به نام خدا
سلام
خیلی وقته می خوام به این بحث جواب بدم، اما هر دفعه نمی دونم چی بنویسم، آخه این قدر مشکل گسترده ست که آدم می مونه چی بگه.
فقط اینو بگم که یک دلیل خیلی خیلی عمده که به عقیده ی من منشاء این معضل بزرگه، این ه که احساسات یک دختر ندید گرفته بشه، یا خیلی بدتر از اون، به احساساتش توهین بشه.
هر آدمی یک ظرفیتی داره، یه صبری داره، اگر مشکل از اون حد گذشت اون وقت ممکنه فاجعه رخ بده.
حتی این که دوستان گفتن، که گاهی دخترها به خاطر روابط دوستی که با فردی دارن که اون فرد هدفش چیزی به جز ازدواجه، و این که گفتن در این مورد دخترها در اشتباه هستن، خوب برای این مورد هم باید راهکار درستی در پیش گرفت. بله درسته! خانواده راست می گه و دختر که جوان و خام ه، داره گول می خوره. اما نحوه ی برخورد خانواده این جا خیییییییییلی مهمه! اگر درست برخورد بشه، منطقی رفتار بشه، استدلال بکنن، حتی با مشاور حرف بزنن، و همه ی این ها هم توی یه فضای دوستانه باشه (حتی اگر خاواده خیلی هم عصبانی باشن باید رابطه مسالمت آمیر باشه)، در این صورت احتمال فرار دختر خیلی کم ه.
این طوری حتی اگر دختر قانع هم نشه، اما وقتی یه خانواده ی دلسوز رو پشت سرش حس کنه (حتی اگر معتقد باشه که اونا درکش نمی کنن)، در این صورت احتمال فرار کردنش خیلی کم تر می شه.
امّا این که خانواده زود از کوره در بره، این بدترین راه ممکن برای برخورد با مشکل ه.
چه در مورد این مسئله که باعث فرار می شه، و چه دلایل دیگه، این خیلی مهم ه که یک دختر از سوی خانواده پشتوانه ی احساسی داشته باشه.
خیلی بیشتر از اون چه که آقایون فکرش رو هم بکنن، احترام به احساسات برای یه دختر مهم ه.
این موضوع خیلی جای بحث داره. سعی می کنم بعداً هم باز برگردم.
موفق باشید...