با سلام
خب حالا که دیدم بحث داره جدی میشه رفتم لغت نامه دهخدا رو دیدم
داش مشتی : داش مشتی . [ م َ ] (اِ مرکب ) (مخفف داداش مشهدی ) در تداول عامه دسته ای از مردم باشند با صفاتی خاص چون : حمیت ، شجاعت ، زورگویی ، تفوق طلبی ، جوانمردی ، لوطی گری ، و از مشخصات آنان سرپیچی از قیود اجتماعی است و زیست بطرزو گونه ای خاص ، اندکی مغایر با پسند عرف و اجتماع .
مشتی گری : مشتی گری . [ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) مخفف مشهدی گری . لوطی گری . عمل نمودن غنای خود به دیگران با پوشیدن جامه های باب وقت و یا بخشیدن یا خرج کردن مالی در انظار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معنی آخر مشتی شود.
مشتی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ) ۞ مخفف و محرف «مَشهدی » است . در قدیم مردان جاافتاده را مشتی لقب می دادند و کسی که به زیارت مشهد رضا (ع ) مشرف می شد مایل بود که او را مشتی صدا کنند.(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). مخفف مشهدی در تداول عامه آن که به زیارت مشهد رضا علیه السلام مشرف شده باشد. و این کلمه را چون تجلیلی در پیش اسم شخص آرند: مشهدی حسن و مشهدی حسین ، مانند: حاجی در حاجی حسن و حاجی حسین و مانند کربلائی در کربلائی حسن و کربلائی حسین ، و در مذکر و مؤنث هر دو آرند. آن که به زیارت قبر علی بن موسی الرضا به شهر مشهد توفیق یافته باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || زنان طبقه ٔ سوم شوهر خود را مشتی می نامند: چند روز است که پای مشتی (یا مشتی ما) درد می کند. (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || به معنی آدم خوش لباس وبرازنده و خوش سر و وضع نیز هست . جوانان برازنده و شیک پوش طبقه ٔ سوم را مشتی می گفتند و در این صورت این کلمه پس از نام ایشان می آمد نه پیش از آن : اکبر مشتی . علی آقا مشتی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
پس به نظر میاد بیشتر از همون مشهدی گرفته شده