• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 104111)
شنبه 4/7/1388 - 13:35 -0 تشکر 154300
انتخاب بهترین مطلب هفته دفاع مقدس

بسم رب شهداء و صدیقین

 

به راستی كه زنده نگه داشتن یاد شهدا كمتر از شهادت نیست.

 

 

به مناسبت هفته غرور آفرین دفاع مقدس بر آن شدیم تا همانطور كه قبلاً خدمت دوستان عرض كرده بودیم،از بهترین های مطالب و مباحثی كه در طول این هفته  ثبت می گرددتقدیر و به رسم یادبود هدیه ای تقدیم حضورشان نماییم.

 

 

پس منتظر مطالب و مباحث شما خوبان هستیم.

 

 

 

توجه



برای اطلاع از اسامی برندگان به صفحه آخر پاسخ های همین بحث مراجه نمایید. 

 

و من الله توفیق

یا علی(ع) مدد

من مفتخرم که در به رویم وا شد     ماتم کده ی غمت مرا مأوا شد

من مفتخرم نامه عمر سیهم        با اشک غمِ تو شسته و امضا شد

اینجا و میان قبرو محشر گویم     من مفتخرم که مادرم زهرا(س)شد

  http://www.ahlebasyrat.blogfa.com

دوشنبه 6/7/1388 - 18:54 - 0 تشکر 154930

 با عرض سلام و تبریک هفته دفاع مقدس

سالها از جنگ رفت ،ما  مانده ایم

با علی در راه اسلام عزیز استاده ایم

با دگر یاعلی گوئیم چون گاه نبرد

عشق بر دین خدا مـــــردان مرد

صد دعو اندر کمین است ای یلان

 رمز  وحدت  راه  رهبر مهربان

این زمان هنگام فتح علم راست

راه پاکی وحدت است امر خداست

سنگر امروز علم و همدلی

همدلی حل می کند هر مشکلی

یاد یاران شهید در یاد ماست

آن وصیت نامه ها پیغام هاست

ای که بعد ما به ایرانید جای

با حسین راه شما ست بهر خدای

یاد رزم و یاد ایثاری کنید

بار دیگر یاعلی کاری کنید

بشکنید دست دعدو از سرزمین

تا شود گل از قدوم نازنین

فی البداهه منصور مقدم

دوشنبه 6/7/1388 - 19:4 - 0 تشکر 154932

یکی بود یکی نبود
میون جبهه های جنگ
خبری از ریا نبود
میون آتش و توپ و فشنگ
خبری از نفاق نبود
هرچی بود می دونم که مال این دنیا نبود

دوشنبه 6/7/1388 - 23:16 - 0 تشکر 155010

باز هم در دل جنون آغاز شد
زخم میدانهای مین ابراز شد
باز هم مجنون لیلایی شدیم
بعد عمری باز شیدایی شدیم
یاد گلها یاد شبنم ها بخیر
یاد بوذر یاد میثم‌ها بخیر
یاد آن دریادلان ناشکیب
کوی سبقت می‌ربودند از رقیب
آن زمان‌ها عشق میدان دار بود
عشق در دلهایمان سردار بود
رنگ خون، بالاترین رنگ بود
عشق آنجا ناخدای جنگ بود
آی دریا، بوی طوفان می‌دهی
بوی عاشورا و قرآن می‌دهی
باز امشب، دست‌هامان پرنیاز
عشق در سجاده‌هاتان گرم راز
هشت سالی، خون تیمم کرده‌ایم
روی آتش، ما تبسم کرده‌ایم
هشت سالی بود که بوی ترکش داشتیم
معبری مین، بین دلها داشتیم
زخم میدان‌های مین یادش بخیر
کوچ عشاق از زمین یادش بخیر.

