به نام خدا
سلام
ممنون جناب 2066 گرامی
نکات خوبی رو گفتید.
اتفاقاً توی مورد اول که درباره ی تحمیل عقاید بود هم ما به نتیجه ای مشابه صحبت شما رسیدیم؛ این که یکی از دلایل این مشکلات کوتاه اومدن بیش از حد یکی از طرفین ه. و این کوتاه اومدن گاهی خواسته یا ناخواسته در طرف مقابل ایجاد انتظار و توقع بیجا می کنه، و همون طور که گفتیم و شما هم گفتید، این امر برای همسران مشکل ساز می شه.
خوب این یه دلیلش بود، که البته دلیل مهم و متأسفانه رایجی هم بود.
اما اگر بخواهیم به دلایل دیگه هم فکر کنیم.. خب..
می دونید، همیشه این طور نیست که مشکل به خاطر کوتاه اومدن یه طرف ایجاد بشه (که شما هم گفتید، گاهی این طور می شه).
اما برخی مواقع هم دو طرف لجباز هستن و مغرور، یک از یک هم لجبازتر!!
گاهی هم می خوان مثلاً رو کم کنی بکنن!
بعضی وقتا هم ته دلشون واقعاً پشیمونن از یه موضوعی هااااا، اما به غرورشون برمی خوره یه عذرخواهی کوچولو بکنن...
نمی خوان کم بیارن!!
گاهی همسرشون رو به خاطر موضوعی بخشیدن هااااا، اما فکر می کنن اگه با گذشت قضیه رو تموم کنن، مثلاً اقتدارشون پیش همسرشون خدشه دار می شه!!
و خیلی چیزهای دیگه که ریشه ی همه شون غرور بیجائه.
حالا باید دید این غرور از کجا سرچشمه می گیره؟!
ریشه ی خانوادگی داره؟!
یعنی مثلاً از والدینشون این نوع برخورد رو یاد گرفتن..
ریشه در روابط اجتماعی شون داره در زمانی که هنوز مجرد بودن؟
این که مثلاً یاد گرفتن زور بگن؛ یا برعکس عادت کردن زور بشنون؛ یا کلاً یاد نگرفتن این طور وقتا باید چه کار کنن..
یا مثلاً تجربه ای تلخ باعث شده یه نوع احساس حقارت رو همیشه با خودشون همراه داشته باشن، و حالا برای غلبه به اون حس، می خوان تلافی تجربه ی تلخشون رو سر همسرشون در بیارن...
در واقع یه جورایی می خوان جلوی تکرار اون مشکل رو بگیرن، اما نمی دونن چه طور، و می یان ساده ترین و البته غلط ترین راه ممکن رو در پیش می گیرن..
و... و.. و...
اما چه طور باید این غرور بیجا رو از بین برد؟!
خوشبخت باشید الهی...