با سلام و عرض ادب خدمت ماشینی ها عزیز
پیشاپیش عید نوروز را به شما دوستان تبیانی تبریک عرض می کنم
آقا مهدی عزیز خیلی دوست دارم در خدمتتان باشم،و با شما گرامییان هم صحبت بشم اما آخر سال و کمبود وقت، باشه برای تعطیلات
اما آقا مهدی جات خالی پارسال با بچه های جنگ میرفتیم شاخ شمیران از مناطق جنگی در غرب کشور ،با یک ماشین ماکسیما ،یکدفعه چشمم افتاد به کیلومتر شمار دیدم روی 220 ،برق از کله ام پرید،گفتم حاج عباس قصد داری مارو مفتی شهید کنی،گفت:مفتی و غیر مفتی فرقی نمی کنه بالاخره مگه نمی خوای شهید شوی من خودم شهیدت می کنم.
اما تا حرف از شهادت اومد مثل اینکه شوخی شوخی کار به جای باریک کشید وقتی روانسر رو رد کردیم نزدیک مرز شدیم ماشین در یک گودال آب گیر کرد ،آقا مهدی میدونی چی شد ،همانطور که قبلا گفتم که بقول پدر مرحومم که بمن می گفت: تو چک برگشتی هستی ، اینبارم نشد و برگشت خوردم،وقتی ماشین گیر کرد و پیاده شدیم من دیدم زیر ماشین یک مین ضد خودرو توی آب شناوره و با توجه به تخصصم در خنثی سازی دست بکار شدم و اونو خنثی کردم بازم شهادت تا منو دید در رفت و نصیب دوستان هم نشد!!! ،راستی چقدر بدشانسی!!!!
(البته ببخشید اینجا حرف سرعته ،من هم از سرعت گفتم و هم یک خاطره از بد شانسی خودم گفتم،البته خواست خداست که منو قبول نمی کنه)