منبع:-

-------------------------------------------------------------------------------------
قهرمانان در راه دین چون لاله به خون آغشته شدند
با فریاد الله و الله از سر و جان گذشتند
برای احیاء مجدد منطق دین و قرآن در سرزمین‌مان
جوانان برومند در جبهه، از همه‌ی هستی خود گذشتند
پاسداران گمنام و بی‌نشان و زائرین کربلای معلی
در راهِ خدا، از نام و نشان گذشتند
ارتش رزمنده، آتش به جان دشمن انداخت
و ارتش در هم شکسته‌ی عفلق، نظام خود را از دست داد
دل سیاه دشمن بعثی را سلحشوران بسیجی دریدند
آنگاه که چون سیل از هر کران موج‌زنان به حرکت درآمدند
لشگر عاشورا فاتحان همیشه‌ی جبهه‌ها ، یا رب!
غواص شدند و در حمله‌ها از دل توفان‌ها عبور کردند
سرزمین اسلامی‌مان «باکری‌» های بسیاری پرورش داده است
که با نام «یا مهدی» (عج) از دشت لاله‌های غرقه خون گذر کردند
«جعفری»! حسرت کربلا دردی شد و در دل ماند
وقتی که کاروان شهیدان از خیالم می‌گذرد

منبع: كتاب حماسه‌های همیشه جلد

----------------------------------------------------------------------------------------------
این سبکبالان که تا عرش جنون پر کشیدند
آفتاب وصل را چون صبح، در بر می‌کشند
از دم تیغ شهادت باده جوی وصلتند
ذیل اگر گردد بلا لاجرعه‌نوش سر می‌کشند
هر مقام عشق را موقوف زخمی ساختند
بی‌سران در هفت شهر عاشقی سر می‌کشند
آفتاب دیگرند اینان که روز خصم را
تیره می‌سازند چون از کوه سربر می‌کشند
عرش با فریادهاشان همنوایی می‌کند
تا که از دل نعره الله‌اکبر می‌کشند
آذرخش خشم اینان آتش قهر خداست
بیشه‌زار بت‌پرستی را به آذر می‌کشند
فصل دیگر می‌گشایند از کتاب کربلا
عشق را با جوهر خون نقش دیگر می کشند

منبع: كتاب حماسه‌های همیشه جلد 1 صفحه 182

---------------------------------------------------------------------------------------------
ای جماعت جنگ یک آئینه است
هفتة تاریخ را آدینه است
لحظه‌ای از این همیشه بگذرید
اندرین آئینه خود را بنگرید
داغ بود و اشک بود و سوز بود
آه ! گویی این همه دیروز بود
اینک اما در نگاهی راز نیست
در گلویی عقدة آواز نیست
نسل‌های جاودان فانی شدند
شعرها هم آنچه می‌دانی شدند
روزگاران عجیبی آمدند
نسل‌های نانجیبی آمدند
ابتدا احساسهامان ترد بود
ابتدا اندوههامان خرد بود

از نخل‌های آواره بپرسید
از کودکان کوچه‌ی عرفان
از عشق تا بلوغ حلبچه
از کوچه‌های سرخ هویزه
از عشق
عشق
عشق
بپرسید
که تا ضریح چشم‌های تو
چنین ستاره
می شود حراج؟

خورشید سرخ سرخ جماران !

منبع: مجله زینبیه

-------------------------------------------------------------------------------------------
رفته، رفته خنده‌ها زاری شدند
زخم‌هامان کم‌کمک کاری شدند
عقده‌ها رفتند و علّت مانده است
در گلویم حاج همت مانده است
زخمیم اما نمک بی‌فایده است
درد دارم نی‌لبک بی فایده است
عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشکر چنگیز از روحم گذشت
جان من پوسید در شبغاره‌ها
آه ای خمپاره‌ها، خمپاره‌ها ... !

منبع: سالنامه لشگر27 محمد رسول الله 1385

----------------------------------------------------------------------------------------------
به یاد شهید بی‌مزار «سید مهدی اکرمی»
کوله‌باری که پیش ما مانده است
یادگاری است کز تو جا مانده است
آن تن پاک تر ز عطر نسیم
کس چه داند که در کجا مانده است
در میان هزارها گل سرخ
یا که در بین لاله‌ها مانده است
سایه‌ی آفتاب بر سر اوست
آن ذبیحی که در منا مانده است
نازم آن عاشقی که در ره عشق
از همه جز خدا جدا مانده است
«مهدی» ما که زائر عشق است
خسته در راه کربلا مانده است
تا که باز آید آن عزیز، ز راه
مادرش دست بر دعا مانده است

منبع: كتاب حماسه‌های همیشه جلد 1 صفحه 197

---------------------------------------------------------------------------------------

