• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 8679)
جمعه 4/3/1386 - 17:20 -0 تشکر 10564
رابطه خدا و زمان

 

بنام خدا

با سلام به دوستان عزيز تبياني

نميدونم اين ترتيب گذاشتن بحث هايم درسته يا نه.

دفعه پيش بحث اثبات وحدانيت خدا بدون در نظر گرفتن نا محدود بودنش بود.

حالا بحث جديد اينه كه رابطه خدا و زمان چگونه است؟

  آيا زمان با آيا زمان نيز مانند خدا از ازل بوده و تا ابد نيز خواهد بود يا كه نه و زمان مخلوق خداست و نهايتي دارد.

در نظر اول شايد بدون تامل و تفكر بگوييد كه معلومه زمان مخلوق خداست

البته من تاييد يا رد اين تفكر رو در ادامه ميگم .

ولي شايد دليل جواب سريع شما به اين پرسش اين باشه كه هميش شنيديدكه براي خدا زمان وجود نداره يا بهتر بگويم خدا در حصار زمان نيست.

 

البته كه من اين مطلب خدا در حصار زمان نيست رو كاملاً قبول دارم.

ولي آيا واقعاً براي خدا زمان مطرح نيست . درسته كه زمان در پس تغييرات ايجاد ميشه.

تغييرات هم از ويژگيهاي ماده هست . پس حالا چون اون جهان ابدي ماده نيست پس زمان هم در آنجا نيست.

يا چون فرشتگان مادي نيستند زمان برايشان وجود ندارد يا چون خدا وجودي غير وابسته و تغيير در او راه ندارد پس زمان برايش مطرح نيست.

 

حال بياييد مثالهايي بياورم تا مطرح بودن زمان براي خدا را نشان دهد. البته باز هم ميگويم اين مثالها خداوند را در حصار زمان قرار نميدهد . بلكه تنها زمان را براي اون نيز مطرح ميكند.

اولين مثال اين كه خداوند ميفرمايد ما جهان و زمين را در شش روز يا شش مرحله آفريديم.

خب شش روز يا شش مرحله نشان وجود زمان و استفاده خدا از زمان است نميتوان گفت كه شش مرحله وجود دارد ولي همه در يك آن و كمتر از آني با هم بودند . براي وجود مرحله مسلماً تفكيك لازم است و اين تفكيك خود ايجاد زمان ميكند.

مثلاً  تا مرحله اول تمام نشود مرحله دوم نمي‌آيد وبدين ترتيب تا هر چند مرحله . حتي اگر زمان هر مرحله نيز حد اقل شود و به صفر ميل كند باز هم مرحله ها جدا از هم هستند و يكي نميشوند.

مثال دوم كمي روشن تر است . جايي كه فرشتگان به خدا ميگويند ميخواهي چيزي بيافريني كه در زمين خون ميريزد . خب اينجا هم به وضوح زمان وجود دارد . در زماني قبل تر خدا موجودي با همين نام انسان خلق كرده بود و مدتي گذشته و دوباره دست به خلقت انسان زده  پس اين مدت يا زمان وجود داشته .

هم براي فرشتگان و هم براي خدا .

و مثالهاي ديگر .... .

حال سوالي مطرح ميشود و اينكه پس خدا  در خلقت موجودات لزوماً از زمان استفاده ميكند . اگر اين طور باشد

خداوند  و زمان با هم و در عرض هم قرار ميگيرند و اين با وجود خدا در تناقض است كه دو وجود ازلي و ابدي در عرض هم باشند.

جوابي كه من دارم اينه كه خدايي كه از ازل بوده و هنوز چيزي خلق نكرده بوده چون تنها خودش بوده . پس نه تغييري بوده كه به واسطه آن زمان لازم شود نه اين كه حد افل دو كار صورت گرفته كه بين آنها زماني لازم باشد.

پس براي خداوندي كه تنها بوده زمان لازم نبوده . اما با اولين خلقت حال هرچه  كه باشد زمان لازم ميشود.

من ميگويم اين اولين خلقت يا خلقت همان زمان بوده است.

يا با اولين خلقت اثر جانبي كه همان زمان باشد ايجاد ميشود .

حال شما هم  در مورد اين عقيده من نظر بدهيد شايد من به اشتباه ميروم.

