تبیان، دستیار زندگی

با یاد دوست

خب ... دلیل اینکه چرا قرار شد من تاپیک به این مهمی را بزنم دستور خانم مدیر بود و اطاعت بر ما واجب!

جونم براتون بگه که ... انجمن افسانه ای نصف جهان، در راستای اهداف بلندی که داره پله های ترقی را دوتا یکی داره طی می کشه ... تا اونجا که ما یه روز چشمان خود را باز کردیم و دیدیم در رکاب مدیر محترم انجمن در پِنت هاس ِ دولت خدمتگذار نشسته ایم!

البته تشکر ویژه ای دارم از جناب آقای فهیمی، جانشین محترم انجمن که زمینه ی این فعالیت ارزشمند و تجربه ی گرانبها را برای ما فراهم کردند.

مخلص کلوم اینکه در مدت دو روزی که هیات دولت در اصفهان حضور داشت به اتفاق جمعی از دوستان انجمن نصف جهان این توفیق را داشتیم که در ستاد رسیدگی به شکایات و درخواست های مردمی دولت در خدمت دولت و مردم باشیم.

تجربه ی فوق العاده ای بود و دوست دارم سایر عزیزانی هم که مشارکت داشتند تجربه و خاطرات خودشان را از این دو روز در این تاپیک قرار بدهند.

خداراشاکریم که با فرستادن رحمت زمینی اش به اصفهان ، رحمت آسمانیش را نیزبرما نازل کرد.سلام اولا سلام به گل نیلوفرآبی که مثل آسمون آبی پاک و مهربونه، ثانیا سلام به دختر ایرونی و پنجره خیال با صفا ، ثالثا سلام به شقایق صحرایی با وقار ، بذارین همین الان بگم که من نه ازطرف هلال احمر رفته بودم و نه به تبلیغ تبیان مشغول بودم. بهرحال لحظات خوب وخاطره انگیزی بود. این دو روز هیجان زده ، خوشحال وغمگین بودیم. وقتی مردمو می دیدیم که پشت در صف های عریض و طویل بسته بودند هیجان زده و از اینکه کناردوستان بودیم و مشغول خدمت به مردم خوشحال و با دیدن مشکلات و ناراحتی های شهروندانمون غمگین می شدیم.در این دو روز سعی می کردیم با حرفای امید وار کننده از غصه های مردم بکاهیم و آن ها را به توکل به خدا دعوت کنیم لازم دونستم این خاطره زیبای خودم را براتون تعریف کنم روز اول که جلسه توجیهی بود از درب خروجی که خارج شدیم به همراه منهم عزیزم و خواهرمهربونم و دختر ایرونی عزیز و پنجره خیال دوست داشتنی با خانم میان سالی از ما سوال کرد ند که اینجا چه نمایشیه ؟ منم کامل براشون توضیح دادم که چه خبره ایشون سوال کرد که آیا منم می تونم بیام ؟ بهشون گفتم چرا که نه باز پرسیدند باید چادرسرم کنم ؟ و من جواب دادم خیربدون چادر هم می تونید بیایید در نهایت هم ایشون خیلی خوشحال شدند و بعد ما ازشون خداحافظی کردیم و به راه خود ادامه دادیم. به امید دیدار

هو العزیز

سلام

اول از همه تشکرویژه دارم از کلیه دوستان عزیز تبیانی :

حاج قدرت الله ، گل نیلوفر آبی ، شقایق صحرایی ، دخترایرونی و پنجره خیال

که دعوت بنده را پذیرفتند و در این چند روزبرای حل مشکلات مردم کمال همکاری را نمودند

دوم تشکر ویژه از شماهم عزیزم و خواهر خوبشون که همراه ما بودند

دوستان توضیحات لازم را دادند بنده نیز از گوشه و کنار این خدمت عظیم دولت به مردم خاطراتی را براتون مطرح می کنم. لازم به ذکره که با شرکت دوستان در این طرح رسیدگی به شکایات مردم از طرف ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد و نوشتن این گزارش زیبا در خصوص رسیدگی این دولت به درد دل مردم و حل مشکلات مردم در حد توان خود ، حداقل خوبه بعضی از افراد چشم های خود را باز کنند و خدمات بی شائبه  این دولت را ببینند منظورمون همون افرادیه که سفرهای استانی ریاست محترم جمهوری را نوعی ول خرجی می دانستند .

هو العزیز

بازم سلام

من لازم دونستم نکته ای را یاد آوری کنم البته من باب تذکر دوستانه .

 می دونم شهادت و درب باغ شهادت را از روی مزاح می فرمایند ولی وقتی این موضوعات را می خوندم می دیدم خیلی راحت از شهادت و به این درجه رفیع رسیدن بحث می شد یا بحث هایی که فلانی شهیده

درسته که اون شخص انسان خوبیه ولی شهید ؟!!

من که می ترسم وقتی این کلمه عظیم را به کار می برم

در روایت داریم که بالای هر خوبی ، خوبی ای هست ولی بالاتر از شهادت خوبی ای (درجه ای) وجود ندارد

پس بهتره دوستان در به کار بردن این الفاظ دقت لازم را ببرند

شهید کسی است که از مال و جان و خانواده خود می گذرد تا رضایت حق تعالی را جلب کند مانند حاج حسین خرازی ، حاج احمد کاظمی ، حاج ابراهیم همت و .... شیهیدان بزرگ دیگر ، به نظر من بهتر نیست از این کلمه در گفتگو هایمان بهتر استفاده کنیم .

