• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 25830)
دوشنبه 13/7/1388 - 15:37 -0 تشکر 156397
صندلی داغ گویایی خاموش...

و خدا هست

سلام

 

قبل از هر چیز بابت فاصله ای که بین دو صندلی افتاد عذر میخوام.

صندلی داغ جدید رو اینبار با کاربر خوب و نسبتا فعال! انجمن " گویای خاموش " عزیز پی میگیریم. 

دوستان محبت کنند برای سوال پرسیدن حتما قوانین انجمن رو در نظر داشته باشند و توصیه میشه حتما سند معرف انجمن رو مطالعه کنند. ( یاد آقای مکلارن بخیر...)

توضیح دیگه ای رو لازم نمیبینیم و فقط میگم پیش به سوی سوزاندن... اونقدر بسوزونید تا به حرف بیاد خاموش ه انجمن ها 

 

برقرار باشید

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 9/8/1388 - 7:58 - 0 تشکر 161437

به نام خدا

جناب رو به آسمان گرامی

به نام خدا

با نام و یادش

با سلام

علیک سلام

خوشحالم از بابت ادامه ی تحصیلتون، نمی دونستم کارشناسی قبول شدید (درست می گم دیگه؟ انگار مدرک کاردانی فکر کنم برق داشتید).

نه كارشناسی رو تموم كرده بودم، در واقع الان به امید خدا تحصیلات تكمیلی رو شروع كردم

جدی می فرمایید؟!! وای چه خوووووووووب!!!من نمی دونستم!! تبریک می گم خدمتتون جناب رو به آسمان، خیلی خوشحال شدم از این خبر.شرمنده من نمی دونم چرا اون طوری توی ذهنم مونده بود! به هر حال بازم تبریک می گم و براتون صمیمانه آرزوی موفقیت توی این مرحله و ان شاء الله مراحل بعدی رو دارم.

یادتون می یاد سال قبل روزهای برگزاری كنكور مصادف شده بود با مراسم كاربران تبیانی

بله دقیقاً یادمه.

آهان منظورتون این ه که شما به خاطر کنکور در اون همایش شرکت نکردید؟ به هر حال من اطلاعی نداشتم. و در واقع اون وقت چیزی درباره ی کنکور شما نشنیدم.

:)

به هر حال موفق باشید جناب، در صورتی که فرصت داشته باشید، حضورتون توی انجمن ها هم که باعث خوشحالیه.

خیلی ممنون


سپاسگزارم به خاطر توضیحات بسیار خوبی كه در مورد علم ترجمه بیان كردید، استفاده كردم.

لطف دارید شما

Verily in remembrance of God do hearts find rest

خیلی ممنون. عالی بود...

الا بذکرالله تطمئن القلوب...

درست می گم؟

بله دقیقا.


این هدیه رو هم از من بپذیرید به پاس حضور خوبتون: حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر، زیرا حکمت گمشده هر مومن است.

امام علی (ع)

ممنونم

خواهش می کنم.

و این هم هدیه شما در سالروز ولادت علی ابن موسی الرضا (ع)

نهایت توكل آن است كه جز از الله از كسی بیمناك نباشی.

امام رضا (ع)

خیلی ممنونم! خیلی عالی و زیبا و آرامش بخش ه...

ضمناً اگرچه الآن یک روز از میلاد گذشته، با تأخیرعیدتون رو تبریک می گم (اگرچه اعتقاد دارم خوشی این اعیاد بزرگ لا اقل تا چند روز بعدشون هم باقیست...).

جناب روبه آسمان، ممنونم که با وجود مشغله ی درسی ای که دارید، باز هم بنده رو شرمنده کردید و توی صندلی شرکت کردید.

خیلی خیلی ممنونم.

این هدیه رو هم از من بپذیرید به پاس حضور ارزشمندتون توی صندلی داغ:

ما اهل بیت رسول خدا(ص) وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم، ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكی ها، ما دلیل های روشن خداییم و وارث پیامران الهی.

حضرت زهرا (س)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

شنبه 9/8/1388 - 9:7 - 0 تشکر 161441

به نام خدا

rosesurati عزییییییییییزم

به نام هستی هستا

با نام و یادش...

سلاااااااام

سلام گلم

میلااااااااااد نووووووووور بر همه ی عاشقان و شیعیان مبااااااااارک

بر همگان مبارک باد، بر تو نیز

گویاااااااااا جااااااااااان

بلهههههههه!

اومدم آخرین سوالاتمو بپرسم ازت آخه گفتی امروز روز آخره سوزیدنته:

بفرما خانوم..

1-گویا قبل از صندلی ه داغ و بعد از صندلی ه داغ؟(تشریح کن اینو)

با شکلک با هر چی که دوست داری؟!