 

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
دوشنبه 19/11/1388 - 21:21 - 0 تشکر 181126

 به نام خدا

سلام خانم گلهای گرامی

من چند بار مطلبتون رو خوندم

اما فکر کنم تا معنی کامل بعضی عبارتها رو ندونم، کامل مطلبتون رو متوجه نشم.

البته تا 90 درصد فهمیدم چی گفتین ولی همون 10 درصد هم کافی هست تا هنوز تو ذهنم سوال باشه.

البته این 10 درصد نفهمیدن من به خاطر اینه که خوب مطالعات فلسفی نداشتم و معنای دقیق اصطلاحات فلسفی رو نمیدونم.

برای همین اگه ممکنه برخی از این عبارت ها رو که می‌گم برام توضیح بدین. البته میدونم شاید این عبارت ها رو نشه معادل سازی کرد و به عباراتی تبدیل کرد که همه معناشو بدونن. اما تا جایی که ممکنه اگه زحمتی نیست این کار رو بکنین ممنون میشم.

اول باید بگم منظورم همین قسمتی از حرفهای آقای مطهری  بود که گذاشتین

اولین سوالم اینه:

و زمان بر اساس دیدگاه فلاسفه قدیم زمانی است؛ یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست،

من میدونم شاید سخت باشه به جای عبارت "زمان" دوم (قدیم زمانی) کلمه ی دیگری آورد. آخه در اصل نباید در تعریف یه چیزی از همون چیز استفاده کرد. اما خب من تا این جا رو منظورتون رو فهمیدم سوال من در این عبارت" یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست" هست. اگه ممکنه این عبارت رو توضیح بدین.

و عبارت دیگه ای که خوب متوجه نشدم اینه:" هر کس بگوید زمان حادث است، قائل به قدم عالم شده است. منتها خود توجه ندارد. چرا؟" اگه ممکنه توضیح بدین " قائل به قدم عالم شده است." یعنی چی؟

و واقعاً ممنونم از اینکه وقت با ارزشتون رو گذاشتین تا جواب این سوالات من رو بدین

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
سه شنبه 20/11/1388 - 10:38 - 0 تشکر 181191

به نام خدا

سلام

جناب پارسا زاهد گرامی قبول دارم اگر با کلمات فلسفی اشنایی نداشته باشی نمیتونی این مطالب رو خوب هضم کنیدومطالب براتون گیج کننده میشه پس برای روشن شدن مطلب تعاریفی رو که خواسته بودید قرار میدم امیدوارم مفید باشه ...

خداوند قدیم ذاتی است،

(قدیم نقطه مقابل حادث هست حادث یعنی چیزیکه تازه بوجود امده است ولی قدیم به این معناست چیزیکه هیچ وقت زمانی رو نمیشه پیدا کرد که او نباشد درنتیجه ازلی هست)

به این معنا که «هستی عین ذات اوست و در وجود خود به هیچ چیز نیاز ندارد».و زمان بر اساس دیدگاه فلاسفه قدیم زمانی است؛

یعنی، مسبوق به عدم زمانی نیست(یعنی زمانی رو نمیتونید پیدا کنید که این چیز (زمان)نبوده باشد )،

ولی حدوث ذاتی دارد، به این معنا که چون در ذات خود ممکن الوجود است، نیازمند آفریننده و هستی بخش میباشد و خداوند آن را از ازل آفریده است.بنابراین مانعی ندارد که خدا و زمان هر دو ازلی باشند؛ لیکن خداوند ازلی ذاتی و ناوابسته به دیگری است، اما زمان ازلی زمانی و وابسته و متعلق به وجود خداست.

یک نکته که باید اضافه کنم در این بین """خدا از قدیم بوده به همین خاطر میگیم ازلی هست واز قدیم هم مخلوقاتی بوده که اونها هم ازلی هستند مثل همین زمان اما اینها وجودشون نیازمند به خداوند هست ووابسته به چیز دیگری هستند بنام خدا ...اما خدا ازلی ذاتی هست ووابسته به دیگری نیست پس اگر گفته میشه زمان ازلی هست به این معناست نه اینکه ازلی ذاتی باشد عین خدا .