-
ای دوستان بیائید در سوگ و داغ یاران
از دیده خون فشانید چون ابر نوبهاران
شد تیره محفل ما ماوای غم دل ما
زیرا به خون تپیدند آن اختران ایمان
رفتند آن عزیزان صدها دریغ و افسوس
آنان که جمله بودند چشم و چراغ ایران
جان را نثار معشوق پروانه‌سان نمودند
تا شمع محفل عشق گردد بسی فروزان
با خیل عاشقان رفت سوی جنان بهشتی
آن کس که بود عاشق بر او بهشت و حوران
و ای از دیار ما رفت آن عارف مجاهد
آه از سپهر ما رفت آن کوکب درخشان
آن آیت الهی یار صدیق رهبر
آن کس که بود عمری اندر طریق سبحان
آن کس که مهربان بود همچون علی به مسکین
آن کس که خصم دون بود از صورتش هراسان
علامه گرامی دانا خطیب نامی
کز فیض مکتب او شد بهره‌مند انسان
در عزم و همت و رای بودی چون کوه نستوه
همچون گلی بهاری بودی هماره خندان
در باغ دین و فرهنگ بس نغمه‌ها سرودی
دردا که زین چمن رست آن بلبل غزل‌خوان
زین ماجرای جان‌کاه گردون به زاری و آه
جانها هم در آذر دلها همه پریشان
بشنو ز آن شهیدان فزت برب کعبه
چون از ازل ببستند با لایزال پیمان
فقدان آن عزیزان گرچه بسی گران است
بادا فدای اسلام صدها سر و تن و جان
از پای کی نشینیم تا انتقام گیریم
زان خصم پست دژخیم ما ملت مسلمان
ای باغبان به بستان بذر دگر بیفشان
زیرا که گشته پرپر گلها زجور و عدوان
تا انقراض عالم زنده است نام پاکان
بادا روانشان شاد در ظل لطف سبحان
قدسیه زین مصیبت در ماتم است و محنت
بارد سرشک حسرت هر لحظه او زمژگان

منبع: www.beheshti.org

-----------------------------------------------------------------------------------------------

دوشنبه 6/7/1388 - 23:24 - 0 تشکر 155016

به نام خداوند مردان جنگ ......... دلیران چون شیر و ببرو پلنگ

به نام خداوند یاران دین ......... زشک رسته مردان اهل یقین

به نام یلان محمد نژاد ......... که شد شورشان قبطه گرد باد

.....

به نام کسانی کنم اقتدا که در خاک از آنهاست جوش و صدا

من و یاد یاران که سر باختند ......... ولی بر ستم گردن افراختند

سحر گاه اعزام یادش بخیر ......... وگردان گم نام یادش بخیر

لباسی که خاکی تر از خاک بود ......... ولی چون دل عاشقان پاک بود

هفته دفاع مقدس بر دلاور مردان بسیج .سپاه .ارتش.و خانوادهای معظم شهدا و ایثارگران
مبارکباد .

