال یا عائشه إن جبریل أخبرنی أن ابنی حسین مقتول فی أرض الطف وان أمتی ستفتن بعدی ثم خرج إلى أصحابه فیهم على وأبو بكر وعمر وحذیفه وعمار وأبو ذر رضی الله عنهم وهو یبكی فقالوا ما یبكیك یا رسول الله فقال أخبرنی جبریل علیه السلام ان ابنی الحسین یقتل بعدی بأرض الطف وجاءنی بهذه التربه وأخبرنی أن فیها مضجعه. فلما ذهب جبریل علیه السلام من عند رسول الله صلى الله علیه وسلم خرج رسول الله صلى الله علیه وسلم والتزمه فی یده یبكی فقال یا عائشه إن جبریل أخبرنی أن ابنی حسین مقتول فی أرض الطف وان أمتى ستفتن بعدى ثم خرج إلى أصحابه فیهم على وأبو بكر وعمر وحذیفه وعمار وأبو ذر رضى الله عنهم وهو یبكی فقالوا ما یبكیك یا رسول الله فقال أخبرنی جبریل علیه السلام ان ابنی الحسین یقتل بعدى بارض الطف وجاءنی بهذه التربه وأخبرنی أن فیها مضجعه.

حسین بن علی علیه السلام‌ بر رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وارد شد و پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم در حال شنیدن وحی از جبرئیل امین بود جبرئیل پرسید: یا محمد! آیا حسین را دوست داری؟ فرمود: چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟ جبرئیل گفت: امت تو او را بعد از تو می‌‏كشند. سپس جبرئیل دستش را دراز كرد و خاكی سفید آورد و گفت: فرزندت را در سرزمینی كه «طفّ» نام دارد می‌‏كشند. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به جمع اصحابش كه على و أبو بكر و عمر و حذیفه و عمّار و أبوذر بودند با چشمانى پر از اشك پیوست.

یاران رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم با دیدن آن حضرت پرسیدند: چه چیزى شما را به گریه آورده است؟

فرمود: جبرئیل مرا از شهادت فرزندم حسین در سرزمین طفّ آگاه كرد، و این خاك را هم از همان سرزمین برایم آورده است جایى كه محل دفنش خواهد بود.

المعجم الكبیر، طبرانی، ج 3، ص107ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص187 ـ ابن عساكر، ترجمه الإمام الحسین علیه السلام، ج7، ص 260.

7 ـ عزاداری رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از شهادت امام حسین علیه السلام

3704 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِینٌ قَالَ حَدَّثَتْنِی سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِیَ تَبْكِی فَقُلْتُ مَا یُبْكِیكِ قَالَتْ رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِی فِی الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْیَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَیْنِ آنِفًا

سلمی می‌گوید: بر ام سلمه وارد شدم در حالی كه ایشان گریه می كردند، عرضه داشتم چرا گریانید؟ ایشان فرمودند: رسول خدا را درخواب دیدم درحالی‌كه موهای سر و محاسن ایشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: یا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به این حالت می بینم)؟ ایشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسین بودم.

سنن ترمذی، ج 12، ص 195، كتاب فضائل الصحابه باب مناقب الحسن و الحسین.

همان‌طوری كه در این روایات می‌بینید رسول خدا نیز برای امام حسین علیه السلام به گریه و عزاداری پرداخته‌اند آن هم سالیان سال قبل از واقعه عاشورا و شهادت ایشان كه این خود حكایت از اهمیت و بزرگی این مطلب (عزاداری) دارد.

آیا سیره و سنّت پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم در اتفاقات فوق نمی‌تواند بهترین دلیل و حجت شرعی بر اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام‌ باشد؟

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:12 - 0 تشکر 170835

بخش پنجم: عزاداری برای امام حسین علیه‌ السلام در سیره معصومان

الف: گریه امیر المؤمنین علیه السّلام سال‌‌ها قبل از واقعه كربلاء

در منابع حدیثی شیعه به نقل از امیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام‌ روایات متعدّدی وجود دارد كه آن حضرت نیز همانند پیامبر گرامی اسلام با شنیدن خبر كشته شدن فرزندش إمام حسین‏ علیه السلام‌ گریه كرد. ما در این قسمت به ذكر دو نمونه از منابع حدیثی اهل سنّت اكتفا می‌‏كنیم.

نُجَیّ حضرمی می‌گوید:

انه سار مع علی رضی الله عنه وكان صاحب مطهرته فلما حاذى نینوى وهو منطلق إلى صفین فنادى على اصبر أبا عبد الله اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت على النبی صلى الله علیه وسلم ذات یوم وإذا عیناه تذرفان قلت یا نبی الله أغضبك أحد ما شأن عینیك تفیضان قال بل قام من عندی جبریل علیه السلام قیل فحدثنی ان الحسین یقتل بشط الفرات قال فقال هل لك ان أشمك من تربته قلت نعم قال فمد یده فقبض قبضه من تراب فأعطانیها فلم أملك عینی ان فاضتا.

