بنام خدا
سلام
جناب برزخ ممنونم كه شما هم اومدین و نقد كردین و شعرم رو اصلاح
اما میدونید شعر شما كه پیشنهاد دادین كل وزنی رو كه من مد نظر داشتم رو ریخته به هم و یه وزن جدید داره.
وزنی كه بیشتر ازش غم میباره تا شادی
درسته كه امتحان بود و سختی و .. اما من میخواستم جنبه طنز داشته باشه.
اما رو شعر شما هم فكر میكنم
خانم دختر ایرونی واقعاً ممنونم
باز خوبه شما ایراد گرفتین نكات مثبت رو هم گفتین. واقعاً روحیه گرفتم
گفتین مثل حافظ حرف زدم
چرا اگه مثل حافظ حرف بزنم شعرم ضعیف میشه؟
چون قدیمی میشه؟
اتفاقاً دوشنبه رفتم كتاب رو گرفتم واقعاً كتاب خوبیه(قافیه و عروض رو میگم)
من تو تاپیك معرفی هم گفته بودم كه شعر رو حدوداً از زمانی كه تاپیك مشاعره طنز رو دیدم شروع كردم
خب بنظرتون این زمان كم نیست؟
حق بدین شعرم ایراد داشته باشه.
راستی من اون كتاب رو كه خوندم فهمیدم استفاده از شناسه تنها برای قافیه درست نیست و این یكی از اشكالات شعرمه
من برای اینكه شعرم رو اون طوری كه خودم خوندم و وزنش رو احساس كردم بخونید براتون چند بیتش رو به صورت خط عروضی مینویسم.
البته مطمئناً بدون اشكال نیست چون یك روزه كه این كتاب رو مطالعه كردم
البته دیدم شما تقریباً هر جا وزن داشته احساس كردین
رو زِ بیس تُ شِشا مما بودا خَری نِمتحانم ممبو دَما مما كلافِ از دس تِدرس زبانم
چون خا نُمِ كنا ری میكرد نگا بِ ورقِ من كشیدم صن دلی را به دیوار كنارم
آن خا نُمِ بخ تیاری با نر گِسان تیزش بودش مَرا مُرا قب این دَس تُ این نگاهم
وق تی كه تس تِ خود را كامل بِ اتمام رساندم از چاهِ دل هما نا آهی تمامن رهاندم
در لح ظِ ای پس از آن وقتی كِ بر گِ دا دَم با آن نگاهِ تیز بین دیدش مُشَ خخصاتم