گویا قبل از صندلی داغ می دونست خیلی چیزها رو نمی دونه.. گویا بعد از صندلی داغ فهمید که خییییییییییییییلی چیزها رو نمی دونه!!!

گویا قبل از صندلی می دونست چه قدر دوستانش بهش لطف دارن و اونم چه قدر دوستشون داره.. گویا بعد از صندلی فهمید که چه قدرررررررررررر دوستانش بهش لطف دارن و اونم چقدرررررررر دوستشون داره!!

گویا قبل از صندلی از موضوعاتی دلش گرفته بود.. گویا بعد از صندلی در اون موارد دلش باز شد!!

گویای قبل از صندلی از بعضی موضوعات دیگه دلش باز و خوشحال بود.. گویای بعد از صندلی در این یکی موارد دلش گرفت...

و...

فکر کنم فعلاً کافی باشه، نه؟

2-از صندلی داغت چی یاد گرفتی؟به چیزیم رسیدی؟

آره... یاد گرفتم که باید بیشتر یاد بگیرم...

یاد گرفتم که باید بیشتر بخونم...

باید کارهای بیشتری انجام بدم...

و این که بیشتر به خدای خودم نزدیک بشم...

و خیلی چیزای دیگه...

3-گویا صندلیت واسم خیلی مفید بود باعث شد بیشتر بشناسمت و از این بابت خیلی خوشحالم،تو هم همین حسو داری آیا؟

اولاً که ممنون از لطفت.

و این که منم توی صندلی خیلی هارو بیش از قبل شناختم، تو رو هم همین طور.

منتها دقیقاً مصادف با صندلی، من این شانس رو داشتم که بیرون از صندلی و تبیان هم تو رو بیشتر بشناسم.. به همین خاطر نمی تونم با قطعیت بگم چقدرش از صندلی بود و چقدرش و نه.

مهم این ه که الآن حس می کنم خیلی بیشتر می شناسمت

4-نظرت راجع به رز صورتی قبل و بعد از صندلی؟

نظرم قبل از صندلی: یه دختر خیلی خوب و احساساتی و مهربون...

و نظرم بعد از صندلی: یه دختر خیییییییییییییلی خوب و احساساتی و مهربون و دلسوز و مورد اعتماد...

بگو که چقدر شناختیش؟

فکر می کنم خیلی زیاد!

قبل از صندلی چه حسی نسبت بهش داشتی و بعد از صندلی چه حسی؟

قبلاً دوستش داشتم، الآن دوست ترش دارم!! ( :دی ) یعنی بیشتر دوستش دارم...

فکر می کنی خوب شناختیش؟

این طور فکر می کنم!

5-شاید این جمعه بیاید شاید...

بقیشو بگو؟و حستم بگو؟

پرده از چهره گشاید شاید...

حس امید...

امیدی توأم با حس غربت...

برات دعا می کنم خیلی خیلی

ممنووووووووون!

تو هم برام دعا کن خیلیییی

به روی چششششششششششششم!

مراقب گل من آبجی ه من مهربون من باش

ممنون گلم، تو هم مراقب خودت باش

بووووس

به خدا میسپارمت

همیشه در پناه حق باشی...

آبجی کوچیکه ی گلم!

ممنونم از حضور قشنگ و خوبت توی صندلی؛ واقعاً خیلی برام ارزشمند بود، بازم ممنونم!

ان شاء الله روزی نوبت به صندلی تو هم برسه تا جبران کنم!

این هدیه رو هم از من بپذیر به پاس همه ی خوبی ها و مهربونی هات:

خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی، و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه ها قرار داده است.

حضرت زهرا (س)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

شنبه 9/8/1388 - 11:38 - 0 تشکر 161453

و خدا هست

سلام

مرسی!

در هیچ کجای دنیا اینقدر کاربران یک انجمن به مدیرشون لطف نداشتند! لااقل پست های من رو بخونید!

گویا جان از این پست به بعد اگه سوالی پرسیده شد جوابی بهش داده نمیشه لطفا. هر چند حق ه که همه ی سوال های بعد از پست قبلم حذف بشه.

چقدر بگذریم از سوال تکراری و بی توجهی و...؟

سوال های تا قبل از این پست رو جواب بده سپس غول آخر سپس گزارش سپس قفل سپس امضای پایانی سپس نقد داغ ( حال کردی جواب میلت رو چجوری اینجا دادم؟! :D )

موید باشی خسته نباشی

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 9/8/1388 - 15:53 - 0 تشکر 161507

به نام خدا

Botanist عزییییییییز

سلااااااااام

علیک سلام

در رو نبندید!

خواهش میکنم من قول دادم بیام!

آخییییش

لطف داری خانومی.