از ارسطو نقل میکنند که گفته است، «من قال بحدوث الزمان، فقد قال بقدمه من حیث لا یشعر»، هر کس بگوید زمان حادث است، قائل به قدم عالم شده است منتها خود توجه ندارد. چرا؟

برای اینکه شما اگر بگویید زمان از صد هزار سال پیش حادث شده و قبلش زمان نبوده، این قبل باز زمان است.

اگر کسی بگوید زمان حادث است داره با گفته خودش اقرار میکنه که عالم قدیم است خب با این گفته داره گفته خودش رو نقض میکنه ...مگه ما نمیگیم جهان وزمان هردو مخلوقات خدا هستند ومخلوقات خدا که نیازمند هستند نمیتونند قدیم یا ازلی باشند

منظورم از ازلی ازلی ذاتی هست ..خب ما یک ازلی ذاتی داریم ویک ازلی زمانی وهمچنین یک حادث ذاتی ویک حادث زمانی

جهان وزمان میتونند ازلی زمانی وحادث ذاتی باشند ....اما خدا ست که فقط ازلی ذاتی هست

خداازلی ذاتی است یعنی از قدیم بوده ووجودش وابسته به هیچ چیز نیست "الله صمد"خدا بی نیاز هست

اما اگر میگیم زمان وعالم ازلی زمانی هستند یعنی خداییکه از قدیم بوده معمولا از ازل مخلوقاتی هم داشته که وابسته به وجود خداوند هستند ....یعنی نمیشه زمانی رو در نظر گرفت گه زمان نبوده باشد مثلا اگر بگویید زمان از صدسال پیش حادث شده وقبلش زمانی نبود همین قبل از زمان گرفته شده ..مثلا ما میگم قبل از ..بعد از ..همه اینها نشانه های زمانه ....

ببخشید این بحث رو باید چند بار با دقت بخونید تا متوجه بشید منم اوایل درست متوجه نمیشدم چون مسایل فلسفی رو خوب نخونده بوده اما با تکرار ومطالعه درک این مطالب برام روشن تر شد بیشتر توضیح نمیدم چون گیج تر میشد ....

موفق باشید

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 20/11/1388 - 14:29 - 0 تشکر 181231

به نام خدا

سلام

ممنونم از شما خانم گلها که وقت گذاشتین در مورد اون عبارتها بیشتر توضیح دادین. میدونم که توضیح این عبارت ها با کلام دیگه‌ای غیر از همون چیزهایی که از قدیم بوده سخته.

اینکه من و خیلیهای دیگه که زیاد مطالعه فلسفی ندارن هضم این عبارت ها براشون سخت هست فکر می‌کنم به خاطر این باشه که خیلی از این عبارتها بر اساس زبان عربی و یا فارسی قدیمی بیان شده و کسی نیومده عبارتهای معادل به روز براشون پیدا کنه.

شاید چون عده‌ی کمی به این مباحث علاقه دارن برای همین گفتن خب اینها هم اگه می‌خوان چیزی یاد بگیرن باید با این زبان قدیمی آشنا بشن.

باز هم ازتون ممنونم.

من قبل از این که جوابهای شما رو ببینم. در مورد توضیحات قبلی حسابی فکر کردم، تا ببینم چطور میشه چیزی خلق بشه و ازلی هم باشه حالا به قول شما ازلی ذاتی و چیزی دیگه(خدا) هم بهش بگن ازلی. دنبال یه مثال بودم که بهتر برام هضم بشه. خب همون طوری که شاید تو این دلایلم دیده باشید که علاقه دارم از نظر ریاضی برای این مسائل توضیح پیدا کنم، برای این مورد هم به تعریفی در ریاضی رسیدم.

البته فکر می‌کنم چون ریاضی و فلسفه ریشه های مشترکی باهم دارن این مثال میتونه تعریف ازلی زمانی رو کمی قابل فهم تر و هضم تر بکنه.

دوست دارم شما و جناب صداری عزیز اگه این بحث رو دنبال میکنن روی این مثال من نظر بدین ببینین آیا میتونه مثال مناسبی باشه یا نه.

