• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 1986)
سه شنبه 27/12/1387 - 4:13 -0 تشکر 99503
مناجات عشق

سلام به همگی
نمیدونم، زیاد نگشتم، شاید تکراری باشه، اما من ندیدم...
شهیدامون با خدا درد دلایی میکردن، شنیدنی... یا بهتر بگم، خوندنی...
بعضی وقت ها، آخرین دست نوشته ها، بعضیاش دیباچه وصیتنامه ها، بعضی درددلهای تک نگاری شده؛ بعضی هام مجموعه ای (یا روی کاغذ یا روی لوح دل)... هرکدوم یه جایی، یه جوری، به یه شکلی عقده ها و دغدغه هاشون رو میرسوندن... به کی کار ندارم؛ میخوام اگه دارین و امکانش هست، رو کنین...

پس علی علی!!!...

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
سه شنبه 27/12/1387 - 4:22 - 0 تشکر 99505

وبازم سلام با همه سلامتی هاش...
استارت کار با خودم... نه... من نه... دکتر چمران با انگشتای من...

* * *
ای خدای بزرگ، ای ایده آل نمایی من، ای نهایت آرزوهای بشری؛
عاجزانه در مقابلت به خاک می افتم، تو را سجده میکنم، می پرستم، ستایش میکنم؛
که فقط تو، آری فقط تو ای خدای بزرگ، شایسته سپاس و ستایشی؛
ولی افسوس که اغلب تظاهرات فریبنده و زودگذر دنیا را بجای تو میپرستم. به آنها عشق می ورزم و تو را فراموش میکنم، اگرچه نمی توانم آن را هم فراموشی بنامم، زیرا که یک زیبایی یا یک تظاهر فریبنده نیز جلوه توست؛
و مسحور تجلیات تو شدن نیز عشق به ذات توست...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

...
آنجا که آدمی از همه چیز می بُرد، از لذات زندگی دست بر میدارد و از مال و منال دنیا میگذرد، خوشی ها و خواستنی های زندگی درنظرش ناچیز و پست می شود، از ابعاد احتیاجات مادی بشر میگذرد و بخاطر هدفی بزرگتر فوق همه چیز و فوق حب ذات و خودخواهی ها و فوق تجارت طلبی های زندگی به دنیای انقلاب بخاطر عدل، عدالت و به عالم فداکاری برای تامین هدف مقدسش قدم میگذارد و از همه چیز خود، حتی حیات خود نیز میگذرد... ... آنگاه اگر مایوس و ناامید گردد، فاجعه ای رخ داده است...
* * *

ادامه دارد...
یاحق
مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
سه شنبه 27/12/1387 - 12:26 - 0 تشکر 99559

به نامخدا

سلام.  آقا مجتبی عزیز.

این رو که حتما یادت میاد. نه؟

اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمرگی ها را کی راهی به معنای زندگی هست ؟
اگر مقصد پرواز است ، قفس ویران بهتر ...
پرستویی که مقصد را در کوچ می یابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد.

شهید مرتضی آوینی

تا بعد ...

یا علی

موفقیت حاصل تصمیم گیری درست است، و تصمیم گیری درست حاصل تجربه و جالب اینکه تجربه اغلب حاصل تصمیم نادرست است!

 

سه شنبه 27/12/1387 - 15:43 - 0 تشکر 99643

سلام

و دوصدتاش برای آقا جعفر گل؛ داداش گل خودم...

واااای خیلی مرسی؛ همچینی با موقعیت شناسیت حال کردم... چطور یادم بره... عمرنات منیزیم... 

اتفاقا منم اومدم تا یه مطلب از شهید آوینی بذارم... خوب، شد نور علی نور... اینم از اینم...
. . . . .
یاحسین –علیه السلام- نسیم بشارت بخشی است که امواج اشتیاق و انقلاب را بر می انگیزاند.
ای کاش من هم یک پاسدار بودم و سیدالشهدا –علیه السلام- مرا نیز در خیل پاسداران حریم عشق می پذیرفت.
کربلا قلب زنده ایست که حیات تکلمی انسان در همه تاریخ مدیون اوست.
یکی از مردم میگفت؛ «اگر صد پسر داشته باشم همه آنها را قربانی اسلام میکنم.» و دیگری که فرزندش را بدرقه میکرد می گفت؛ «افتخار میکنم که لقمه حرام برایش نبرده ام و نتیجه اش را اینگونه گرفته ام.»
اینها برای تحقق اهداف آل پیغمبر به جبهه میروند و...
...و اینگونه است که کربلای ما با کربلای سال 61 ه.ق پیوند میخورد... السلام علیک یا ابا عبدالله...

نقلی از راوی فتح...
. . . . . .

یاحق

مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
چهارشنبه 28/12/1387 - 13:0 - 0 تشکر 99967

سلام

 اول دستت درد نكنه بعدم بگم از این جور تاپیك ها تو انجمن زیاد داریم ولی شما كارتون رو انجام بدید انشاالله بعد از یك مدتی ادغام میشه.

