سلام
اول اینکه فکر نمیکنم ایراد و اشکالی داخل این امر باشه که ما بخوایم دست به دامن منجی بشیم و یاابوالفضلمون بلند شه...
بله، طبق آئین مرسومه ما این خلافه؛ اما خلافه کتاب خدا که نیست!... هست؟
والا خدام نگفته که به این اشکالی وارده و اساس اسلام هم با این مخالفتی نداره... ولی بحث برای نبودنش خیلی تخصصیه...
همونطور که یکی از دوستان گفتن، از این منوال مباحث قبلا زیاد داشتیم و کلی هم جدل کردیم سرش؛ با اجازتون منه بی سواد بهتره که از این میدون پا پس بکشم...
و ثانیانش هم اینکه بازم جای تعجب نداره... نه!؟ خدائیش دارم میگم ... توی این زمونه، منه نوعی آقا پسر شاخ شمشاد (!!!) وقتی میرم خونه دختر خانوم اول، بعدش دوم و بعدش سوم و بعدترش هم.... یا پیغمبر! یکی بشمرشه تیرهای خطا رو!... همه رو بلا استثنا جواب رد میشنوم؛ خدائی منصرف میشم، نه خودمو اذیت میکنم و نه مادرم (بعیارتی همون خونواده ام رو)...
نمونش جلوی چشممه... چرا باید برم همون راه رفته رو دوباره برم در صورتی که میدونم، شانس قبولی درحد اپسیلونه؟!...
اصلا چرا اینجوری میشه؟؟؟... غیر از اینه که دخترخانومای دم بخت این زمون، پیس و افاده دارن؟... بله پسر باید نازبکشه، اما این کشیدن از دخانیات والا سختتره...
دِ آخه اون پسر بنده خدا هم یه کوچولو غرور داره... لااقل یه چراغ سبزی باید ببینه که نازکشی کنه... علت نه گفتن می پرسی؛ دراواخر دهه سوم، فرمودن که جوونم و میخوام درس بخونم و کلی طرح و نقشه دارم...
وااااااااااااااااای که اگه بخوام دل و روده دونه دونه این موضوع هارو بریزم بیرون قد یه شبانه روز کامل فک برا جمبیدن، نفس میخواد اما نه حسش هست، نه خوانندش هست، نه شنونده درس گیرش هست و نه زمان برای ثبتش...
خودم میدونم به خیرم امید ندارین؛ میخواین که شر نرسونم... درست حدسیدم؟؟؟.... هه هه...
خوش باشید و سرزنده...
یاحق
مجتبی