سلام
اگه اجازه بدی فانوس عزیز،منم یه حرفایی بزنم..و كم كم بریم سراغ شعرشاعربعدیمون..
ببخشیدمن یاد گرفتم فقط نقدكنم...شرمنده ام ولی تعریف كردن خیلی وقته یادم رفته..همش تقصیراستادمه..
*****************
زبان شعری روان ودلنشینه...پایان شعر،پایان وخاتمه ی خوبیست..شاعرتوانایی های یه
شاعرخوب رو داره ومیتونه با وسعت بخشیدن هرچه بیشتربه دایره ی واژگانش،به موفقیتهای روزافزونی دست پیداكنه..
-------
به نظرمیاد شعرشروع خوبی نداره ونیازمندبه مقدمه چینی دیگه ای بوده واین مسئله اهمیتش وقتی مشخص میشه كه گفته شده شروع زیبای شهرمیتونه كل شعرروتحت تاثیرقراربده...
«درودیوار»به چه خاطری بهت زده اند؟بعضی نكات گنگ ومبهم اندتوی شعروبدون دلیل..
«پرگار»به چی برمیگرده؟؟اگه به خاطرگردش به دور حجرالاسود آورده شده،بازبه نظردرست نیست چون این گردیدن مثل گردش پرگارنیست..هست؟
قسمتی كه از«آرامش رگبار»استفاده كردی باتوجه به بیت قبل گویا منظوراز رگبارخود شاعریوده ولی دراین شعرچه وجه تناسبی بین رگباروشاعروجود داره؟
عباراتی مثل«باران محبت»،«گل ازخارشكفتن»،«لمس خوشبختی»و....تركیباتی هستندكه قبلابارهاوبارهااستفاده شده اندواستفاده ی دوباره ی اونها درشعرازارزش شعركم میكنه وخلاقیت شاعررو ازش میگیره..
موضوع دیگه اینكه«آوار»كجای این شهرخوشبختیش نشون داده شده؟؟
بیت آخرشعرمیتونه این برداشت رو توی ذهن خواننده ایجاد كنه كه بیتهای قبلی همگی حاصل سرگیجه ی شاعرازبه یادآوردن یه شخص باشه برای همین ازنظم خاصی برخوردارنیست ولی همین موضوع میتونه نقطه ضعف باشه كه بیتهای شعرمنظم وهماهنگ نیستن ومفهوم یكدستی رو دنبال نمیكنن..
شاعرتوی این شعربهتربودیه كم ازكلمات پیرامون محیط خودش استفاده كنه...كلماتی كه خواننده باهاش به طورصمیمی بتونه ارتباط برقراركنه..
یه موضوع دیگه هم اینكه،به نظرمیاد زبان این شعر،زبان خود شاعرنیست...شاعربا این توانایی
كنارهم چیدن كلمات وخلق یه شعرمیتونه یه زبان خاص داشته باشه واسه ی خودش...یه زبان منحصربه فرد...
********************
اووووووووووو...خیلی حرف زدم
ببخشید...سواد درست وحسابی كه نداریم..
موفق باشی خانومی
ودرپناه حق مانا