هنگام رفتن به صفّین در ركاب علی علیه السلام، ناگهان در نقطه‏ای به نام «نینوا» با صدای بلند فرمود: ای أبا عبد اللّه در كنار فرات صبور باش، و این جمله را دو بار تكرار فرمود، پرسیدم: این سخن از كجا است؟

فرمود: روزی بر پیامبر خدا وارد شدم، دیدم چشمان مباركش اشك آلود است. عرض كردم: ای رسول خدا! آیا كسی شما را ناراحت كرده است كه گریه می‌‏كنید؟

فرمود: لحظاتی جبرئیل نزد من آمده بود، و از كشته شدن حسین در كنار شطّ فرات به من خبر داد، و گفت: آیا میل داری مقداری از تربتش را ببوئی و ببینی؟ گفتم: بلی. دستش را دراز كرد، و مشتی از خاك سرزمینی كه حسین در آن به شهادت می‌‏رسد را به من داد، نتوانستم تحمّل كنم و جلوی اشكم را بگیرم.

مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 187.

هیثمی بعد از نقل خبر، نظر خود را این‌گونه مطرح می‌كند:

رواه أحمد وأبو یعلى والبزار والطبرانی ورجاله ثقات ولم ینفرد نجى بهذا.

این روایت را احمد و ابویعلی و بزاز و طبرانی روایت نموده‌اند و تمام رجال آن ثقه هستند. و این روایت را دیگران نیز روایت نموده‌اند.

مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 187.

نقلی دیگر از گریه امیر المؤمنین علیه السّلام در صفین سال‌ها قبل از عاشوراء

ابن حجر صاحب كتاب «الصواعق المحرقه» از ابن سعد شعبی نقل می‏كند كه:

مر علی رضی الله عنه بكربلاء عند مسیره إلى صفین وحاذى نینوى قریه على الفرات فوقف وسأل عن اسم هذه الأرض فقیل كربلاء فبكى حتى بل الأرض من دموعه ثم قال دخلت على رسول الله e وهو یبكی فقلت ما یبكیك قال: كان عندی جبریل آنفا وأخبرنی أن ولدی الحسین یقتل بشاطىء الفرات بموضع یقال له كربلاء ثم قبض جبریل قبضه من تراب شمنی إیاه فلم أملك عینی أن فاضتا.

علی‏ علیه السلام‌ هنگام رفتن به طرف صفّین به سرزمین نینوا رسید، از نام آن سرزمین جویا شد، گفتند: نام این سرزمین كربلا است. با شنیدن اسم كربلا آن‌قدر گریه كرد تا زمین از اشك چشمش خیس شد، سپس فرمود: محضر رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم رسیدم در حالی‌كه آن‌ حضرت می‌گریست. به حضرت عرض كردم: چه باعث گریه شما گردیده است؟! حضرت فرمودند: جبریل لحظاتی قبل آمد و مرا با خبر ساخت كه فرزندم حسین در كنار فرات، محلی كه كربلاء نام دارد كشته می‌شود و سپس مقداری از خاك آن سرزمین را به من داد تا ببویم و در آن هنگام نیز چشمان من پر از اشك گردید.

الصواعق المحرقه، أحمد بن حجر هیثمی، ص 193.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:12 - 0 تشکر 170836

ب ـ عزاداری فاطمه‏ سلام الله علیها در محشر

حركت نمادین حضرت صدیقه‏ طاهره‏ سلام الله علیها در عرصه محشر دلیلی محكم بر اقامه‏ عزاداری بر شهادت امام حسین‏ علیه السلام‌ می‌‏باشد. و از این جهت تأسّی به تنها یادگار پیامبر گرامی اسلام وظیفه‏ ارادتمندان به خاندان رسالت و پیروی از روش نیكوی آنان در تشكیل مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام‌ خواهد بود.

علیّ بن محمّد شافعی مغازلی از أبو أحمد عامر از حضرت علیّ بن موسی الرضا علیه السلام و آن حضرت از پدران گرامی‌‏اش از امیر المؤمنین‏ علیه السلام‌ از پیامبر اكرم‏ صلّی الله علیه و آله وسلّم این حدیث را نقل می‌‏كند، كه پیامبر فرمود:

تحشر ابنتی فاطمه ومعها ثیاب مصبوغه بدمٍ، فتتعلّق بقائمه من قوائم العرش وتقول: یاعدل! یاجبّار! أُحكم بینی وبین قاتل ولدی قال صلّی الله علیه وآله وسلّم: فیحكم لابنتی وربّ الكعبه.

دخترم فاطمه با لباس خونین فرزندش حسین‏ علیه السلام‌ وارد محشر می‏شود، آن‌گاه به یكی از پایه‏های عرش خدا چنگ می‏اندازد و عرض می‏كند: ای خدای عادل و جبّار بین من و قاتل فرزندم قضاوت كن! به خدای كعبه سوگند كه خداوند حكم و دستور خاصّ خودش را در باره دخترم صادر خواهد كرد.

