در اینباره كه مردان برای غرق در شادی كردن زندگی همسرشان(مادرشان،خواهرشان،نامزدشان و هر "شان" مونث دیگه ای که به ذهنتون میرسه! )چه كارهایی انجام دادهاند، حكایتهای بسیار خارقالعادهای شنیدهایم.
آنها داستانهایی است كه از مهربانی غیرعادی، دوست داشتن دیوانهوار، ایثار و محبتی بیحد و مرز بودن صحبت میكند.
در این داستانها درسهایی نهفته كه لازم است پیوسته از آنها آگاه باشیم.
شما نه تنها باید به همسرتان بگویید كه دوستش دارید، بلكه لازم است در هر فرصتی كه به دست میآورید، عشق خود را نشان دهید.(بگذریم از اینکه بعضی آقایون اعتقاد دارن دوست داشتن تو قلب آدمه و نباید به زبون آورد!با رفتارم نشون میدم که دوست دارم دیگه،حتما باید بگم؟!)
یادم میآید كه (جون)، با چشمانی اشكبار به همه میگفت (وقتی كه پشتم به شدت درد گرفت، مرا با عجله به بخش فوریتهای پزشكی بردند. پس از یك هفته آویزان كردن وزنه به پشتم، سرانجام مرخص شدم. پزشك معالجم گفت كه باید یك هفته دیگر در بستر بمانم و استراحت كنم. وقتی كه سرانجام در بستر دراز كشیدم و در زیر ملافه و پتو استراحت كردم، آنچه دیدم باورم نمیشد. یك تلویزیون نو با دستگاه كنترل از راه دور برایم در اتاق گذاشته شده بود. شوهرم نیمی از حقوقش را پرداخته بود، برای این كه من راحت باشم.)
(آخیییی!چه همسر مهربونی،خدا حفظش کنه)
(ویرجینیا) میگفت كه شبها در خانه خود برای شركتی به وسیله تلفن بازاریابی میكرد. یك شب، وقتی پشت میز كارش نشست، دید كه تلفنی روی میز قرار دارد كه گوشی آن روی گوشش قرار میگرفت و مانند گوشیهای مورد استفاده اپراتورهای مخابرات بود. آن تلفن را شوهرش، بدون اطلاع وی، برایش خریده بود.
شوهرش نگران این موضوع بود كه نگهداشتن گوشی تلفن در یك دست، آن هم برای ساعتهای طولانی، چقدر ناراحت كننده است و دیگر آنكه، چنین كاركردنی سرانجام به كشیدگی عضلات گردن منجر خواهد شد.
(كری) كه با یك كارگر ساختمانی ازدواج كرده بود، گفت:
(ماریون، شوهرم، در سالگرد ازدواجمان، بزرگترین ضربه زندگی را به من زد و باعث شد بیاندازه یكه بخورم. او ترتیبی داد كه ما، در همان مكانی كه بیست و شش سال پیش ازدواج كرده بودیم، پیمان زناشویی خود را تجدید كنید. او لباسی تازه خرید، به دخترمان لباس ساقدوش را پوشاند و تاج گلی بزرگ مخصوص سر عروس هم برای من خرید. هنگامی كه مراسم به پایان رسید، همه ما را برای شام به رستوران برد؛ جایی كه، سراسر شب اشك شوق از چشمانم جاری بود.)
(به این میگن یه کار سورپرایز انگیز!!دم همه آقایون با احساس و فهمیده گرم!)
ادامه دارد...