شما گفتین که زمان ازلی زمانی هست و منظورتون این بود که نمیشه زمانی رو تصور کرد که زمان نباشه . ببخشید که رو جمله شما نقد می‌کنم. اما به نظرم میشه این جمله رو یکم بهترش کرد. همون طور که میدونید این جمله که:" نمیشه زمانی رو تصور کرد زمانی نبوده غلط هست". اما خب منظورتون رو میرسونه و من منظورتون رو فهمیدم. اما جمله‌ی پیش نهادی من اینه :" نمیشه حالتی رو تصور کرد که زمان وجود نداشته باشه"

البته شاید اشتباه می‌کنم که اگه این طور هست شما اصاح کنید

اما در مورد اون مثال ریاضی. خب من با اجازه از جمله‌ی خودم استفاده می‌کنم. طبق این تعریف از زمان من به این نتیجه رسیدم که با این که زمان آغاز داره و اون هم به خاطر خلقت هست اما هیچ وقت نمی‌شه به این آغاز رسید و هر چه فرض کنیم که به عقب می‌ریم باز هم به این آغاز نمیرسیم.

وقتی من به این تعریف رسیدم دیدم این تعریف خیلی شبیه تعریف دنباله‌ی اعداد هست . مثلاً دنباله‌ی اعداد صحیح مثبت.

ما میدونیم این دنباله آغازی داره و اون آغاز صفر هست و از طرفی داریم این دنباله بی نهایته.

خب اگه ما تصور کنیم که زمان مثل همین دنباله‌ی اعداد صحیح هست. میتونیم بگیم که ما همیشه در قسمت بی‌نهایت این دنباله قرار داریم. اگه این طوری فرض کنیم میبینیم که طبق تعریف ریاضی هر عددی رو از بی نهایت کم کنیم باز جواب بی نهایته و هیچ وقت نمی‌تونیم به صفر برسیم. پس اگه ما در زمان بینهایت قرار داشته باشیم هر چه به عقب بریم مثلاً 10 میلیاردسال یا ده میلیارد به توان ده میلیارد سال و یا هر عدد بزرگتر دیگه‌ای که تصور کنیم  باز هم همون قدر به عقب بریم جواب اینه که باز هم در زمان بینهایت قرار داریم و هیچ وقت به عدد مشخصی نمیرسیم که بعد از اون عدد کم کنیم تا بالاخره به صفر آغازی زمان برسیم .  و در واقع نتونستیم از این حصار بیرون بریم . این میتونه معنی همین رو داشته باشه که نمیتونیم از حصار زمان فرار کنیم و همیشه زمانی هستیم.

نمیدونم توضیح من واضح بود یا نه. آیا به نظرتون این مثال میتونه در مورد مسئله زمان میتونه مثال خوبی باشه و درسته؟

راستی البته خارج از بحثه ولی اون شماره تلفن  برای خریدن کتابی که گفتین فکر کنم اشتباه بود.

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
سه شنبه 20/11/1388 - 14:53 - 0 تشکر 181248

بسم الله . با سلام . چند نکته به ذهنم رسید که بگم شاید مفید واقع بشه . فرمودید که نمیشه حالتی رو تصور کرد که زمان وجود نداشته باشه . در مورد این جمله باید یه اصلاحیه اضافه کرد و انو اینکه در ظرف عالم ماده و طبیعت حق با شماست ، یعنی نمی توان حالتی رو تصور کرد که زمان وجود نداشته باشه. زمان هم مانند دیگر خصوصیات ماده همواره همراه با ماده بوده و از آن انفکاک خارجی نداره مثل اندازه که ذاتی برای علام ماده است. البته در مورد آغاز زمان می خوام نکته دیگری رو بازگو کنم. تعریف اول من از زمان رو به یاد دارید ؟؟ گفتم که زمان مقدار حرکت ماده است. پس زمان آغاز و انجامی دارد. در بحث حرکت گفته شده که حرکت به شش امر قوام پیدا می کنه : محرک ، متحرک ، مبدا ، مقصد ، موضوع ، مسافت . با توجه به این نکته باید بگم که زمان هر شیءای مختص به خود آن شیء میشود. وچون شی آغاز و آنجامی دارد پس زمان هم اول و آخری دارد. البته باید توجه داشت که اول و آخر زمان از جنس زمان نیست و زمانی نیست و اصطلاحاً به آن، آن یا طرف زمان می گویند. این نظریه در حدود 400 سال پیش توسط صدر المتألهین شیرازی ( ملا صدرا) ارائه شده بود . ولی امروزه در فیزیک به نسبیت زمان انیشتین معروف گشته.

