اگر چه که خیلی از دوستانم در این انجمن به این تاپیک جواب دادند ولی انتظار من این بود که بهتر و تخصصی تر بحث رو ببریم جلو ولی به هر حال خیلی ممنونم از شما که به این بحث جواب دادید.
مخلص کلام:
می خواستم بعد از همه بحث ها و گفتگوهایی که کردیم به این نتیجه برسیم:
که به هر حال چه مدت زمان مرگ معین باشه یا نباشه برای ما نباید مهم باشه.
چون به هر حال این یه واقعیته که زمانی موعد مقرر مرگ میرسه و به هر حال باید از این دنیا با همه خوبی ها و بدیهاش خداحافظی کنیم و دل بکنیم.
ولی انچه مهمه اینه که طوری زندگی کنیم که زمان رفتن دلهره و هراسی نداشته باشیم.
این مهمه که با لب خندان بریم. جوری زندگی کنیم که جز خوبی ازمون نمونه و همه مارو با نام نیک ذکر کنند.
وقتی که تو امدی به دنیا عریان مردم همه خندان و تو بودی گریان
کاری بکن ای دوست که وقت مردن مردم همه گریان و تو باشی خندان
برنامه ی سفر زندگی رو جوری طرح کنیم که برای هر لحظه هدفی داشته باشیم و بهترین استفاده رو بکنیم. هیچ موردی رو به دست آینده نسپریم به امید اینکه فردا درستش می کنیم.
محاسبات خودمون رو برای هر موردی جوری انجام بدیم که ممکنه یک لحظه ی دیگر نباشیم.
پیامبراکرم(ص) می فرمایند : من که پیامبر خدا هستم قدمی که از زمین بر میدارم نمیدانم مهلت زمین گذاشتن آنرا خواهم داشت یا نه؟
پس هر لحظه مرگ را در برابر خود تصور کنیم چون که واقعیت است.