مناقب علیّ بن أبی طالب علیهما السلام، مغازلی، ص 66 ـ ینابیع الموده لذوی القربى، قندوزی، ج 3، ص 47

بنابراین، ارادتمندان و دوست‌داران اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم‌‌‌‌ با توجه به آن‌چه كه از حالات روحی و معنوی پیشوایان دین در موضوع عزاداری امام حسین‏ علیه السلام‌ نقل شده است بر خود لازم می‏دانند كه حادثه‏ غم‏انگیز كربلا و نحوه شهادت فرزند زهرا سلام الله علیها، و یاران او را از یاد نبرند، تا روزی كه در عرصه محشر شاهد تظلّم مادر مظلومه‏ حسین‏ علیه السلام‌ در محضر حضرت حقّ باشند.

ج: گریه و عزاداری امامان شیعه

بنا به نقل تاریخ، روش ائمّه و پیشوایان دین پس از شهادت امام حسین‏ علیه السلام‌ تشكیل مجلس عزاداری و گریه بر مصائب آن حضرت بوده است، و در حقیقت پایه‏گذاران اصلی و مروّج اندشیه‏ روضه خوانی در بین مردم بوده‏اند، كه به مرور زمان به عنوان یك فرهنگ در حوزه اندیشه و فكر شیعی جا گرفت.

بنابراین، آن‌چه كه امروز در مناطق شیعه‏ نشین رایج است پدیده‏ای نوظهور و یا ساخته‏ دست افراد بیگانه، و یا تقلید از فرقه‏های دیگر نیست، بلكه ادامه‏ همان چیزی است كه ائمّه معصومین شیعه در زمان حیات مبارك‌شان تأسیس، و بر آن تأكید ورزیده‏اند، و در سخنان فراوانی كه در باره‏ اقامه‏ شعایر دینی از آن جمله تشكیل مجالس عزا در مصیبت و در سالروز شهادت دارند بر تقویت این سنّت مبارك افزوده‏اند، و به قطره اشكی كه در این مجالس ریخته شود پاداشی در خور شأن وعده داده‏اند.

از جمله سخن شهید پرآوازه دشت نینوا حضرت أبا عبد اللّه الحسین‏ علیه السلام‌ كه فرمود:

من دمعت عیناه فینا دمعه، أو قطرت عیناه فینا قطره، آتاه اللّه عزّ وجلّ الجنّه.

هر كس قطره‏ اشكی در عزای ما بریزد خداوند متعال بهشت را به او عنایت خواهد فرمود.

ذخائر العقبی، ص 19 ـ ینابیع المودّه، ج 2، ص117.

امام سجّاد علیّ بن الحسین علیهما السلام پس از واقعه كربلا لحظه‏ای اشك مباركش قطع نشد، كسانی كه او را در این حال می‏دیدند از علّت آن سؤال می‏كردند، حضرت در پاسخ می‌فرمود:

لا تلومونی، فإنّ یعقوب فقد سبطاً من ولده، فبكی حتّی ابیضّت عیناه من الحزن، ولم یعلم أنّه مات، وقد نظرتُ إلی أربعه عشر رجلاً من أهل بیتی یذبحون فی غداه واحده، فترون حزنهم یذهب من قلبی أبدا.

مرا سرزنش و ملامت نكنید، یعقوب علیه السلام برای مدتی‌ یكی از فرزندانش را از دست داد، آنقدر گریه كرد تا بینایی چشمانش را از دست داد، با این‌كه نمی‏دانست فرزندش مرده است، ولی من 14 نفر از خاندانم را در یك روز در برابر دیدگانم سر بریدند، آیا فكر می‏كنید كه اندوه و مصیبت برای همیشه از من دور خواهد شد؟

تهذیب الكمال، مزّی، ج 20، ص 399 ـ البدایه والنهایه، ج 9، ص 125 ـ تاریخ مدینه دمشق، ج 41، ص386.

حزن و اندوه همیشگی دلیل بر عمق فاجعه است، و از طرف دیگر امام سجاد علیه السلام با این عمل، پیامی ارشادی، به همه مؤمنین ابلاغ می‏كند، كه عاشورا و امام حسین‏ علیه السلام‌ تا روز قیامت باید زنده بماند.

امام باقر علیه السلام‌‌ با نقل حدیثی از پدر بزرگوارش امام سجّاد علیه السلام‌ بر جاودانگی حادثه‏ عاشورا تأكید و از سیره عملی پدرش كه احیاء مراسم عزاداری است دفاع می‏كند.