سه شنبه 20/11/1388 - 15:0 - 0 تشکر 181253

بسم الله . در مورد زمان گفته شد که زمان یک امر نسبی است و هر شیء مادی زمانی مختص به خود دارد . اما می توان یک زمان کلی را هم در نظر گرفت که این زمان را نسبت به خلقت عالم ماده در نظر بگیریم. با این لحاظ چون زمانی عام تر از این زمان وجود ندارد می توان گفت که زمان قدیم زمانی است. مثال آقا پارسا هم درست میشه زیرا عالم ماده همواره موجود بوده و اول زمانی براش نمی توان درست کرد و به قول خانم گلها قدیم هستش پس زمان ازلی برایش ثابت میشه. فقط یک نکته در مورد قدیم بودن عالم . خیلی از حکما تا قبل از حکمت متعالیه بر قدیم بودن عالم باور داشتن اما به نظر صحیح تر عالم حادث زمانی هست و این با توجه به حرکت جوهری ملا صدرا قابل حل است.

سه شنبه 20/11/1388 - 16:45 - 0 تشکر 181280

به نام خدا

سلام

شما گفتین که زمان ازلی زمانی هست و منظورتون این بود که نمیشه زمانی رو تصور کرد که زمان نباشه . ببخشید که رو جمله شما نقد می‌کنم. اما به نظرم میشه این جمله رو یکم بهترش کرد. همون طور که میدونید این جمله که:" نمیشه زمانی رو تصور کرد زمانی نبوده غلط هست". اما خب منظورتون رو میرسونه و من منظورتون رو فهمیدم. اما جمله‌ی پیش نهادی من اینه :" نمیشه حالتی رو تصور کرد که زمان وجود نداشته باشه"

نقد کردن خوبه اما باید درنظر بگیریم این مباحث فلسفی هست واکثرا با جملات فلسفی هم پاسخ داده میشه واگر جایی اشکال وارد باشه بخاطر گفته های من هست که از فلسفه زیاد نمیدونم وبا ریاضی اشناترم ...واین گفته شماهم میتونه درست باشه ....

وقتی من به این تعریف رسیدم دیدم این تعریف خیلی شبیه تعریف دنباله‌ی اعداد هست . مثلاً دنباله‌ی اعداد صحیح مثبت.

اینم مثال خوبیه اما نشون میده90 درصد شبهه تون هنوز برطرف نشده که به سراغ این مثالها رفتید طبق گفته خود شما گفتید 90 درصد برطرف شده ولی من فکر میکنم با گفته های من این شبهه شما که برطرف نشده هیچ بیشترم شده ....الان دو مطلب رو براتون ثبت میکنم امیدوارم کمک کنه این شبهه برطرف بشه ....البته مطالب جناب صدرا گرامی هم خوب بود استفاده کردیم .

راستی البته خارج از بحثه ولی اون شماره تلفن برای خریدن کتابی که گفتین فکر کنم اشتباه بود.

اینم مشکل از من نیستااا این شماره تلفن روی جلد کتاب بود مشکل اینجاست که من قبل از اینکه شماره رو بهتون بدم چک نکرده بودم هههه (شماره این بودااا 88960620و88962301)راستی در همین کتاب (درجستجوی خدا)که بهتون معرفی کردم ص135 درباره خدا وزمان مطالبی بیان کرده اونم بزبان ریاضی

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 20/11/1388 - 16:45 - 0 تشکر 181281

به نام خدا

سلام

ازلی بودن به معنای این است که خداوند متعال از هر چه که از حیث زمان تصور کنیم، بوده و نمی شود فرض کرد زمانی نبوده و بعد هستی پیدا کرده است. دلیل ازلی بودن خدا عقل است.عقل می گوید: اگر خدا ازلی نباشد، باید حادث و معلول باشد و هر چه حادث و معلول است، محتاج محدث و علتی است، و این عیب و نقص بر خدا محسوب می شود، ولی خدا محتاج نیست و غنّی بالذات و صمد و بی نیاز است.