خب

گویا جان خوبی؟
خسته نباشی خانومی

ممنون خوبم، سلامت باشی عزیز.

سریع برم سراغ سوالام....واقعا شرمندم اینقده دیر.. اما هیج جا پر رنگ نبودم! میدونی دیگه...

خواهش می کنم عزیز، بفرمایید، منتظرم

1-قشنگترین قسمت نماز که خیلی دوستش داری؟

سوره ی حمد.... تسبیحات اربعه... تشهد...

2-قشنگترین سوره ای که دوستش داری؟

یه سوره که نیست... خب، سوره ی فتح رو خیلی دوست دارم، همین طور حمد، نصر، کوثر، طه، قدر.

نمی دونم، انتخاب بین سوره هایی که همشون کلام خدا هستند و فوق العاده دلنشین اند خیلی سخته...

3- زیباترین آیه ای که تا حالا شنیدی؟

بازم یکی نیست...

اما آیه ای که بیش از هر آیه ای دوستش دارم و می خونم اینه:

ایاک نعبد و ایاک نستعین...

3-آخرین کتابی که خوندی؟ اسم چی بوده و کِی؟

الآن دارم کتاب «بیگانه» اثر آلبر کامو رو می خونم؛ ترجمه ی جلال آل احمد و علی اصغر خبره زاده.

چون بیشتر وقت آزادم توی صندلی می گذره، هنوز تمومش نکردم.

4- اخرین کتابی که خریدی؟ قیمتش چند بوده؟

مجموعه ی داستان های کوتاه ارنست همینگوی، ترجمه ی احمد گلشیری.

قیمتش؟ 5500 تومان

4- آخرین اس ام اسی که خوندی چی بوده ؟ کِی و از طرف چه کسی؟

یه اس ام اس شخصی بود که همین چند دقیقه پیش (حین جواب دادن به همین سؤالات) از طرف پنجره ی خیال عزیزم به دستم رسید.

5-آخرین بار که ایمیلتو چک کردی چه موقع بود؟

فکر کنم یکی دو ساعت پیش به جی میلم سر زدم.

و تقریباً نیم ساعت پیش یه سر به مسنجر هم زدم برای چک کردن آف و اینا.

6-آخرین بار که عکس گرفتی چه موقع بود و از چی گرفتی و با چی گرفتی؟

آخرین بار؟! خب فکر کنم دیروز یا دیشب بود، همین طوری با گوشیم یه عکس عجیب غریب و کج و کوله و درهم گرفتم از یه قسمت از اتاقم!! بعدم پاکش کردم! :دی

7-آخرین آهنگی که گوش دادی چی بود؟

این روزا چون به شدت توی حال و هوای امام رضا (ع) بودم، دیروز n بار! آهنگ «میشه ضامنم بشی» از صنعتگر رو گوش دادم.

آهان نه، در واقع آخرین بار امروز صبح بود که یه آهنگ انگلیسی گوش دادم که کمی هم اسپانیولی قاطیش ه.

8-اخرین بار که قرآن خوندی کی بود؟

امروز صبح، اگرچه کم.

9-آخرین بار که ظرف شستی کی بود؟!

:دی

امروز صبح سه چهار تا لیوان و قاشق شستم!

:دی

10-آخرین بار که خندیدی؟ و گریه؟!

فکر کنم دیروز یا دیشب اما یادم نیست به چی! آهان چرا یادم اومد، من و داداشم داشتیم سربه سر مامانم می ذاشتیم!! امروز صبح هم به یه چیز دیگه البته در حد کم خنده م گرفت.

گریه هم امروز صبح...

11-اولین بار که خدا رو با تمام وجودت حس کردی یادته؟ کی بود و چجوری؟

واقعاً نمی تونم بگم کی اولین بار بوده..

ولی خوب این طور وقتا روح آدم سرشار می شه از عشقی که خیلی از ظرفیت روحی ما بیشتر و بزرگ تره...

12-اولین بار که خودتو شناختی کی بود؟

چه جور خودشناسی ای؟!

منظورت رو نفهمیدم...

به طور کلی هم واقعاً نمی تونم جواب بدم.

13- صندلی داغ چقدر به خودشناسیت کمک کرد؟

خیلی زیاد...

14-آخرین باری که لغت انگلیسی حفظیدی کی بود؟ اگه یادته آخریش چی بود؟

این رو هم یادم نیست!

متأسفانه چند وقتی می شه که کلمه حفظ نکردم! البته به طور ضمنی و توی متن که خب آدم یه چیزایی یاد می گیره، اما این که بشینم به طور خاص به کلمه بپردازم، خب تازگی ها نه.