كان أبی علیّ بن الحسین‏علیه السلام‌ یقول: أیّما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین ومن معه، حتّی تسیل علی خدّیه، بوّأه اللّه فی الجنّه غرفاً، وأیّما مؤمن دمعت عیناه دمعاً حتّی یسیل علی خدّیه، لأذی مسّنا من عدوّنا بوّأه اللّه مبوّء صدق.

پدرم علیّ بن الحسین علیهما السلام می‏فرمود: هر مؤمنی كه برای شهادت حسین‏ علیه السلام‌ و یاران او اشكش جاری شود خداوند غرفه‏ای در بهشت به او می‏بخشد، و هر مؤمنی كه اشكش برگونه‏هایش برای رنج‌هایی كه ما از دشمن دیده‏ایم جاری شود، خداوند به او جایگاه نیكو خواهد بخشید.

ینابیع الموده لذوی القربی، قندوزی، ج 3، ص 102 ـ الاصابه، ابن حجر، ج 2، ص 438 ـ لسان المیزان، ج2، ص 451.

امام صادق‏ علیه السلام‌ نیز با تأسّی به اجداد بزرگوارش سفارش به بزرگ‌داشت كربلا و عاشورا دارد و می‏فرماید:

إنّ یوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض كربلاء أورثتنا الكرب والبلاء، فعلی مثل الحسین فلیبك الباكون، فإنّ البكاء علیه یمحو الذنوب أیّها المؤمنون.

حادثه روز عاشورا دل‌های ما را آتش می‌زند، اشك‌های ما را جاری می‏سازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمین كربلا هستیم، پس گریه كنندگان، بر مثل حسین باید گریه كنند، زیرا ای مؤمنان گریه بر او گناهان را از بین می‏برد.

نور العین فی مشهد الحسین، أبو إسحاق اسفرایینی، ص 84.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:12 - 0 تشکر 170837

بخش ششم: سیره صحابه در عزاداری

سیره اصحاب در عزاداری برای یك‌دیگر

برپایی عزاداری از سوی صحابه كه اهل سنت عدالت آن‌ها را و نیز فعل آنان را حجت می‌دانند در مطلق عزاداری‌ها بالخصوص در مصیبت فقدان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم از سوی مردم مكه و یا مدینه می‌تواند شاهدی بر وجود عزاداری در صدر اسلام بین سحابه به حساب آید و هرگز كسی به این‌گونه مراسم به دید بدعت و... نگاه نكرده است.

1 ـ عزاداری مردم مكه بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم

به گفته سعید بن مسیب، به هنگام فوت رسول گرامى اسلام، شهر مكه از شدت ناله و گریه مردم به لرزه درآمد.

لما قبض النبى (ص) ارتجت مكه بصوت.

بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم تمام شهر مكه یك‌پارچه گریه و ناله شد.

اخبار مكه، فاكهى، ج‏3، ص 80.

2 ـ عزاداری عایشه و دیگر زنان مدینه در سوگ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم

عایشه مى‏گوید:

پس از فوت رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم برخواستم و (در سوگ پیامبر) به همراه سایر زنان بر صورت و سینه مى‏زدیم.

و قمتُ التدم (اضرب صدرى) مع النساء و اضرب وجهى.

[بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم] برخواستم و به اتفاق سایر زنان مدینه در عزای آن حضرت به سر و صورت خود می‌زدیم.

السیره النبویه، ج 4، ص 305.

3 ـ گریه امیر المؤمنین علیه السّلام‌ برای محمد بن ابی بكر

صاحب كتاب تذكره الخواص می‌نویسد:

بلغ علیا قتل محمد بن أبی بكر فبكی وتأسف علیه ولعن قاتله

خبر كشته شدن محمد بن أبی بكر به امیر المؤمنین علیه السّلام‌ رسید آن حضرت با شنیدن این خبر گریست و متأسف گردید و قاتلینش را مورد لعن قرار داد.

تذکره الخواص، ص 102

4 ـ عزاداری عمر برای نعمان بن مقرن

چون خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر بن خطاب دادند، او در سوگ وى دست بر سر گزارد و برایش گریه كرد.

ابن ابی شیبه در المصنف می‌نویسد:

عن ابی عثمان: اتیتُ عمر بنعى النعمان بن مقرن، فجعل یده على راسه و جعل یبكى.

ابو عثمان می‌گوید خبر مرگ نعمان بن مقرن را به عمر دادم او با شنیدم این خبر دست بر سرگذارد و شروع به گریستن نمود.

