گیر کردین روی این پوشیه ها!
من با کسی که پوشیه می زنه مخالف نیستم، حجاب حدی نداره که بخوایم بگیم از این بیشتر حجاب داشتی اشکال داره، هر کی مختاره تا هر جا که دلش می خواد حجابش رو بیشتر کنه، من به طرز فکر بعضی آقایون اعتراض دارم که تو همه چی افراط می کنن، اگه به این آقایون باشه می خوان که همه خانوما پوشیه بزنن...در صورتی که پوشیه زدن حد بالایی از حجابه که هر کی دوست داشته باشه می تونه به کار ببره اما اینکه بخوان برای همه اجبار باشه این افراط می شه
الان مشکل حل شد؟
در ضمن نگین از این آقایون دیگه توی این دوره زمونه پیدا نمی شه، اتفاقا خوبم پیدا می شه، برای خیلی ها هم آب نیست وگرنه همشون شناگر های قابلین، اگه شرایطی مثل افغانستان بود و دستشون باز بود همون روشی رو در مورد خانوما پیش می گرفتند که طالبان پیش گرفت...
یه چیزم بگم ما اینجا در مورد تفکرات غلط می خوایم صحبت کنیم، پس مطمئنا وقتی می نویسم" آقایون" منظورم همه آقایون نیستند، چون همه تفکرات غلط ندارند اوکی؟!
انقدر هم همه موضوعات رو با هم جلو نبرین بذارین یه دردمون دوا شه بعد برین سراغ بعدی، من واقعا نمی تونم این همه تایپ کنم دیگه
حالا در مورد این یکی هم یه چیز بگم فقط:
((همچنین از لحاظ آماری بگویند که نسل امروز خوشبخت تر بوده و زندگی مستحکمتر داشته اند وفرزندان پاک تری دارند یا نسل دیروز ))
اوکی از لحاظ آماری نیگا می کنیم مثلا آمار طلاق، آمار طلاق نسبت به گذشته خیلی خیلی رشد پیدا کرده، پس باید نتیجه بگیریم زندگی های قبلی مستحکم تر بودن وبه تبعش قدیمیا خوشبخت تر بودن ؟!!
اما به نظر من اینجوری نیست، اگر آمار طلاق الان رفته بالا دلیلش این نیست که الان رضایت از زندگی کم شده و قدیما راضی بودند، فرقش اینه که الان دیگه خیلی از خانوما که از زندگیشون راضی نیستن دلیلی نمی بینن مثل زن های گذشته بسوزن و بسازن، خیلی از زن ها هم تو قدیم از زندگیشون راضی نبودن و خوشبخت نبودند اما به دلایل زیادی مجبور به ادامه زندگی و تحمل کردن بودن، مثلا مهمترینش اینکه از نظر مالی وابسته به شوهرشون بودند و اگه طلاق می گرفتند نمی تونستن زندگیشون رو بچرخونن ... یکی دیگه اش تفکرات غلطی که توی عرفمون بوده، اینکه با لباس سفید عروسی می ری خونه شوهر و با کفن سفید میای بیرون و نگاه واقعا بدی که به یه زن مطلقه داشتن...دلیلاش خیلی زیاده... پس اینکه فقط توی شناسنامه شون مهر طلاق نخورده بود یدلیل خوشبخت بودنشون نبوده...خوشبخت بودن به میزان رضایت از زندگی بر می گرده نه به امار و ارقام طلاق...
و از همه مهمتر طرز فکر خود خانوم ها در گذشته که به فرهنگ بر می گرده، خانوم ها در گذشته به دلیل فرهنگ مرد سالارانه اصلا از حقوق خودشون خبر نداشتن و فکر می کردن این زندگی ای که دارند همه اون چیزیه که باید داشته باشند! یعنی اصلا به مغزشون خطور نمی کرد که می تونن بهتر زندگی کنند، که حق دارن شرایط بهتری داشته باشن، اینا هم همش به خاطر تربیتی بوده که از کوچیکی تحت فرهنگ مردسالارانه داشتن، وقتی از کوچیکی بهشون القا بشه که زن جنس دومه و ضعیفه و همیشه باید زیر سابه یه مرد زندگی کنه وگرنه از پس زندگی بر نمیاد و همه جوره زن رو یه موجود وابسته و محتاج تربیت می کردند ... همچین زنی باید هم از جدا شدن و طلاق بترسه، چون زندگی بدون یه مرد براش غیر قابل تصوره و فکر می کنه که از پسش بر نمیاد ... از نعمت سواد و دونستن و خوندن هم محرومش می کردن که محکم کاری کرده باشند... که یه وقت زن فکر نکنه، نفهمه و ندونه که حقش از زندگی این نیست!
اما توی این زمان مثلا خانوما از لحاظ اقتصادی از عهده خودشون بر میان و دیگه لزومی نمی بینن اگه از زندگی در کنار کسی رضایت ندارن بخوان اون زندگی رو تحمل کنن ... الان خیلی از خانومها به اون سطح از شعور و اگاهی رسیدن که بفهمن به عنوان یه انسان خیلی حق ها دارند و نترسن و خودشون رو باور کردن که می تونن و خیلی توانایی ها دارند ...
دیگه واسه این دفعه بسه!
دیگه بیشتر از این نمی تونم بتایپم