15- بین زبانهای آلمانی، اسپانیایی، فرانسوی با کدوم بیشتر اشنایی داری؟ یه جوری هم ثابت کن که بیشتر اشنایی!

در حد خییییییییلی کم فرانسه رو می شناسم. البته اونو هم خیلییییییی کم. منتها لااقل بهتر از اون دوتای دیگه ست که هیچی ازشون بلد نیستم!

میخ وام یه چیزایی بنویسم، اما املاشون دقیق یادم نیست!

شقایق جونم کجایی؟!!! :دی

بی خیال باتنیست جان، سربه سرم نذار!

16-اگه یه استاد به گردنت خیلی حق داشته باشه و خدای نکرده از دستش بدی، چطوری میشه یه کوچولو از کاراش رو جبران کرد؟

ابتدا درگذشت استاد خوبت رو تسلیت می گم. توی همون تاپیک خوندم اما نشد همون جا بهت تسلیت بگم.

خدا بیامرزدشون.

و این که...

به یادگیری اون چیزایی که بهت یاد داده ادامه بده..

نصایحی که بهت کرده رو توی زندگیت به کار ببر..

نذار راهش فراموش بشه...

و به جز این...

براش قرآن بخون و خیرات بده...

صلوات و فاتحه...

17-آخرین بار کسی رو نصیحت کردی یادته؟ در مورد چی بود؟

آره یادمه.

ترجیح می دم نگم درباره ی چی بود. ببخشیدا...

18-آخرین بار که یه بنده خدایی رو کتک زدی! کی بود؟ و چرا؟

جااااااان؟!!

من کسی رو کتک نمی زنم!! ای بابا!

فقط توی بچگی خب طبیعتاً(!) با برادر گرامی گاهی همدیگه رو نوازش می کردیم!!

19-آخرین بار که محبتت رو به کسی هدیه دادی کی بود و به چه کسی؟ چرا این کار رو کردی؟

نمی تونم بگم دقیقاً چه وقتی، خب اکثر اوقات... آخرین بار شاید همین امروز.

به دوستام، خانواده، به خصوص مامانم.

چرا؟! چون دوستشون دارم! چون برام مهم هستن.. مهم ترین چیزهایی که توی زندگی دارم!

چون دوست دارم خوشحال باشن... چون...

همون که اول گفتم: چون دوستشون دارم...

20-بهترین هدیه ای که گرفتی و دادی چی بوده؟

سؤال سختی ه! می دونی چرا؟!

چون هدیه های ارزشمند زیادی از عزیزانم گرفتم.. و البته ارزش هدیه رو در مادیات و اینا نمی دونم.

بهترین هدیه ای که دادم اون چیز یا چیزهایی بوده که با نهایت عشق و محبتم به عزیزانم دادم...

و بهترین هدیه ای که گرفتم هدیه یا هدیه هایی بوده که با عشق و محبت از سوی عزیزانم دریافت کردم...

21- 5 تا جمله ی کاربردی انگلیسی که حفظ کردنشون خالی از لطف نیست بگو(یعنی بنویس!)

کاربردی از چه جهت؟!!

خیلی برات عجیب ه اگر بگم الآن ذهنم خالی ه؟!!

از صبح اصلاً توی حال خودم نیستم، ببخشید هنگ کردم یه کم!

صندلی که دیگه تموم شده، اما اگه دوست داشتی یه جای دیگه بهم بگو اصلاً منظورت دقیقاً چی ه تا همون جا جوابت رو بدم.

بخوای می تونی از حس غریب یا خیلی دیگه از بچه ها ایمیلم رو بگیری.

شرمنده الآن متوجه نشدم چی می گی...

خب ممنونم خانومی پیشاپیش.

قربانت عزیزم.

خیلی لطف کردی که اومدی با سؤالاتی در چند محور! :دی

راستی عیدت هم مبارک!

ممنووووونم! بر شما نیز مبارک.

راستی دیروز حتماً رفتی حرم، نه؟!

خوش به حالت...

کاش برای منم دعا کرده باشی...

رفتی حرم سلام من رو هم به آقا علی بن موسی الرضا (ع) برسون... بخواه بازم منو بطلبن...

:(

خوش باشی

تو هم همین طور گلم.

التماس دعا...

چشم عزیزم؛ و من هم محتاج دعا هستم خیییییلی...

این هم هدیه ی تو دوست خوبم به پاس حضور قشنگ و خوبت:


آن كسى كه نفسش را محاسبه كند سود برده است، و آن كسى كه از محاسبه نفس غافل بماند زیان دیده است.

امام رضا (ع)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

شنبه 9/8/1388 - 16:52 - 0 تشکر 161520

به نام خدا

حس غریب عزییییییییییزم

گویاااااااااااااااااااااا

بلههههههههههه...