المصنف، ابن أبی شیبه كوفی، ج 3، ص 175 و ج 8، ص 21

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:13 - 0 تشکر 170838

21

5 ـ اجازه عمر برای عزاداری زنان برای خالد بن ولید و همراهی خود با آنان

حاكم در مستدرك می‌گوید:

عن أبی وائل قال قیل لعمر بن الخطاب رضی الله عنه أن نسوه من بنی المغیره قد اجتمعن فی دار خالد بن الولید یبكین وإنا نكره أن یؤذینك فلو نهیتهن فقال عمر ما علیهن أن یهرقن من دموعهن سجلا أو سجلین ما لم یكن لقع ولا لقلقه یعنی باللقع اللطم وباللقلقه الصراخ

به عمر بن خطاب گفته شد: زنانی از بنی مغیره در خانه خالد بن ولید اجتماع كرده‌اند و گریه می‌كنند و از این اكراه داریم كه موجب اذیت تو گردد اگر ممكن است آن‌ها را از این كار نهی كن. عمر گفت: چه اشكالی دارد چند قطره اشك بریزند البته مادامی كه به ضربه به خود و فریاد نیانجامد.

المستدرك على الصحیحین، ج 3، ص336.

صاحب أغانی در همین مورد اضافه می‌كند:

عن أبی بكر الهذلی قال سمع عمر بن الخطاب نساء بنی مخزوم یبكین على خالد بن الولید فبكى وقال لیقل نساء بنی مخزوم فی أبی سلیمان ما شئن فإنهن لا یكذبن وعلى مثل أبی سلیمان تبكی البواكی

أبو بكر هذلی می‌گوید: عمر بن خطاب شنید كه زنان بنی مخزوم بر خالد بن ولید گریه می‌كنند لذا او هم برای خالد گریست و گفت: باید به زنان بنی مخزوم گفت كه در باره أبی سلیمان هر‌جه خواستند انجام دهند كه در این صورت دروغ نگفته‌اند و بر مثل أبو سلیمان باید گریه كنندگان گریه كنند.

الأغانی، ج 22، ص 98.

6 ـ عزاداری ابن مسعود برای مرگ عمر

پس از مرگ عمر، چون ابن مسعود كنار قبر وى ایستاد، براى او گریست.

فوقف ابن مسعود على قبره یبكى

این مسعود كنار قبر عمر ایستاد و گریه كرد

العقد الفرید، ج 4، ص‏283.

7 ـ عزاداری عبداللَّه بن رواحه بر حمزه

عبداللَّه بن رواحه بر حمزه گریست و اشعارى را در رثاى او خواند.

السیره النبویه، ج 3، ص 171.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:13 - 0 تشکر 170839

گریه زنان و مردم مدینه با شنیدن خبر شهادت امام حسین علیه السلام

طبری در تاریخ خود نقل می‌كند:

لما قتل عبید الله بن زیاد الحسین بن علی و جیء برأسه إلیه دعا عبد الملک بن أبی الحارث السلمی فقال: انطلق حتی تقدم المدینه علی عمر بن سعید فبشّره بقتل الحسین – وکان عمرو أمیر المدینه -... قال عبد الملک فقدمت المدینه، فلقینی رجل من قریش فقال: ما الخبر؟ فقلت: الخبر عند الأمیر؛ فقال إنا لله وإنا إلیه راجعون؛ قتل الحسین بن علی.

فدخلت علی عمرو بن سعید، فقال: ما وراءک، فقلت: ما سرّ الأمیر؛ قتل الحسین بن علی؛ فقال: ناد بقتله، فنادیت بقتله، فلم أسمع والله واعیه قط مثل واعیه نساء بنی هاشم فی دورهن علی الحسین...

چون عبید الله بن زیاد حضرت امام حسین بن علی علیهما السلام را به شهادت رساند و سر مطهر او را برای عبد الملک بن أبی الحارث سلمی بردند او گفت: آن‌ها را به سوی مدینه سوق دهید و خبر شهادت حسین را به مردم مدینه بدهید... عبد الملک می‌گوید به مدینه آمدم، شخصی از قریش با من مواجه شد و از من سؤال كرد: چه خبر؟ گفتم: خبر نزد أمیر است؛ او معنای سخنم را فهمید و گفت: إنا لله وإنا إلیه راجعون؛ حسین بن علی كشته شد.

بر عمرو بن سعید، حاكم مدینه وارد شدم، گفت: چه پشت سر داری؟ گفتم: آنچه كه أمیر مخفی داشته است؛ حسین بن علی كشته شده است؛ او هم دستور داد تا در شهر مدینه جار بزنند و كشته شدن امام حسین را اعلام كنند.

به خدا سوگند! هرگز من در عمر خود ناله‌ای مانند صدای ناله زنان مدینه در خانه‌هایشان كه برای شهادت امام حسین علیه السلام عزاداری می‌كردند نشنیدم...

تاریخ طبری، ج 3، ص 342.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:14 - 0 تشکر 170840

بخش هفتم: عزاداری در اهل سنت

گریه و اشك از منظر علمای اهل سنت

فتاوای برخی از علمای اهل سنت در گریه و نوحه

در ابتدای این بحث به فتاوای برخی از علمای اهل سنت در زمینه گریه و نوحه توجه می‌كنیم تا ببینیم آیا گریه و بكاء برای میت گناه كبیره و نابخشودنی محسوب می‌شود؟!