ممنون

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


جمعه 30/12/1387 - 0:18 - 0 تشکر 100518

سلام
اولندش دست خودت درد نکنه...ببخشید دیگه اما گفتم که زیاد نگشتم ولی ممنون...
اینم ادامش...
از دکتر چمران...
دل، تنها مأمن خدای بزرگ است و عشق یعنی پدیده آن، هدف حیات.
دل، تنها نردبانی است که آدمی را به آسمانها میرساند و تنها وسیله ایست که خدا در می یابد. ستاره افتخاری است که بر فرق خلقت می درخشد. خورشید تابانی است که ظلمت کده جهان را روشن میکند و آدمی را به خدا میرساند.
دل، روح و عصاره حیات است که بدون آن زندکی مفهوم ندارد.
عشق، غایت آرزوی انسان است... بقیه زندگی فقط محملی برای تجلی عشق است...

. . . . . . .
یاحق
مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
جمعه 6/6/1388 - 17:45 - 0 تشکر 147142

سلام
میدونم؛ خیلی وقته که نبودم؛ آخه دست به گریبون چند واحد درسی عملی بودم که باید پاس میشد و جز توی این مدت زمان دیگه ای نبود... شرمنده همگی...
اما ظاهرا کس دیگه ای هم نبوده که ادامه این مطالب رو پی گیر شه... بله... به به ...
خوب... درهرحال بازم اومدم... واین هم ادامه داستان...
آخرین نیایش شهید چمران... (البته توی چندقسمت میذارمش...)
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

بسم الله الرحمن الرحیم
من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می‌دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می‌بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است.
درد دل آدمی را بیدار می‌کند، روح را صفا می‌دهد، غرور و خود خواهی را نابود می‌کند. نخوت و فراموشی را از بین می‌برد، انسان را متوجه وجود خود می‌کند.
انسان گاه گاهی خود را فراموش می‌کند، فراموش می‌کند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است، فراموش می‌کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی‌پاید، فراموش می‌کند که جسم مادی او نمی‌تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می‌کند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود، به پیش می‌تازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی‌شود. اما درد آدمی را به خود می‌آورد، حقیقت وجود او را به آدمی می‌فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می‌کند و دست از غرور کبریایی برمی‌دارد، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می‌فهمد و آن را توجه نمی‌کند.
...

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
یه چیزی رو هم بگم یادم نره... این نیایش رو از وبلاگ صدای پر میکائیل گرفتم... برای چیزهای دیگه توش سرک کشیدم اینم توش بود... البت بقیه مطالب جالب و جذابی که دیدم رو توی تبیان میذارم؛ اما پیشنهاد میکنم شمام یه سرکی بهش بزنین...
..
.
ادامه در پست بعد...

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
جمعه 6/6/1388 - 17:49 - 0 تشکر 147145

سلامتی
اینم قسمت دوم و ادامه نیایش قبل...
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

...
خدایا تو را شکر می‌کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم.

خدایا هدایتم کن زیرا می‌دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا می‌دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.

خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم. به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم.
...

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
.

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
جمعه 6/6/1388 - 17:53 - 0 تشکر 147147

وبازهم سلامتی...
وبازهم تر یه قسمت دیگه از نیایش قبلی از دکتر چمران...
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

...
ای حیات با تو وداع می‌کنم با همه زیباییهایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع می‌کنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می‌روم و از همه چیز چشم می‌پوشم. ای پاهای من، می‌دانم شما چابکید، می‌دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، می‌دانم فداکارید، می‌دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می‌آئید، اما من آرزوئی بزرگتر دارم، من می‌خواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آئید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها ونقشه ها و امیدها ومسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید.ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید. شما سالهای دراز به من خدمت کرده‌اید، از شما می‌خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع و توانا باشید، ای دستهای من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هوشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور وتوانا باش. به شما قول می‌دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید، آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.
...

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
خوب... این نیایش یه قسمت کوچیکش مونده که توی پست بعدیم میذارم...
ولی توی این نیایش یه حس جالب بهم دست داد... بخصوص توی این قسمت و قسمت بعدی (که آخرینه)... نمیدونم، نمیخواستم بگم اما نشد، نمیدونم چرا... هرچی توی این نیایش بیشتر جلو میرفتم یه جور احساس نزدیکی تو وجودم تزریق میشد؛ دست و پام یه حالت کرختی بهشون دست میداد و همین الان که این رو دارم مینویسم، هی انگشتامو حرکت میدم تا بتونم چند خطی بنویسم... ماهیچه هام...!!!... هیییییییی...
.

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
جمعه 6/6/1388 - 18:0 - 0 تشکر 147154

اینم آخرین بخش و ...
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

...
خدایا! وجودم اشک شده، همه وجودم از اشک می‌جوشد، می‌لرزد، می‌سوزد و خاکستر می‌شود. اشک شده ام و دیگر هیچ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد.

خدایا تو را شکر می‌کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است توان مسح دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید.

والسلام

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
یاخدا!!!...
...
آتش آنست که بر خرمن پروانه زدند...

یاحق
مجتبی

در نگاه آنانکه پرواز را نمی فهمند،                                                                        
هرچه اوج بگیری، کوچکتر می شوی...                                         
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.