سلااااااااااااااااااااااااااااااااام

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام!

خدا قوت عزیزم

ممنون.

( می گم این خدا قوتت رو جدی بگیرم یا اون شکلک هایی که توی وبلاگم برام می ذاری؟ :دی )

گویا با چند سوال بشدت کوتاه! در این دیر هنگام شبانه

در خدمتت هستم

من هم با پاسخ هایشان در خدمت هستم!

دیگه حالا کوتاه و بلندش رو الآن نمی دونم!

1. چرا مسنجر رو دیر به دیر ان میکنی؟

چون خیلی اهل چت و اینا نیستم.

که البته خیلی وقتا هم سر می زنم برای چک کردن یا گذاشتن آف و اینا، ولی خوب نامرئی! :دییی

2. چرا هر وقت میایان نمیشی و نامرئی میای؟

چون معمولاً زود می خوام برم!

گفتم که، خیلی اهل چت نیستم.

البته از چت کردن با دوستان خوبم که خیلی هم خوشحال می شم، و معمولاً اگر فرصت داشته باشم عرض ادب هم می نمایم!

لیکن گاهی...

گیر نده دیگه!!!

تو رو که همیشه مستفیضت می کنم!  :دیییی

3. اگر یکی همیشه واست نامرئی بیاد و واسه همه روشن چه حسی بهت دست میده؟

حس خوبی نیست قطعاً!

اما باور کن من اگر نامرئی می یام منظورم برای کس خاصی نیست!

قصدم بی احترامی به هیچ کس هم نیست.

ضمناً من همیشه هم نامرئی نمی یام که!

اگه یادت باشه (شایدم نباشه!)، یه مدت بود (چند ماه پیش) که زیاد روشن بودم!!

خلاصه ببخشید، اما من منظورم توهین نیست از نامرئی بودن...

کمبود وقت و گاهیم نبود ِ حس و حال و ایناست...

 4. اگر یکی با روشن شدن ایدیت خاموش کنه خودش رو و جوابت رو نده! چه واکنشی داری؟

خیلی بهم بر می خوره!!!

5. گویا دلت میخواست یکی بیاد تو صندلیت ولی نیومد..کی بود اون؟

جناب 2066 هم پرسید اینو..

گفتم که، اگر صلاح بود همون اول اسمش رو می گفتم؛ دلیل داشتم که نگفتم...

6. چرا تفاسیری که از اخرین تصاویر کردی جالب نبود؟

نظر لطفت ه!! :دی

اما خب..

چون نمی دونم!

قشنگ بودن اما حرف خاصی براشون نداشتم! شایدم اون وقت حرفم نمی یومده!

(حالا یعنی این قدر بد گفتم؟! هققق هق!)

(آهان نه، اینارو بد نگفتم، منتها چون اون اولین سری رو خیلی خوب گفته بودم، زین رو انتظارت رفته بالا! :دی)

7. چقدر سوختی تو این صندلی؟

گاهی اوقات زیاد!

اما در مجموع درصد سوختگیم خیلی هم بالا نیست!! :پی

8. دعایی که همیشه تو قنوت میخونی  و دوستش داری چیه؟

خب در کل ممکنه چیزای مختلفی بخونم، اما اونی که بیشتر از همه می خونم اینه:

ربّ انی مغلوبٌ فانتصر و انت خیر الناصرین...

دعای امام زمان (اللهم کن لولیک...) رو هم دوست دارم توی قنوت بخونم...

صلوات هم تقریباً همیشه می فرستم.

9. منفورترین ادم ها چه کسانی هستند روی کره ی زمین؟

کسانی که به خاطر منافعشون دست به هــــر کاری می زنن...

شایدد بدتر از اینم باشه، اما اولاً که الآن چیز دیگه ای یادم نمی یاد، ثانیاً اون «هـــر کاری» که گفتم خودش شامل خیلی چیزا می شه...

10.  چه کسانی با تو ناسازگارند تو با چه کسانی؟

چه کسانی با من؟

خب شاید... نمی دونم! باور کن چیزی به ذهنم نمی رسه الآن...

من با چه کسانی؟

کسانی که دروغ می گن خیلی راحت...

کسانی که خیانت می کنن...

آهان! از آدم هایی که خیلی پیله هستن! ( تو چا ره خودت گرفتی؟!! :پی :دیییی)

نه این که شوخی بود، وای .اقعاً از آدم های بدپیله لجم می گیره.

آهان اینا از همه بدترن!!

آدم های غر غرو؛ کسانی که دید منفی نسبت به همه چیز دارن؛ و کسانی که همش منم منم می کنن و می خوان بگن توی هر کاری سررشته دارن و ازش سر در می یارن، در حالی که حقیقت چیز دیگه ای ه!

