• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 17195)
سه شنبه 18/1/1388 - 15:38 -0 تشکر 104093
-:- دل شکسته-:-

سلام دوستان شاید زمانی هم دل شما شکسته شده باشد من نمی دونستم این تاپیک را باید در کدوم انجمن قرار می دادم ، گفتم در اینجا قرار بدهم شاید شماهم شعری یا نوشته ای دارید که در اینجا قرار بدهید

فقط خواهش می کنم مطالبتون به عنوان تاپیک مربوط باشه

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه
لالایی ها دیگه خوابی . به چشمونم نمی شونه
یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند
یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند
تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهایی .داره می باره از هر سو
خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم
نشد با این تن زخمی . به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم
نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی
تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی
تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم
خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی
طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه //خداحافظ

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
شنبه 22/1/1388 - 8:57 - 0 تشکر 105023

خوش آمدید به کلبه دل شکسته من ** ببین دلم چه می کشد همیشه انتظار تو .... و گاه خیره می شوم به عکس یادگار تو .... ببین چگونه لحظه ها سیاه و سرد و بی صدا ....

عبور می کند و من همیشه بی قرار تو

...........................................

سلام سلام سلام

تشکر ویژه به انشرلی گرامی به خاطر قرار دادن این گونه شعرهای زیبا و دلنشین

ممنونم از دوستای خوب انیک ابی و گویای خاموش که ما را با این اشعار ، زیبا اشنا کردند

بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست


غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست


شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست


زآشنایان کهن یار و پرستاری نیست


یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل


به کلافی بفروشیم و خریداری نیست


فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر


کاندر این شهر طبیب دل بیماری نیست.

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
شنبه 22/1/1388 - 10:36 - 0 تشکر 105109

به نام خدا

سلام

خواهش میشه!

اینم شعری که با همه ی وجودم دوستش دارم و بهش ایمان دارم....

 حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم          کم که نه! هر روز کم کم می‌خوریم


آب می‌خواهم ، سرابم می‌دهند                عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند


خود نمیدانم کجا رفتم به خواب                   از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟


خنجری بر قلب بیمارم زدند                         بی گناه بودم و دارم زدند


دشنه‌ای نامرد بر پشتم نشست               از غم نامردمی پشتم شکست


سنگ را بستند و سگ آزاد شد                  یک شبه بیداد آمد ، داد شد


عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام              تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام


عشق اگر اینست مرتد می شوم         خوب اگر اینست من بد می شوم


بس کن ای دل نابسامانی بس است        کافرم دیگر مسلمانی بس است


در میان خلق سردرگم شدم   عاقبت آلوده مردم شدم


بعد ازاین با بی‌کسی خو می کنم            هر چه در دل داشتم رو می کنم


نیستم از مردم خنجر بدست                 بت پرستم بت پرستم بت پرست


بت پرستم، بت پرستی کار ماست         چشم مستی تحفه ی بازار ماست


درد می بارد چو لب تر می کنم           طالعم شوم است باور می کنم


من که با دریا تلاطم کرده ام                  راه دریا را چرا گم کرده ام؟


قفل غم بر درب سلولم مزن!              من خودم خوش‌باورم گولم مزن!


من نمی گویم که خاموشم مکن            من نمی گویم فراموشم مکن


من نمی گویم که با من یار باش              من نمی گویم مرا غم خوار باش


من نمی گویم؛ دگر گفتن بس است           گفتن اما هیچ نشنفتن بس است


روزگارت باد شیرین! شاد باش                دست کم یک شب تو هم فرهاد باش


آه! در شهر شما یاری نبود                      قصه هایم را خریداری نبود!!!


وای! رسم شهرتان بیداد بود                    شهرتان از خون ما آباد بود


از درو دیوارتان خون می چکد                 خون من،فرهاد،مجنون می چکد


خسته ام از قصه های شومتان                  خسته از همدردی مسمومتان


اینهمه خنجر، دل کس خون نشد  این همه لیلی، کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان                  بیستون در حسرت فرهادتان


کوه کندن گر نباشد پیشه ام                    بویی از فرهاد دارد تیشه ام


عشق از من دورو پایم لنگ بود               قیمتش بسیار و دستم تنگ بود


گر نرفتم هر دو پایم خسته بود                  تیشه گر افتاد دستم بسته بود


هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!                    فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!


هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!                     هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!