به عبارت دیگر: اگر ازلی نباشد، یعنی زمانی بوده که خداوند نبوده است، پس برای وجود یافتن نیاز به علت دارد و اگر خداوند نیاز به علت داشته باشد، خودش معلول و آفریده خواهد بود، نه آفریدگار.

بنابراین، عقل می فهماند خدا "مسبوق به عدم" نبوده، بلکه از اوّل بوده است:

"هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم؛(1)

اول و آخر و ظاهر و پنهان او است و او به هر چیز دانا است".

تمام کسانی که به وجود خدا معتقدند، او را "ازلی" و "ابدی" می دانند و این دو وصف از هم جدا نیست زیرا یک وجود ازلی نمی تواند عمر و زمان محدودی داشته باشد وگرنه ازلی نخواهد بود و هنگامی که وجود او نامحدود باشد ابدی خواهد بود.

تمام دلائلی که برای اثبات وجود خدا آورده می شود صریحاً یا به اشاره واجب الوجود بودن خدا را اثبات می کند و روشن است واجب الوجود یعنی کسی که هستی اش از ذات خود او و ازلی و ابدی است، و اگر ازلی نباشد، معلول و ممکن الوجود خواهد بود. بنابراین این ممکنات هستند که روزگاری نبودند و بعد حادث شدند و پس از مدتی می میرند و نابود می شوند. واجب الوجود هرگز چنین نیست.(2)

ازلی بودن خداوند به این معنا نیست که خداوند از زمان ازل بوده، اصلاً تصور زمان ازلی بی معنا است، زیرا "زمان" حادث است و اصلاً زمان ازلی نمی تواند باشد، تا چه رسد به این که موجودی ازل زمانی داشته باشد، چون زمان از حرکت اشیای مادی حاصل می شود؛ بنابراین باید جسم مادی وجود داشته باشد و حرکت آن، سپس مسئله زمان، در حالی که خداوند آفریدة تمام عالم و جهان ماده است و زمان نیز به دنبالة آن، آفریده خدا است.

بنابراین، معنای ازلی بودن خداوند، اصلاً ازل زمانی نیست؛ زیرا خداوند فراتر از زمان است و زمان آفریدة او است.منظور از ازلیت الهی، یعنی خداوند نه به هیچ زمانی محدود می شود و نه به چیز دیگر.

باز به این معنا است که خداوند ابتدا و آغاز ندارد تا پیش از آن وجود نداشته باشد. سبب آن که نمی توانیم ازلیّت را درک کنیم، برای آن است که اوّلاً در محدودة زمان و مکان تفکّر می کنیم؛ ثانیاً با موجودات متناهی از جهت زمان و مکان سروکار داریم و فهم معنای نامتناهی و نامحدود برای ما مشکل است.

پی نوشت ها :1. حدید (57) آیة 3.2. ناصر مکارم، پیام قرآن، ج 4، ص 187.

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 20/11/1388 - 16:46 - 0 تشکر 181283

به نام خدا

سلام

آیا اثبات وجود خدا از طریق علیت، توالی فاسد ندارد مبنی بر اینکه معلول همواره به موازات خالق وجود داشته باشد و جهان هم ازلی و ابدی باشد(چون نمی شود علت تامه باشد اما معلول نباشد)؟

اشکال معروفی است و بر مبنای متکلمین می‌باشد که حدوث را حدوث زمانی می‌دانند. یعنی یکی بود یکی نبود اول قصه هایشان می‌گویند. می خواهند بگویند یک زمان طولانی بود که خدا بود و کسی نبود بعد آفرید غافل از اینکه در اینصورت خدا را پایین تر از همه‌ی موجودات می‌آورند چرا که این موجودات چند زمانی بر پهنه‌ی زمانند و متغیر زمانیند اما خدا سالهای بینهایت این ضعف زمانی بودن را با خود به همراه داشته است تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا.

اما پاسخ اینکه این موازاتی که شما مطرح می‌کنید موازاتی زمانی است و مربوط به مقایسه مادیات با هم است نه مقایسه خداوند با آنها و این مقایسه لازمه اش مادی کردن خداست و زمانی کردن او.