نووی در كتاب «المجموع» آراء علما در مورد محدوده حرمت گریه و بكاء را جمع آوری كرده است:

1 ـ جمهور علماء قائلند: حرمت بكاء و نوحه اختصاص به جایی دارد كه شخص وصیت كرده باشد، برایش گریه و نوحه داشته باشند. نووی نیز همین قول را اختیار نموده است.

2 ـ طائفه‌‌ای قائل شده‌اند: حرمت، اختصاص به جایی دارد كه شخص به خودداری از نوحه و بكاء وصیت نكرده باشد.

3 ـ طائفه‌ای دیگر بر این نظرند كه: حرمت برای جایی است كه بازماند‌گان، میت را به اوصاف و محاسنی توصیف كنند كه در شرع جایز نیست؛ مثل این كه بگوید: ای یتیم كننده فرزندان و ای بیوه كننده زن‌ها و ای خراب كننده آبادی‌ها و به این شكل به گریه افتد.

4 ـ و طائفه‌ای دیگر بر این رأی و اعتقادند كه: میت با شنیدن صدای گریه و بكاء اهل و عیال خود معذب ‌گشته و به حال آن‌ها تأسف می‌خورد. و این قول و نظر محمد بن جریر و قاضی عیاض است.

و در پایان این نكته را اجماع علماء می‌داند:

وأجمعوا كلهم على اختلاف مذاهبهم ان المراد بالبكاء بصوت ونیاحه لا مجرد دمع العین.

تمام علماء با وجود اختلاف در مذهب بر این نكته اجماع دارند كه منظور از گریه و بكاء ممنوع، آن گریه و بكائی است كه با صوت و نوحه سرائی باشد نه مطلق گریه.

المجموع، نووی، ج 5، ص 308.

پس معلوم می‌شود این گونه نیست كه مطلق گریه و بكاء نزد علمای اهل سنت ممنوع و حرام باشد.

اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام‌ در سال 352هـ

ذهبی در شرح وقایع عزاداری سال 352 هـ این‌چنین می‌نویسد:

قال ثابت: ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الهراسین والطباخین من الطبیخ، ونصبوا القباب فی الأسواق وعلقوا علیها المسوح، وأخرجوا نساء منشرات الشعور مضجات یلطمن فی الشوارع ویقمن المآتم على الحسین علیه السلام، وهذا أول یوم نیح علیه ببغداد.

معز الدوله مردم را به بستن بازار‌ها امر كرد و آسیابان‌ها را از آرد كردن و طباخ‌ها را از طبخ منع كرد، و علم‌های عزا را در بازار‌ها برافراشتند. و زن‌ها در حالی كه بر سر و صورت خود می‌زدند و مو پریشان كرده بودند به كوچه و خیابان ریختند و بر مصیبت حسین علیه السلام عزاداری كردند و نوحه خوانی نمودند و این اولین نوحه‌سرایی بود كه در بغداد برگزار می‌شد.

تاریخ الإسلام، ج 26، ص11.

اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام توسط سبط ابن جوزی (از علمای اهل سنت)

از سوی دیگر در بین علمای اهل سنت بعضی را شاهد هستیم كه خود از عزاداران امام حسین علیه السلام‌ بوده‌اند.

ابن كثیر در تاریخ خود چنین مى نویسد:

در روز عاشورا از سبط ابن جوزى خواسته شد كه بر فراز منبر رفته و از مقتل و چگونگى شهادت امام حسین علیه السلام براى مردم سخن گوید. سبط ابن جوزى این خواسته را پذیرفت و بر بالاى منبر تكیه زد، او پس از یك سكوت طولانى، دستمال خویش بر صورت نهاد و گریه شدیدى سرداد و آن‌گاه در حالى كه مى گریست این دو بیت شعر را سرود:

ویل لمن شفعاؤه خصماؤه‏

و الصور فى نشرالخلایق ینفخ‏

لابد أن ترد القیامه فاطم‏

و قمیصها بدم الحسین ملطخ‏

واى به حال كسى كه شفیع اش دشمن او باشد! در هنگامه قیامت، كه براى بیرون آمدن مردم از زمین در صور دمیده مى شود.

سرانجام در قیامت فاطمه زهرا وارد محشر مى شود، در حالى كه پیراهن او به خون حسین علیه السلام‌ آغشته است.

سپس سبط ابن جوزى از منبر پایین آمد و اشك ریزان به خانه خویش رفت.

البدایه و النهایه، ج 13، ص 207 (حوادث 654 هجرى قمرى).

عزادرای برای عبدالمؤمن (م 346 هق)

عبدالمؤمن بن خلف، از فقیهان مذهب ظاهرى و پیرو مكتب محمد بن داود است. نسفى قضیه تشییع جنازه و عزادارى او را نقل ‏كرده است.

تاریخ مدینه دمشق، ابن عساكر، ج 10، ص 272 ـ سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص 480.