هیچ کس اشکی برای ما نریخت                  هر که با ما بود از ما می گریخت


چند روزی هست حالم دیدنیست                 حال من از این و آن پرسیدنیست


گاه بر روی زمین زل می زنم                        گاه بر حافظ تفأل می زنم


حافظ دیوانه فالم را گرفت                       یک غزل آمد که حالم را گرفت:



                     "ما ز یاران چشم یاری داشتیم


                    خود غلط بود آنچه می پنداشتیم "

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
شنبه 22/1/1388 - 17:28 - 0 تشکر 105213

سلام

و

چشاتو وا نکن  اینجا ،  هیچ چی دیدن نداره

   صدای  ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره

   توی آسمونی که کرکسا پرواز می‌کنن

   دیگه هیچ شاپرکی ، حس ِ پریدن نداره

   دستای نجیب ِ باغچه ، خیلی وقته خالیه

   از تو گلدون ، گلای کاغذی چیدن نداره

   بذا باد بیاد ، تموم ِ دنیا زیر و رو بشه

    قلبای آهنی که ، دیگه تپیدن نداره

   خیلی وقته ، قصه ی اسب ِ سفید ، کهنه شده

   وقتی که آخر ِ جاده‌ها رسیدن نداره

   نقض ِ قانون ِ آدم‌بزرگا جـُرمه ، عزیزم

چشاتو وا نکن ، اینجا هیچ چی دیدن نداره

درپناه حق

دعا میكنم كه خداازتو بگیرد،هرآنچه كه خداراازتو گرفت...دكترعلی شریعتی

    

 

شنبه 22/1/1388 - 17:44 - 0 تشکر 105218

بازم سلام

یه شعردیگه،با اجازه:

گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من

باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من

هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت

پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من

این جمله که برای بیانش به چشم تو

افتـاده است باز به لکنـت ،  زبان من

آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای

دیگر رسیـده کارد  ، بر این استـخوان من

نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی

این یک تراژدی ست ـ غم  ِداستان من

یک شب بیا و ضامن  ِ من باش  نازنین !

وقتی دخیـل  ، بستـه به تو آهوان ِ من

دل بــرکن و به شهـرِ دل  ِ من بیا عزیز!

زخـم زبان مردم  ِ چشـمت  ، به جان ِ من

باید که باز با تو خـدا حا فظـی کنـم

آخر رسیـده است به پایـان  ، زمان من

برگزیده از وبلاگ : روی خط شعر

http://rooyekhateshear.blogfa.com

یا حق

دعا میكنم كه خداازتو بگیرد،هرآنچه كه خداراازتو گرفت...دكترعلی شریعتی

    

 

يکشنبه 23/1/1388 - 17:57 - 0 تشکر 105425

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

قرار است امشب دو ماهی بمیرند

که دیگر سراغی ز دریا نگیرند

قرار است چشمان ما بسته گردند

اگر چه پر از آرزوهای پیرند

و بوی جهنم که آید از این شهر

و مردان اینجا چه نا سر به زیرند

تمام فصولی که می آید امسال

بدون شک از ابتدا سردسیرند

بعید است امسال دستان سردم

بدون بهار شما جان بگیرند

و یک سال دیگر گذشت و نفسهام

از این لحظه های پر از غصه سیرند

شب سرد و بی انتهای زمستان

قدمها مردد ولی ناگزیرند

دو خط موازی رسیدن ندارند

دو خط موازی فقط هم مسیرند

..

 

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم  ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

 

يکشنبه 23/1/1388 - 19:32 - 0 تشکر 105462

خوش آمدید به کلبه دل شکسته من ** ببین دلم چه می کشد همیشه انتظار تو .... و گاه خیره می شوم به عکس یادگار تو .... ببین چگونه لحظه ها سیاه و سرد و بی صدا ....

عبور می کند و من همیشه بی قرار تو

...........................................

به نام آن کسی که اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد

سلام سلام سلام

ممنونم انشرلی گرامی این شعر واقعا احساس برانگیز بود

من یکی که خیلی خوشم امد

پنجره خیال از شما هم تشکر می کنم که این تاپیک را پربارتر کردید با این اشعار زیبا

حس غریب گرامی به شما خیر مقدم عرض می کنم

شعر و تصویر شما هم زیبا بود

ممنونم از لطف همه شما دوستان خوبم

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنهء کفش فرارو ور کشید

آستین همت رو بالا زد و رفت

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب

سنگ توی شیشهء فردا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوٌا زد و رفت

دفتر گذشته ها رو پاره کرد

نامهء فرداها رو تا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی

آخرش توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می گشت

خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
يکشنبه 23/1/1388 - 23:17 - 0 تشکر 105540

سلام داش حسین

 کلبتون رونق گرفته ، ایشاالله پایدار باشه ...