آفرینش حق به مرتبه است نه به زمان. یعنی خداوند در مرتبه ای بوده و هست و خواهد بود که هیچ موجودی از موجودات در آن مرتبه نیست و مرتبه ی پایین تر را آفریده که این مرتبه حادث ذاتی است. یعنی در ذات خداوند نیست و در مرتبه ی پایین تر هست. پس آفرینش عالم و موجودات به مرتبه است نه به زمان. یعنی ملاک نیاز به علت امکان است نه حدوث. پس اشکالی هم ندارد که موجودی قدیم زمانی باشد چونکه حادث ذاتی است.

امیدوارم با این توضیحات تونسته باشم مفهوم رو برسونم واشکال اینجا بود که من از یک دید به این موضوع نگاه میکردم وشما از یک دید دیگه این توضیحات رو دریافت میکردید ....

اگربازم قابل فهم نبود حتما بگید شاید جناب صدار گرامی هم در این زمینه اطلاعات خوبشون رو در اختیارمون قرار بدن

موفق باشید

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

سه شنبه 20/11/1388 - 22:55 - 0 تشکر 181362

به نام خدا

سلام

من مطمئنم شما ناراحت نشدین از اون ایرادی که گرفتم. و خوشحالم که جمله‌ی خودم رو هم جناب صدار ایرادش رو گرفتند.تا باعث غرورم نشه.( چون داشتن حالت همون طور که ایشون گفتند به مختص ماده هست و اون جمله‌ی من در مورد دنیای مادی مصداق داره) .

پس طبق نظر شما و جناب صدرا اون مثال من در مورد زمان که تشبیه به دنباله‌ی اعداد کرده بودم میتونه درست باشه. نه؟ فقط می‌خواستم بپرسم چه قدر به اون تعریف فلسفی نزدیکه؟ مطمئناً تطبیق کاملی نداره.

اما در مورد توضیحات شما و جناب صدرا من متوجه شدم. اما تو اون پست آخرتون فکر کنم چون اونجاهایی که باید ویرگول باشه، ویرگول نذاشتین، یکم برام سخت شدم متوجه منظورتون بشم و فقط چون تو پست آخر خیلی بیشتز از عبارت‌هایی که تو فلسفه استفاده میشه استفاده کردین این دیر فهمی برام ایجاد شد.

واقعاً شما رو تو این مدت اذیت کردم خانم گلها. امیدوارم از دست این شاگرد تنبلتون خسته نشده باشید.

البته هنوز اذیتهام تموم نشده و می‌خوام تو اون تاپیک خدا= وجود این اذیتها رو ادامه بدم. خب فکر کنم جناب صدرا هم به جمعمون اضافه شدن کمتر از این بحثهای من احساس خستگی کنید. میدونم این جور بحثها چه قدر رو فکر فشار وارد می‌کنه و اذیت میشه آدم. پس بازم عذر می خوام

راستی یه سوال: به نظرتون من ظرفیت یادگیری فلسفه و وارد شدن و گمراه نشدن تو این علم رو دارم؟

برا قفل هایی كه بستست یه كلید مونده تو مشتمبه جنون رسیده كارم بس كه فرصت ها رو كشتم
بازی نور و صدا نیست زندگی یه سرنوشته           یكی پیدا یكی پنهون مثل آدم و فرشته
جانشین  انجمن خانواده‌ی تبیان
سه شنبه 20/11/1388 - 23:55 - 0 تشکر 181401

بسم الله . با سلام . نمی خوام توضیحی داده باشم فقط یه تشکر از هر دو عزیز که واقعاً زیبا بحث کردید . واقعاً برای من یکی که جالب بود امیدوارم که ادامه داشته باشه یعنی از اینگونه بحث ها هم باز صورت بگیره حالا با موضوعات متنوع دیگری. اما در مورد فسلفه خوانی جناب پارسا باید بگم که ذهنتون خیلی خوبه من برخی از این مسائل رو که گاهاً برای دوستانم بیان می کنم ، اونا واقعاً نمی کشن ، اما شما خیلی خوب پیش اومدید . توصیه من برای فلسفه خونی اینه که قبلش به منطق یه نگاهی داشته باشید. مطمئن باشید با اتکاء بر خداوند گمراه نمیشید. موفق و پیروز باشید...

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.