11. تکمیل کن: با بیش از سه کلمه

دوست دارم زیر باران....

بدون چتر قدم بزنم و زیر بارش رحمت خدا دعا کنم...

برف ها نماد.....

الآن برای این مورد کلمه ی خاصی توی ذهنم نمی یاد!

استواری کوه مرا به یاد....

آدم های صبور و با عزم راسخ می اندازه...

دلم برای او تنگ است که.......

نیامدنش دل همه ی دنیا را شکسته...

حس جان غریبم، ممنون از حضور خوبت.

خیلی لطف کردی عزیزم.

این حدیث رو هم به عنوان هدیه ای از طرف من بپذیر:

هیچ بنده ‏اى حقیقت ایمانش را كامل نمى ‏كند مگر این كه در او سه خصلت باشد: دین‏ شناسى، تدبر نیكو در زندگى، و شكیبایى در مصیبت‏ها و بلاها.

امام رضا (ع)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

يکشنبه 10/8/1388 - 0:49 - 0 تشکر 161596

به نام خدا

سلام

بالاخره نوبت رسید به غول آخر صندلی داغ...

اما قبلش چند مورد رو عرض کنم خدمتتون.

من این لیست رو با توجه به شناختی که از دوستان دارم پر کردم. و متأسفانه چون بعضی ها رو اصلاً نمی شناختم نتونستم اسمشون رو توی دسته ی خاصی قرار بدم، که از این بابت شرمنده شون هستم.

ضمناً دقیقاً همین شناخت بیشتری که از برخی دوستان دارم باعث شد بعضی ها رو در بیش از یک گروه قرار بدم.

اگر هم به خاطر زیاد بودن اسامی، نام دوستی از قلم افتاده پیشاپیش عذرخواهی می کنم.

آهان راستی اینم بگم؛ دوستانی که اسمشون با حروف انگلیسی ه اگر اسمشون رو ندیدن تعجب نکنن، چون همه رو به فارسی نوشتم! :دی

خب بریم سر اصل مطلب!

صبورترین *  آنشرلی، آرسو
منطقی ترین *  شقایق صحرایی، نوای آسمانی، ای وی بی 2066، سعیدان
احساساتی ترین *  پنجره ی خیال، آنشرلی
دلسوزترین *  آرسو، تیر دراپ، رز صورتی، شقایق صحرایی 
صمیمیترین *  آرسو، حس غریب، شقایق صحرایی
زودرنج ترین *  اگر کسی واقعاً زودرنج باشه، از نوشتن اسمش این جا هم ممکنه رنجیده خاطر بشه!
رو راست ترین *  انیاک آبی
عجولترین *  آنلاکر، چلسی
خونسردترین *  گلها (در واقع شاید بشه این مورد رو به باحوصله ترین هم تعبیر کرد.)
مهربانترین *  آنشرلی، رز صورتی
آرومترین *  اندلس رود، برزخ، رو به آسمان
شاد ترین *  ای وی بی 2066، مک لارن، حسین طهوری
منظم ترین*  حس غریب، آرسو
سرسخت‌ترین*  (این رو جنبه ی منفی تلقی نکنیدها! بیشتر منظورم مصمم بودن روی یک حرف ه) ممل 92، حیات طیبه
با جنبه‌ترین *  حس غریب، ای وی بی 2066، حاج قدرت الله
سریع‌ترین*  آرسو، حس غریب
بی‌خیال‌ترین*  ----------
خشن‌ترین*  ----------
باادب‌ترین*  جعفر، برزخ، پارسا زاهد، باتنیست، بوفون
خوش‌اخلاق ترین*  پارسا زاهد، جعفر
خلاق‌ترین*  آنشرلی، آرسو
شناسه زیباترین*  پنجره ی خیال، شقایق صحرایی
پیگیر‌ترین*  گلها
شجاع‌ترین*  کلیف
انعطاف‌پذیرترین*  پارسا زاهد
از خودگذشته‌ترین*  ای وی بی 2066
شلوغ‌ترین*  حسین طهوری
عجیب‌ترین*  علیرضا افسکی!
مرموز‌ترین*  ----------
ترسناک‌ترین*  ----------
دوست داشتنی ترین*  آنشرلی، شقایق صحرایی
طناز ترین*  ای وی بی 2066، مک لارن
فعال‌ترین*  حس غریب، آرسو
مسئولیت‌پذیرترین*  حس غریب، آنشرلی
نمونه‌ترین* آنشرلی و دوستان!!

و چند مورد رو هم با اجازه خودم اضافه می کنم:

اخیراً کم پیداترین!*  ترانه 21

ریزبین ترین (البته از جنبه ی کاملاً مثبتش)*  وحید میلادی

با اعتماد به نفس ترین*  شقایق صحرایی، آنشرلی

باز هم می گم، عذرخواهی می کنم اگر احیاناً اسمی از قلم افتاده باشه.