عزادرای برای جوینی (م 478 هق)

ذهبی از درگذشت جوینی و مراسم سوگواری او چنین یاد می‌كند:

فدفن بجنب والده، وكسروا منبره، وغلقت الأسواق، ورثی بقصائد، وكان له نحو من أربع مائه تلمیذ، كسروا محابرهم وأقلامهم، وأقاموا حولا، ووضعت المنادیل عن الرؤوس عاما، بحیث ما اجترأ أحد على ستر رأسه، وكانت الطلبه یطوفون فی البلد نائحین علیه، مبالغین فی الصیاح والجزع.

او را كنار قبر پدرش به خاك سپردند، و در عزای او منبرش را شكستند، و بازار ‌ها را بستند، و در رثای او قصیده‌ها گفتند، و او كه حدود چهار صد شاگرد داشت، آن‌ها همه قلم و دوات‌ها را شكستند، و یك سال اقامه عزا نمودند، و نیز یك سال تمام منادیل‌هایشان (پارجه‌هایی شبیه به چفیه) را از سر بر داشتند، و در این كار به حدی اسرار داشتند كه أحدی جرئت گذاردن پارچه به روی سر را نداشت. و در طول این مدت طلبه‌های او در كوچه و بازار شهر می‌چرخیدند و نوحه سرایی می‌كردند و در صیحه و جزع افراط می‌كردند.

سیر أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

البته در مورد متن فوق قابل توجه است كه اگر چه در اصل عزاداری شاگردان عبدالمؤمن بحثی نیست ولی بعضی از حركات و افراط‌هایی كه در متن بالا به آن پرداخته شده است مثل شكستن منبر و دوات و قلم‌ها و برداشتن چفیه‌ها به مدت یك سال و ممانعت از هر كسی تا یك سال از گذارن پارچه بر سر، هرگز قابل توجیه نمی‌باشد؛ لذا شاید علت این كه ذهبی نیز تنها در این مورد نظر داده همیین باشد. لذا در این مورد گفته است:

قلت: هذا كان من زی الأعاجم لا من فعل العلماء المتبعین.

این گونه گار‌ها از زی اعاجم است و از علمای تابع دین قابل انتظار نیست.

سیر أعلام النبلاء، ج 18، ص476.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

يکشنبه 29/9/1388 - 13:14 - 0 تشکر 170841

عزاداری برای ابن جوزی (م 597 هق)

ذهبى درباره بازتاب مرگ او مى‏نویسد:

وتوفی لیله الجمعه بین العشاءین الثالث عشر من رمضان...، وغلقت الأسواق، وجاء الخلق،... وكان فی تموز، وأفطر خلق، ورموا نفوسهم فی الماء... وباتوا عند قبره طول شهر رمضان یختمون الختمات، بالشمع والقنادیل

سبط بن جوزی در شب جمعه سیزدهم ماه رمضان فوت كرد... با درگذشت او، بازارها تعطیل گردید و جمعیت زیادی در مراسم او حضور یافتند، فراوانی مردم و فزونی گرما سبب شد كه بسیاری از سوگواران روزه خویش را خوردند! بعضی خود را به دجله انداختند.. از كفن اندكی ماند... مردم تا پایان ماه رمضان در كنار قبر او شب را به صبح رساندند، آنان شمع و چراغ و قندیل آوردند و قرآن را ختم كردند. مراسم عزادرای را روز شنبه برپا كردیم، سخنرانان درباره او به سخن پرداختند، جمعیت بسیاری شركت جستند و درباره او مرثیه‏ها گفته شد...

سیر أعلام النبلاء، ج 21، ص 379.

1- گریه آسمان در وفات عمر بن عبد العزیز!!!

عن خالد الربعی قال: مکتوب فی التوراه إن السماء والأرض لتبکی علی عمر بن عبد العزیز أربعین صباحا!!!

خالد ربعی می‌گوید: در تورات آمده است كه آسمان و زمین در مرگ عمر بن عبد العزیز چهل شبانه روز خواهد گریست!!!

الروض الفائق، ص 255 ـ الغدیر، ج 11، ص 120

1- گریه آسمان در وفات ابن عساکر متوفای571 هـ!!!

قال ولده: وکان الغیث قد احتبس فی هذه السنه؛ فدرّ وسحّ عند ارتفاع نعشه؛ فکأن السماء بکت علیه بدمع وابله واطشه.

فرزندش می‌گوید: باران در این سال محبوس شد؛ تا این كه بعد از وفات ابن عساكر و برداشتن نعش و جنازه او آسمان به شكلی باریدن گرفت كه گویی اشك چشمان آسمان بود كه به شدت و وفور باریدن گرفت.

معجم الأدباء، ج 4، ص41، مطرت بناحیه بلخ دما عبیطا سنه 246، ص 17.

