سلام دوستان
خدارا شکر که جمعتون جمعه و دلتون خوش ...
این خاطره نگاری های شما من را از این دور دست ها به یاد یه خاطره از نمایشگاه دوسال پیش انداخت که فکر کنم بد نباشه حواستون به نکته اش باشه!
(یه توضیح برای کسانی که توی اکیپ بچه های پرزنتیشن نمایشگاه نیستند) اصولا توی نمایشگاه کافیه یکی شیطنت بکنه و پنجره های اضافه باز کنه ... اونوقته که چنین مسائلی (خاطره نگاری مسلسلی) پیش میاد و دیگه کسی حریف بچه ها نمیشه!
دو سال پیش محیط انجمن ها هنوز برسا بود و وقتی صفحه اش باز میشد تابلو! از طرفی طبق توصیه های اکید اقای نوری برسا ممنوع بود!
اما خب یه ساعتهایی می رسید که واقعا دیگه ادم نمی تونست تحمل کنه و صفحه ی برسا که اون روزا اخرین نفس های خودش را می کشید باز میشد ...
یادم میاد من با شناسه ی کاربری خودم یکی از سیستم ها را لاگین کرده بودم و تاپیک نمایشگاه را باز کرده و تصمیم داشتم پاسخی ثبت کنم ... نمی دونم چه موضوعی پیش اومد که من چند ثانیه مجبور شدم از سیستم دور بشم ...
چشمتون روز بد نبینه که دور شدن من از سیستم همانا و بازی گوشی حامد عشقی همانا ...
اقای دانش فزون توی صفحه ی پاسخی که من باز کرده بودم شروع کرده بود به خاطره نگاری و بعدش من فقط همین را فهمیدم که گفت: اِ! رفت!
البته اصلا اتفاق مهمی نیفتاده بود، فقط خاطره ی حامد عشقی با ای دی من ثبت شده بود! :دی
خلاصه مراقب جیب خود ... ببخشید مراقب سیستم و وضعیت لاگینگ خود باشید!
حتی شما دوست عزیز!
دوستان لطفا یه عکسی هم از غرفه بگذارید ... دلم اب شد ...