سلام
با تشکر از عزیزانی که بحث را همراهی میکنند
درسته که ماه رمضون تموم شده ...اما اخلاق چیزی هست که نه توی یه ماه ....نه توی یه سال ....بلکه تمامی عمر و زندگیمون باید بهش بپردازیم.
پس کلاس را ادامه میدهیم....باشد که در این ایام محرم خود امام حسین علیه السلام نظر عنایتی بهمون بفرمایند
الهی آمین
فصل دوم: وسوسه علمى
سالكى كه براى تهذیب روح قدم برمىدارد، شیطان راى قوه متخیله سالك را به جاى وحى و عقل مىنشاند و موهوم و متخیل را معقول جلوه مىدهد. باطل را به جاى حق و حق را به جاى باطل نشاندن، شیطنت است.
هنگام شروع به شناخت مبدء و معاد و سایر بخشهاى معارف الهى، شیطان ابتدا در اصل فراگیرى علوم الهى رهزنى مىكند; بدین گونه كه یا زرق و برق را به انسان ارایه مىكند، یا مشكلات را در نگاه او بزرگ جلوه مىدهد و او را به فقر تهدید مىكند:
«الشیطان یعدكم الفقر» (1)
تا او را از اصل فراگیرى علوم الهى بازدارد و اگر موفق نشد، آنگاه در علم او خلل وارد مىكند.
وقتى سالك در اصل فراگیرى، از گزند شیطان رهایى یافت، مىپندارد راه باز است و خطرى در پیش نیست، ولى هنگام شروع به عمل با وسوسه دیگر شیطان روبرو مىشود; وسوسه شیطان این است كه رایهاى خود سالك را به جاى وحى یا عقل مبرهن مىنشاند، توضیح این كه: كار شیطان در درون دستگاه نفس، جابه جا كردن است. در انسان قوهاى به نام «قوه متخیله» است كه وظیفه تجزیه و تركیب را بر عهده دارد; انسان عاقل معتدل در تعدیل این قوه، ریاضت مىكشد; ریاضت كشیدن یعنى هوشمندى به خرج دادن و قواى نفس را كنترل كردن و كار را به دست قوه متخیله ندادن. در حالى كه قوه متخیله از بهترین نعمتهاى الهى است. این قوه نیروى بسیار خوب و بازوى قوى براى نفس در احضار خاطرات است، ولى دخل و تصرفى كه خود مىكند نارواست. گاهى محمولى را كه از آن موضوع نیستبه آن اسناد مىدهد و گاهى موضوعى را كه به این محمول، مربوط نیست، موضوع قرار مىدهد، در اینگونه موارد خطا پیش مىآید.
شیطان اگر بخواهد عالم و متفكرى دینى را بفریبد، وهم و خیال را به جاى عقل، و موهوم و متخیل را در رتبه معقول مىنشاند و حرف مدعیان دروغین نبوت را به جاى سخن انبیا، ثبت مىكند و در نتیجه فریب خورده به راى خود عمل مىكند یا به دام مغالطههاى گوناگون فكرى مىافتد. از این رو هر جا انسان مطلبى را نادرست مىفهمد بر اثر دخالتشیطان و ابزارى است كه شیطان در درون جان آدمى دارد; زیرا مغالطه با دخالت وهم تحقق مىیابد و وهم ابزار نیرومند شیطان است. به همین جهت در جوامع روایى ما بابى گشوده شده است كه مستقیما ناظر به اوصاف، احوال و افعال علماست.
شیطان وقتى در جبهه درك مطلب ناكام ماند و انسان در مقام درك موفق شد آنگاه مىكوشد در مراحل بعدى مانند تعلیم، تدریس، تدوین و... راه یابد تا عالم را گرفتار غرور كند و در نتیجه به جاى دیدن خدایى كه معلم حقیقى است، خود را ببیند و براى خودنمایى كار بكند.
ائمه معصومین (علیهم السلام) به ما آموختهاند:
مبادا با راى و فكر خود چیزى را به عنوان حق تلقى كنید.بسیار دشوار است كه انسان به جایى برسد كه در باره حق و باطل فتوا بدهد و سختى آن تنها در تحصیل علم نیست، بلكه یك لحظه به هوس داعیهدار «نه» گفتن است.
به تعبیر مرحوم سید حیدر آملى (رحمة الله علیه) گاهى انسان، غافل است و نمىداند كه در درون وى چه خواهشهایى مطرح مىشود; گاهى در درون به طور مرتب، جاه طلبى و مقام خواهى انسان را به امرى دعوت مىكند و او باید دریابد كه پیشنهاد از طرف كیست و صدا از گلوى صیاد، بیرون مىآید و باید به او «نه» بگوید.
كسى كه همه تلاش و كوشش او در ابطال سخن حق رقیب صرف مىشود و هنگامىكه نتوانست آن را ابطال كند، به توجیه سخن خودش برمىآید، او با خود بازى كرده و به دنیا و لهو و لعب تن در داده است.
همانطور كه در ورزش كشتى به خاك مالیدن پشت رقیب مطرح است، در كشتى درونى نیز به خاك مالیدن بینى رقیب مطرح است و چون ما خود، رقیب خود هستیم و دیگرى با ما دشمن نیست، در اسلام به ما گفتهاند: بهترین حالات نمازگزار، سجده است و مستحب استسجده، طولانیتر از ركوع باشد و نیز گفتهاند: گذاشتن هفت عضو بر روى زمین، واجب و گذاشتن عضو هشتم یعنى بینى، مستحب است و این همان «رغم الانف» یعنى بینى را در مقابل خدا به خاك مالیدن است.
یا علی