برخورد دوگانه علماء اهل سنّت

امّا با این تفاصیل چه می‌شود كه مورخان بزرگ اهل سنّت، وقتی عزاداری و ماتم سرایی شیفتگان امام حسین علیه السّلام را ذكر می‌‌كنند این امر موجّه را بر نتافته و موضع گیری تند و خشن خویش، را نمی‌توانند مخفی نمایند؟!!

ذهبی وقتی قضیه عزاداری مردم بغداد برای امام حسین علیه السلام‌ را نقل می‌‏كند، می‌‏نویسد:

سنه اثنتین وخمسین وثلاثمئه: فیها یوم عاشوراء، ألزم معز الدوله، أهل بغداد بالنَّوح والمآتم، على الحسین بن علی رضی الله عنه، وأمر بغلق الأسواق، وعلّقت علیها المسوح، ومنع الطباخین من عمل الأطعمه، وخرجت نساء الرافضه، منشّرات الشعور، مضخّمات الوجوه، یلطمن، ویفتنّ الناس، وهذا أول ما نیح علیه،

حوادث سال 352 هـ : در روز عاشورای این سال معز الدوله، أهل بغداد را به نوحه و مآتم بر حسین بن علی، ملزم نمود، و أمر كرد تا بازار‌ها را ببندند، علامت های عزا را بیاویزند و طباخان را از طبخ غذا منع نمودند. و زنان شیعه با موهای پریشان و... از خانه خارج شدند و مردم را به فتنه انداختند. و این اولین موردی بود كه نوحه سرایی می‌شد.

اللهم ثبت علینا عقولنا.

خدایا به ما عقل‌های پابر جا عنایت كن!.

العبر فی خبر من غبر، ذهبی، ج 1، ص 146، عدد الأجزاء: 4، مصدر الكتاب: موقع الوراق،

http://www.alwarraq.com

و یا ذهبی در جای دیگر در مورد عزاداری روز عاشوراء می نویسد:

أقامت الرافضه الشعار الجاهلی یوم عاشوراء

رافضی‌ها (شیعیان) شعار جاهلیت را در روز عاشوراء بر‌افراشتند...

تاریخ الإسلام، ذهبی، ج 26، ص 43

تمادت الرافضه فی هذه الأعصر فی غیهم بعمل عاشوراء باللطم والعویل

رافضی‌ها (شیعیان) در این دوران در ضلالت و گمراهی خود با عمل كردن به اعمالی چون لطمه و گریه و ناله امتداد یافت.

العبر، ذهبی، ج 3، ص 44

ذهبی در بیان حوادث سال 388 هـ این‌گونه می‌گوید:

وجعلت بإزاء یوم عاشوراء یوماً بعده بثمانیه أیام نسبته إلى مقتل مصعب بن الزبیر، وزارت قبره بمسكن كما یزار قبر الحسین علیه السلام...

در مقابل روز عاشوراء هشت روز بعد از این روز را به عنوان روز قتل مصعب بن زبیر قرار دادند و در این روز همان‌گونه كه قبر [امام] حسین [علیه السلام‌] زیارت می‌شود قبر مصعب بن زبیر را در منطقه «مَسكِن» زیارت می‌نمایند...

تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 27، ص 25.

هم‌چنین ابن كثیر تعبیری این‌چنین دارد:

عملت الرافضه بدعتهم الشنعاء...

رافضی‌‌ها (شیعیان) بدعت زشت و شنیع خود (عزاداری در عاشوراء) را عملی ساختند...

البدایه والنهایه، ابن كثیر، ج 11، ص 302.

اتابكی از علمای قرن نهم اهل سنت از اقامه عزاء توسط زنان و مردان بغداد این گونه یاد می‌كند:

السنه الثالثه من ولایه علی بن الإخشیذ على مصر وهی سنه اثنتین وخمسین وثلثمائه فیها فی یوم عاشوراء ألزم معز الدوله الناس بغلق الأسواق ومنع الطباخین من الطبخ ونصبوا القباب فی الأسواق و... المأتم على الحسین بن علی رضی الله عنه... وكل منهم رافضی خبیث

سال سوم از زمام‌داری علی بن اخشید بر مصر یعنی سال 352 هـ ؛ در این سال معز الدوله مردم را الزام نمود تا بازار را ببندند و نان پخت نگردد و قبه‌های عزا در سراسر بازار برافراشته و مجالس عزای حسین بن علی برگزار شود... و تمام این‌ها رافضی و خبیث هستند.

النجوم الزاهره (جمال الدین اتابكی)، ج 2، ص 334.

حال اینان كه در باره مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام‌ تعبیراتی این‌گونه تند و متعصبانه دارند، در بیان صحنه‏های سوگواری و عزاداری مردم برای عالمان سنی مذهب كه در بالا گذشت و تند و افراطی‌ترین تعبیرات و مبالغات حتی گریه آسمان به خاطر عزای آنان را بدون هیچ تحلیل و یا نقدی ذكر كردند و به راحتی از كنار آن ‌‏گذشتند.

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.