کاش یه یادیم از زنده یاد ناصر عبداللهی عزیز می کردین که این شعرو فوق العاده خوندن .

خداوندا تو میدانی که انسان بودنو ماندن در این دنیا چه دشوار است .

چه زجری می کشد آن کس که انسان استو از احساس سرشار است ...

يکشنبه 23/1/1388 - 23:24 - 0 تشکر 105543

دوستان دل شکسته براتون آرزوی بند خوردگی دلاتون رو دارم ...ممنون حسین جان که چنین تاپیکی رو قرار دادی...آخه دق کردم که هیچ کس این شعر من رو که در اوج دل شکستگی گفته بودم نه میخونه و نه درک میکنه ...امیدوارم هم بخونیدش و هم درکش کنید...خانم آنشرلی شعرهای شما هم قشنگ بود...امیدوارم هرچی دلشکستگی براتون پیش اومده دیگه خوب بشه و اون آواتار هم به یه گل زیبا تبدیل بشه/همین

دلیل پژمردگی

کاش در نغمۀ عشقم نفش یار نبود

رخ زرد خود و آن ماه شب تار نبود

وای بر من که خیالم همه بی حاصل شد

کاش در هر نظرم جلوه دیدار نبود

من و معشوقه بر آن باور مستانۀ شمع

کاش در جام جمم شربت بازار نبود

یاد باد آن صدف و لعل گهربار مرا

یاد آر ای تو نگین سحرم خواب نبود

هر کجا تاب ز نابودی و هجران بردم

نوش جز باده گلگون شکربار نبود

عشق را در چه توان وصف کنم ای دل من

چون در اندیشه من جز غم دلدار نبود

انجمن برق و روباتیکانجمن برق و روباتیک
منتظر حضور گرم شما در انجمن برق و روباتیک هستیم
دوشنبه 24/1/1388 - 15:37 - 0 تشکر 105650

خوش آمدید به کلبه دل شکسته من ** ببین دلم چه می کشد همیشه انتظار تو .... و گاه خیره می شوم به عکس یادگار تو .... ببین چگونه لحظه ها سیاه و سرد و بی صدا ....

عبور می کند و من همیشه بی قرار تو

...........................................

به نام آن کسی که اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد

سلام سلام سلام

ممنونم دوست خوبم انیک ابی

حضور شما دوستان خوبه که به این تاپیک رونق می ده بازم منتظر نظرات شما دوست خوبم هستم

مسعود جان ممنونم این تاپیک مورد پسند شما قرار گرفته

باورم نمی شه جداً این شعر و خودتون گفتید

بسیار زیباست

افرین به این هوش و استعداد

منتظر شعرهای بعدی شما هستیم

شاخه با ریشه ی خود حس غریبی دارد


باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد


غنچه شوقی به شكوفا شدنش نیست دگر


با خبر گشته كه دنیا چه فریبی دارد


خاك كم آب شده مثل كویری تشنه


شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد


سیب هر سال در این فصل شكوفا می شد


باغبان كرده فراموش كه سیبی دارد

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
دوشنبه 24/1/1388 - 15:47 - 0 تشکر 105652

امشب به یاد تک تک ِ شب ها دلم گرفت

در اضطراب کهنه ی غم ها ، دلم گرفت 

انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد

در التهاب ِ خیس ِ ورق ها ، دلم گرفت !

از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت ...

از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت ...

در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو ...

در آتش ِ گرفته سراپا... دلم گرفت !

متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی

از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت !!

یک رد ِ پا که سهم ِ من از بی نشانی است!

از رد ِ خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت

اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ

اقرار میکنم درآمدم از پا ... دلم گرفت ...

نه اینکه فکر کنی دل ، از تو کنده ام ! 

یا اینکه از محال ِ تمنا دلم گرفت ! 

از لحظه ای که هر دو نگاهم اسیر شد

در امتداد هیچ ِ قدم ها دلم گرفت

از لحظه ای که خیس شدم در خیال تو

آن دم که تنگ شدند نفس ها دلم گرفت

ازین که باز تو نیستی کنار من

ازین که باز خسته و تنها ... دلم گرفت

تکرار می کنم این سطرهای کهنه را ...

تکرار می کنم که خدایا !! دلم گرفت !!

                          این نیز بگذرد.....
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.