پاسخ مدیر: همکار گرامی همانطور که می دانید به کار بردن این الفاظ، فقط جنبه ی مزاح داشته و هیچ یک از اعضای محترم نصف جهان هیچ گونه هتک حرمتی نسبت به شهدا یا مقام رفیع شهادت نداشته اند

هو العزیز

سلام

دوستان عزیز لطف کردند و لحظه به لحظه را گزارش دادند ولی برای هر کسی ممکنه صحنه های جالبی را دیده باشه که در نوع خودش خیلی زیبا و نشان دهنده حس نوع دوستی و خدمتگذاری دولت به مردم و علاقه مردم به دولت هستش که بیانش خالی از لطف نیست :

_ زیباترین صحنه ای که در بدو ورود دیدم اول از همه همکاری و تعاون دوستان عزیز از نهاد های مختلف بودند که همگی در قالب هلال احمر فعالیت می کردند.

_ از زیباترین صحنه ها این بود که هم در روز اول و هم در روز دوم علی الخصوص (چون باران می آمد) مردم قبل از اینکه درب ها باز شود منتظر ملاقات با وزارت مربوطه بودند.

_ و اما زیباترین صحنه زمانی بوده که بنده دم درب خروج بودم و خانمی آمد و داشت با صدای خیلی بلند این جملات را بیان می کرد : وااااااای خداااااااا کسی نیست به مشکل من رسیدگی کنه

و گریه می کرد و از محل خارج می شد ، این در حالی بود که آقای صفار قائم مقام رسیدگی به شکایات مردمی در حال شنیدن و دیدن این موضوع بود که یکی از افراد را فرستاد سراق این خانم و با اسرار ایشان را راضی کرد که به محل رسیدگی به شکایات برگردد و برای شندیدن و حل مشکل ایشون خود دست و آستین بالا زد.

ادامه دارد .....

هو العزیز

سلام

و در ادامه

_موضوع بعد در مورد بیانات مسولین بود که فرمودند در دوره های اولیه سفر های استانی وقتی شخصی شکایتی از ارکان مربوطه را پیش وزیر می برد اصلا شکایتش را فراموش می کرد و با دیدن وزیر همه حرفایش در گلو باقی می ماند و فراموش می شد ، اصلا باورش نمی شد که او که نمی توانسته یک مدیر در سطح یک اداره را راحت ببیند الان روبروی وزیر نشسته و می خواهد شکایت خود را اعلام کند برای همین منظور و همچنین راهنمایی مردم اول از همه مردم به سراغ کارشناسان فرستاده می شدند.

_ جریان بعدی در مورد خواب یک نفر در مورد این مراسم بود که شخص راوی می گفت زنی خواب دیده که اینحا یک امام زاده هست و از آن نور ساتع می شه و عده ای هم خادمان این مجموعه هستند.

_موضوع بعدی اینکه برای همه دوستان جالب بود که دولت در یک مجموعه در ساختمانی با نام راه و ترابری جمع شده اند.

_نکته بعدی اینکه طبق گزارشات حدود 90 درصد نامه هایی که در سفر اول استانی رییس جمهور برای ایشان فرستاده شده رسیدگی شده و باقی مانده هم چون فاقد نام و آدرس بوده اند رسیدگی نشده است.

هو العزیز

سلام

دو روز بود که با شوق دیدن آقای دکتر محمود احمدی نژاد به درد دل مردم رسیدگی می کردیم ، خیلی دوست داشتیم ایشون را از نزدیک زیارت کنیم

تازه وقتی شایعه حضور یکی از دوستان خدمت ایشون را شنیدیم فوق العاده ناراحت شدیم

پیش خود گفتیم آیا امکان دارد که ما هم ایشون را از نزدیک زیارت کنیم ولی این موضوع تحقق پیدا نکرد و مراسم تمام شد ، به شمت خانه به همراه شماهم عزیزم و خواهر گرامیشون و حاج قدرت الله راهی شدیم ، سر یک سه راهی منتظر وسیله ای بودیم که ما را به منزل برساند

در همین زمان چند ماشین اسکورت از جلویمان رد شد و رییس جمهور گرامییمون آقای احمدی نژاد برامون دست تکون داد خیلی خوشحال شدیم لااقل ایشان را زیارت کردیم ، هنوز منتظر ماشین بودیم که بالاخره ماشین آمد و سوار شدیم هنوز مقداری از راه را طی نکرده بودیم که حاج قدرت الله تماس گرفت و گفت روبروی انرژی اتمی آقای دکتر در ماشین ایستاده و با مردم دیدار و صحبت می کند ، خیلی خوشحال بودیم و خدا خدا می کردم هر چه سریعتر به این مکان برسیم ، از دور ماشین ها را مشاهده کردیم ، لحظه دیدار نزدیک بود ، سریع از ماشین پیاده شدیم و رفتیم خدمت ایشون ، از نزدیک نزدیک ایشان را زیارت کردیم ، حتی بعضی از دوستان با ایشان دست داده و بهشون گفتند سلام ما را به رهبر برسان.

خیلی خیلی خوشحال بودیم از این ملاقات

بعد هم خدمت آقای دکتر رحیم مشایی رسیدیم و به ایشان اعتراض مردم در خصوص عدم رسیدگی و تعطیل شدن محل شکایات مردمی در خیابان فرایبورگ قبل از ساعت تعیین شده را اعلام کردیم و ایشان هم گفتند رسیدگی می کنند.

خوشحال و با بارقه ای از امید به خانه برگشتیم.

در پایان از همه دوستان کمال تشکر را داریم.

یا علی