موفق باشید...

هدیه ی من رو هم بپذیرید به پاس همه ی خوبی هاتون:

فضیلتی چون جهاد، و جهادی چون مبارزه با هوای نفس نیست.

امام محمد باقر (ع)

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

يکشنبه 10/8/1388 - 2:36 - 0 تشکر 161599

و سرانجام گزارش پایانی...

به نام خدای رحمن و رحیم

او که بیش از هرکس از احوال بندگانش آگاه است...

و سلام

در شرایطی که داشتم تصمیم می گرفتم اومدنم به نت رو کم کنم، پیامی دریافت کردم از سوی آنشرلی عزیز از این قرار: می تونی بشینی روی صندلی داغ؟

بلافاصله این فکر در سرم اومد که جوابش رو بدم و عذرخواهی کنم از این که واقعاً گرفتارم؛ و چون می ترسم نتونم وقت کافی بذارم، پس نمی تونم قبول کنم... اما چند ساعتی گذشت، و هر لحظه که می گذشت بیشتر حس می کردم باید قبولش کنم؛ چون بهش نیاز داشتم! نیاز به این که خودم رو بیشتر بشناسم.. پس باید قبولش می کردم، حتی اگر باعث می شد توی مدت برگزاری صندلی از خیلی کارهام عقب بیفتم... باید قبول می کردم چون ارزشش رو داشت!

و سرانجام پذیرفتم تا گویای خاموش رو بسپرم به دست سؤالاتی که هر کدومشون می تونست اون رو به دنیای خودش نزدیک تر کنه...

26 روز عادت کردم هر وقت ِ خالی که پیدا می کنم بنشینم و به سؤالات دوستان با دقت پاسخ بدم.

نمی دونم تا چه حد تونستم انتظاراتتون رو برآورده کنم، اما جداً و حقیقتاً نهایت سعیم بر این بود که پاسخ هایی کامل و دقیق و البته صادقانه به سؤالات بدم؛ حتی جاهایی بدون این که ازم خواسته بشه خودم سعی می کردم موضوع رو بازتر کنم و توضیح کامل تر بدم تا هیچ علامت سؤالی در ذهن فرد سؤال کننده باقی نمونه، و صد البته به این خاطر که خودم هم بتونم بیشتر دقیق شم و چیزهای بیشتری یاد بگیرم. و خوشحال هم هستم از این که از صحبت های دوستان فهمیدم ظاهراً اکثر اون ها از صندلی راضی بودند؛ بقیه هم فکر کنم لااقل ناراضی نبودند!

به خاطر همین دقت زیاد، و وقت خیلی زیادی که برای پاسخ دهی می گذاشتم، گاهی (و نه همیشه) با تأخیر به برخی سؤالات جواب می دادم؛ که از این بابت عذر می خوام.

و این که... گاهی هم پیش می یومد که به خاطر عدم حضور ذهن و یا نداشتن معلومات به برخی سؤالات پاسخ کاملی ندم، که از این بابت از فرد سؤال کننده عذرخواهی می کنم. 

به هر حال...

هرچه گذشت سؤالات سخت و سخت تر شد... طوری که گاهی برای یک پست (مثلاً پست هایی با مباحث و شبهات اعتقادی و...) حدود دو سه ساعت وقت می ذاشتم...

این صندلی باعث شد تا بفهمم که تقریباً هیچ نمی فهمم! و همین خرسندم کرد!! چرا که با توجه به این شعر معروف:

آن کس که نداند و بداند که نداند

لنگان خرک خویش به مقصد برساند...

امیدوار شدم که شاید بتونم اندکی به مقصد نزدیک تر بشم.. اگرچه امید بدون تلاش که هیچ ه...

فهمیدم که باید خیلی مطالعه م بیشتر بشه... باید چیزهای بیشتری یاد بگیرم.. باید برای موضوعاتی گسترده تر وقت بذارم... در خییییلی زمینه ها...

حتی حس کردم عباداتم هم نیاز به تقویت و شاید اصلاح دارند...

راستش توی این مدت یه جاهایی هم واقعاً از خودم نا امید می شدم!

اما بالاخره باید تمام ندانستن هام رو جبران کنم... اصلاً این صندلی فرصتی بود برای پی بردن به همین ندانسته ها... خدا را شاکرم به خاطر این فرصت!

توی این تجربه ی زیبا، این فرصت نیز برام فراهم شد تا دوستانم رو خیلی بهتر بشناسم و بیش از پیش به خوبی و مهربونی و بزرگواریشون پی ببرم. از همراهی ِ حقیقتاً صمیمانه ی تک تک شما خوبان تشکر می کنم.