سه شنبه 7/7/1388 - 9:58 - 0 تشکر 155070

سال‏هاست که آسمان، کوچ غریبشان را بر شانه‏هایمان، پرنده می‏تکاند و آفتاب ، مسیر چشمانشان را با انگشت نشان می‏دهد و می‏گرید.سال‏هاست که رفته‏اند و بادها، بوی پیراهنشان را بر خاکریزهای بسیار، مویه می‏کنند. آنان انعکاس روشن خورشید در رودخانه‏های سرخ حماسه‏اند. دلشان، دریا می‏نوشت و نگاهشان، توفان می‏سرود. برخاستند؛ آن هنگام که نفس‏های سرما، پنجره‏ها را سیاه کرده بود و شهر، می‏رفت که در اضطراب ثانیه‏های تجاوز، کمر خم کند. برخاستند و با قدم‏های استوارشان در رگهای وطن، خون زندگی جاری شد. پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جاده‏های صلابت را پشت سر گذاشتند و خاک را لبخند كاشتند.پا در رکاب ستاره و باران ، آسمان عشق را تا دورترین‏ها درنوردیدند و اینک ، ما مانده‏ایم و این خاک مردابی. ما مانده‏ایم و تکثیر بی‏وقفه ابرهای خاکستری. رفته‏اند و باران‏ها را با خود برده‏اند و فصل‏هایمان ، بی‏جوانه و آفتاب مانده‏اند.کوچه‏های شهر را که ورق می‏زنم ، نامشان را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان می‏یابمتقویم‏ها جفا کرده‏اند، اگر تنها به چند روز برای شهیدان بسنده کنند. قلم‏های منظوم اگر کم بگذارند ، در حق خون ، کوتاهی کرده‏اند.پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه‏ها را پیش بردند.معبرها فقط مقداری باریک ، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله‏های همت آنان ، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت.همه حرف‏ها را با لبخند و گریه‏ها می‏زدند.خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک‏های چکیده از دعای کمیل‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام‏های نرفته ما. اُنس با واژه‏های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه ، با لحن‏های متفاوت ، استقامت را به شعر درآوردند!آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می‏گرفتند، غزل‏هایی از ملکوت ، در چهار گوشه سنگر گُل می‏کردبرادر! خواهر! ما بدهکاریم! ما به آن روزها و شبها بدهکاریم. ما به آن مادر و پدر که با اشک و گریه، فرزندشان را روانه جبهه کردند، بدهکاریم. به آن خانمی که بغضش را در گلو خفه کرد تا سد راه شوهرش نشود، به آن نوزاد سه ماهه که حسرت گفتن کلمه «بابا» را تا همیشه بر دل خواهد داشت، بدهکاریم. به مظلومیت آن شهیدی که دلش برای تنها دخترش تنگ می‌شد، اما فرصت بازگشت به خانه را نداشت، بدهکاریم. به بزرگی و غرور آن امیر ارتش که به او گفتند دخترت روی تخت بیمارستان منتظر دیدن توست، برگرد، اما او بخاطر صدها جوان هم سن و سال دخترش حاضر به ترک جبهه نشد و تنها زمانی به خانه برگشت، که جسد دخترش را دفن کرده بودند!... ما بدهکاریم. ما به اندازه قطرات اشک مادران و همسران ، به اندازه قطرات خون به ناحق ریخته ، بدهکاریم. به مظلومیت، معصومیت دختران و پسران بابا ندیده ، به گریه‌های شبانگاه همسران شوهر از دست داده ، بدهکاریم. به بزرگی پیرمردی که کمر خم نکرد و بر جنازه تنها فرزندش نماز خواند، بدهکاریم. ما به نام هزاران هزار شهید ، جانباز، اسیر، به هزاران هزار خانواده ، هزاران هزار پدر و مادر، هزاران هزار کوچه که نام شهید را بر آن گذاشته‌اند ، بدهکاریم. ما به امام (ره) ... ما به ایران، به اسلام بدهکاریم.....

سه شنبه 7/7/1388 - 15:17 - 0 تشکر 155121

عصر غربت لاله هاست ، اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گویداز آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت  ما بعد از شما هیچ نکردیم ، چفیه هایتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .پلاکهایتان که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید چرا آلاله آنقدر سرخ است چرا کسی نپرسید مزار باکری کجاست ؟؟؟چرا وقتی می گویی: یک گردان که همگی سربند یا حسین ( ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نمی كند.چرا وقتی گفتند : یك نفر معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزیدچرا نمی دانیم شیمایی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است و چطورمی شود یک عمر با درد زیستنمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!!!ای شیهدان ما بعد از شما هیچ نکردیم.آن ندای یاحسین ( ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد .یادتان هست که گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .ما امانت دار خوبی نبودیم و خونتان را فرش راه رهگذاران کردیم .یادتان هست هنگامی که گفتید :رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگویید که بر یاران خمینی ( ره ) چه گذشت؟طنین نغمه های الله اکبر را گم کرده ایم چرا آوازها ی بندری این روزها بد جور می رقصند . ننگ بر پیشانی کوچه هامان ببارد اگر نام شهید را از آن بردارند و پیشانی بند  زنبق و سوسن و لاله و اقاقیا بر سر کوچه هامان بربندند . وقتی در کوچه ی تنمان غیرت را خانه نشین میکنیم خدا کند ابوذر ها و مقدادهای وجدانمان هنوز برای یاری دغدغه داشته باشند ... ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییمو فریاد برآوریم «‌ ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم .چرا که خون آنان است که می تپد .و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند .یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که :بعد از شهدا چه کردیم . بعد از شهدا چه کردیم ...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سه شنبه 7/7/1388 - 15:25 - 0 تشکر 155122

سلام بر حسین قافله سالار کربلا، سلام بر نینوا محراب قبیله ی عشق و سلام بر حنجره های ترک خورده که هر شب روبروی قبله انتخاب ، شاهد چشمک زدن ستاره ها بوده و در سایه روشن ماه چفیه های رها شده در باد را به نظاره نشسته اند.

