آرزو کن
تا تلخ ترین ها آرزو کن ... زین دل بی امید سخت
بر درک نگرت آرزو کن
بنگر در دلت رخ ایام را
بدان که دیدن دروغ است آرزو کن
بشنو ز لرزش دلت شرر باران را
بدان که شنیدن دروغ است آرزو کن
حس کن بفهم که میگذرد این لحظه ها
تا فهم بهتر از زندگی آرزو کن
شاید نتوان ، فرصت تنگ است
خود را بیاب این را ارزو کن
در خلسه وجود خود , بر سنگ ذهنت بتراش
با توان و هستی و امید آرزو کن
بشکن این قاب تهی و بپاش این گلاب رنگین
بجوشان اشک خود را , کنون آرزو کن
در زیر باران نور ستاره ات که میدرخشد هنوز
در سحرگاه با رقص امواج پرتلاطم رویا , آرزو کن
گر عاشقی در کنار یار ,در مهد عشق و صفا
با خلوص و کمال و وفا در عرش کبریا آرزو کن
گر غیر , نشین نگر بر خدای خود که همه
نیاز به اوست در محراب دل بی ریا و بی گناه ,آرزو کن
انشاالله به آرزویت برسی