و ضمناً در آخر هر پست هدایایی تقدیمتون می کردم از جنس کلام گهربار معصومین (ع)...

این طوری حتی اگر از صحبت های من هم  چیزی عایدتون نمی شد، لااقل دست خالی هم از تاپیک بیرون نمی رفتید!

و اکنون افتخار دارم بگم که توی این مدت چیزی نزدیک به 150 حدیث توی تاپیک نقل شد؛ خوشحالم از این بابت و امیدوارم که از این هدایای خدایی بهره ی لازم رو ببریم.

و این که...

برای این گزارش حرف های زیادی توی سرم بود که ظاهراً حالا خبری ازشون نیست! خیلی چیزها الآن یادم رفتن!

اما این رو یادم نرفته!

از مدیر محترم و دلسوز انجمن، آنشرلی عزیز صمیمانه متشکرم که با لطف همیشگیش به من اعتماد کرد، و در واقع این فرصت رو بهم داد تا بتونم ولو اندکی به شناخت خودم نزدیک تر بشم... خیلی متشکرم عزیزم. به هر حال من سعی داشتم که تاپیک رو پربار و کامل به سرانجام برسونم، امیدوارم راضی بوده باشی.

به هر حال...

26 روز عادت کردم به صندلی...

عادت کردم که با وجود تمام گرفتاری هام صندلی رو به جلو ببرم. حتی چند روزی از صندلی مصادف بود با کسالتی که داشتم، که با اون وجود هم سعی کردم نذارم زحمات شما روی زمین بمونه...

26 روز عادت کردم به این محیط...

دلم خیلی می گیره از این که می بینم بالاخره تموم شد...

حس عجیبی دارم...

حس گویایی رو دارم که داره خاموش می شه!

و حس خاموشی رو نیز دارم که در این مدت یاد گرفت لااقل فکر و ذهنش رو گویاتر کنه...

جالب این جاست بدونید که با وجود تمام پاسخ های ِ معمولاً طولانی ای که توی صندلی دادم، و با وجود تمام گویا شدن هام، الآن حس می کنم همچنان حرف برای گفتن دارم...

و..

پروانه سوخت، شمع فرو مرد، شب گذشت

ای وای من که قصه ی دل ناتمام ماند...

شاد و پیروز باشید...

پ.ن.

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد!

 

بخشيدن يعني آزاد کردن يک زنداني...

و کشف اين که آن زنداني خودت هستي!

 

يکشنبه 10/8/1388 - 19:27 - 0 تشکر 161690

سلام

گویا

صندلی قشنگی بودا

حیف شد زودی تا چشم بهم زدی تموم شد ایشاا... چن سال دیگه هم برای همه این بچه ها یه صندلیه داغ برگزتر شه و اونجا از همین جوابا بشه استفاده کرد که دید ایا ادما در گذر زمان فرق میکنن یا نه

اینجا ترکیبش تقریبا بچه هایی یه دستن و خدا رو شکر 

ایشاا... همینطوری باقی بمونه و مشاهده شده که افرادی که اومدن خوده انجمن اونا رو پس زده مثل اینکه واقعا زندس و محافظ داره نه؟؟

پیر شی جوون

جواباتم خوندم و سوالای بچه ها 

انشرلی هم اشاره کرد که بعضیا نخونده سواله تکراری پرسیدن اینقدر هیجان دارن که ازت سوال کنن ناقلاها

شما هم خوب جواب دادی مثله قبلی

البته با متنی بیشتر

اون بنده خدا کمتر مینوشت شایدم اقتضا اینجوری بنا گذاشته بود 

ایشاا... از دختر بعدی یه سوالی که میخواستم ازت بپرسم رو خواهم پرسید چون اگه اینجا این سوال رو میذاشتم دیگه چون وقت گذشته بود انشرلی میدونست و من

هدایای زیبا و ایشاا... کاربردی همش ایشاا... میگم نه خب اگر خدا بخواهد

عجیبترینفسکی

موفق

دوشنبه 11/8/1388 - 15:59 - 0 تشکر 161819

و خدا هست

سلام

متشکرم گویای خاموش عزیز بابت اینکه با وجود وقت کمی که داشتی نه نگفتی.

صندلی خوبی بود

متشکرم ازت

و متشکرم از سایر دوستان 

منتظر امضای پایانیت هستیم

و خدانگهدار

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
سه شنبه 19/8/1388 - 14:6 - 0 تشکر 162957

سلام سلام سلام

چرا اینجا قفل نداره

قفلش کنید تا کسی نیاد اینجا رو بهم بریزه

دلتان شاد و لبتان خندان

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.