شهدا مدیون شماییم به خدا. شما مگر جوان نیودید مگر آرزو نداشتید مگر خود را دوست نداشتید پس چرا رفتید جبهه؟ با چه چیزی میتوان شما را قیاس کرد

خدا به ما توفیق دهد تا جواب این چرا را دریابیم .

ای دوستار شهدا بدانید ساحل اروند ، ابادان، شلمچه، طلائیه و چزابه گنجینه هایی از سروده های آتشینی است که 23 هزار شهید در نینوای ایران سرودند و من و تورا به متن محرم فرا میخوانند تا صبح سبز انتظار رقم خورد.

انشاءا...

سه شنبه 7/7/1388 - 15:28 - 0 تشکر 155123

انگار همین دیروز دیرباز بود كه عشق روی كیسه‌های شنی مبعوث شد و ناگهان یك نارنجك را روی فاصله های فانسقه‌ی زمین بست و تو در آستانه سیزده سالگی سبز، روی هزار و سیصد و چند هشتی سیم خاردار بلوغ یافتی و بزرگ شدی!

دیروز پوزه‌ی شغالان را به خاك مالیدی اما امروز نیز چنان گرگ‌ها به دریدن گلوی چكامه‌خوان چكاوك‌های شرقی مشغولند

كه دب اكبر هم جذام گرفته است.

آه، ای آیینه‌ی آفتاب گمشده!

چگونه پریروز پوتین‌های پاشنه بلند در باطلاق‌های زخمی جنوب گم شد و ما سال‌هاست كه از پس كده‌های تنگی نمور، در انتظار آفتاب، پرنده، گیاه و رویشی دوباره‌ایم؟!

اكنون تو نیستی تا بهانه‌ای بزرگ برای بودنمان باشی. حالا فقط تنها دلخوشی‌مان این است كه بر باره‌ی انتظار، مردی به رنگ ماه همچنان ایستاده است و بهار را قسمت می‌كند.

چهارشنبه 8/7/1388 - 13:28 - 0 تشکر 155309

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم

سلام

تابستان سال 1379 بود كه پدر و مادرم برای تحقیق مادرم عازم سفر به انگلستان شدند. در فرودگاه بعد از مهر و پاسپورت و غیره باید مسافران از محلی عبور می‌كردند كه مبادا اسلحه یا چاقویی همراه داشته باشند.
مادرم از محل مورد نظر عبور كرد. نوبت به پدرم رسید، اما زمانی‌كه می‌خواست از محل مورد نظر عبور كند دستگاه شروع به آژیرزدن كرد. مأموران پدرم را به اتاقی بردند تا بدنش را بازرسی كنند و جسم موردنظر را كه باعث شده بود دستگاه آژیر بكشد را پیدا كنند، اما با تعجب از اتاق بیرون آمدند و گفتند كه هیچ چیز پیدا نكرده‌اند.
در حالی اشك در چشمان مادرم جمع شده بود، گفت: «در بدن همسر من چندین تركش وجود دارد كه آن‌ها باعث شدند آژیر دستگاه به صدا دربیاید.» مأموران با شرمندگی كنار رفتند و اجازه دادند كه پدرم همراه مادرم به انگلستان برود.


منبع: كتاب پنجمین یادواره لاله های جاویدان

راوی: ثمین دودانگه

اللهم عجل لولیک الفرج

 

الهی به حق فاطمه ،عجل لفرج مولانا صاحب الزمان

چهارشنبه 8/7/1388 - 23:48 - 0 تشکر 155446

امروز برای شهدا وقت نداریم از عشق مگو قصه که ما وقت نداریمبا حضرت شیطان سرمان گرم گناه استاز بهر ملاقات خدا وقت نداریمدر کوفه ی تن غیرت ما گشته زمین گیر بهر سفر کرب و بلا وقت نداریمخوب است شهیدانه بمیریمزیباست ولی حیف که ما وقت نداریم..

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.