• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 7484)
چهارشنبه 14/12/1387 - 15:32 -0 تشکر 95363
نوروز در جبهه ها

سفره هفت سین

بچه ها تحویل سال

 

یادش بخیر شملچه



چیده بودیم تو سفره

 

سربند و یک سر نیزه



بچه ها خیلی گشتن

 

تو جبهه سیب نداشتیم



بجای سیب تو سفره

 

کمپوتشو گذاشتیم


تو اون سفره گذاشتیم

 

یه کاسه سکه و سنگ



سمبه بجای سنجد

 

یه سفره رنگارنگ



اما یه سین کم اومد

 

همه تو فکری رفتیم



مصمم و با خنده

 

همه یک صدا گفتیم



بجای هفتمین سین

 

تو سفره سر میزاریم


 
سر کمه؛ هرچی داریم

پای رهبر میزاریم

 

 

   
 

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


چهارشنبه 14/12/1387 - 15:39 - 0 تشکر 95365

نوروز و ایام عید که می‌شد،‌ در شرایط عادی جبهه و جنگ تا پنج روز از صبحگاه خبری نبود، عیدی بچه‌ها سکه‌های یک تا 50 ریالی و اسکناس‌های 100 تا 1000 ریالی متبرک به دست حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بود؛ همچنین پولهایی که یادگاری نوشته شده بود از سوی خود بچه‌ها یا فرماندهان بود.


غذاهای این ایام بهترین غذاها و پذیرایی با میوه و شیرینی در همه جا دایر بود، در کنار همه این نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و و نمایشنامه‌های نشاط آور که به وسیله خود بچه‌ها تهیه و اجرا می‌شد و نمایش فیلمهای سینمایی که زحمت تدارک آنها را بچه‌های واحد تبلیغات می‌کشیدند. در این ایام بچه‌ها راه می‌افتادند برای عرض تبریک؛ از محل فرماندهان شروع می‌کردند و بعد به سنگرهای مجاور می‌رفتند؛ در حالی که همه‌باهم می‌گفتند: برادرا برادرا عیاد شما مبارک. اهل سنگر هم جوابی می‌دادند؛ یا چیزی به شوخی می‌گفتند و از میهمانان دعوت می‌کردند که به داخل سنگر آنها بروند تا پذیرایی بشوند . سنت «هفت سین» چیدن عید را بعضیها حفظ کرده بودند؛ منتها با همان رنگ و صبغه جنگی آن.

مثل هفت سین گردان تخریب لشگر27 که عبارت بود از:

۱ــ مین «سوسکی»،‌ ۲ـ مین «سبدی» ۳ـ سیم تله، 4ـ سیم چین، 5ـ‌ سیم خاردار،۶ـ سرنیزه ، 7ـ سی، چهار(c4) که نوعی خرج و مواد منفجره غیر حساس بود. یا در مواردی سوزن اسلحه، سیمینوف،‌ سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردی از هفت سین ذکر کرده‌اند که در جای دیگر معمول بوده است.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


چهارشنبه 14/12/1387 - 15:51 - 0 تشکر 95371

سنگر تكانی‌ نوروزی‌ در جبهه‌های‌ دیروزی‌ !

سنت‌ شده‌ بود. هیچ‌ کاریش‌ نمی‌شد کرد. ولی‌ از همه‌ جالب تر این‌ بود که‌ در یک‌ محور جبهه‌،‌ هر کدام‌ از نیروها متعلق‌ به‌ شهر و شهرستانی‌ خاص‌بودند. تعدادی‌ از آمل‌ و بابل‌، چندتایی‌ از کرمانشاه‌، دو سه‌ تایی‌ هم‌ که‌ ما بودیم‌ از تهران‌.


اصلاً احتیاج‌ نبود به‌ تقویم‌ نگاه‌ کنی‌، نسیم‌ خوشی‌ که‌ در کانال ها و شیارها می‌دوید، حکایت‌ از بهار داشت‌. پرنده‌های‌ خوش‌ لهجه‌ای‌ که‌ بر روی‌ تخته‌سنگ ها، میان‌ سبزه‌های‌ نورَس‌ می‌پریدند و آواز سر می‌دادند، خبر از نو شدن ‌سال‌ داشتند.


خیلی‌ قشنگ‌ بود. ناخواسته‌ سر وصدای‌ خمپاره‌ و تیراندازی‌ هم‌ کم ‌می‌شد. انگار عراقی ها هم‌ به‌ «سال‌ نوی‌ شمسی‌» اعتقاد داشتند!


رسم‌ «خانه‌ تکانی‌» از آن‌ برنامه‌های‌ جالب‌ سال‌ نو بود که‌ من‌ یکی‌ ـ درتهران‌ که‌ بودم‌ ـ همواره‌ از آن‌ می‌گریختم‌. هر چه‌ مادرم‌ می‌گفت‌ به‌ او کمک ‌کنم‌ و فرش‌ و پرده‌ها و... را بشویم‌، به‌ بهانه‌ای‌ از خانه‌ می‌زدم‌ بیرون‌. چهارده‌ ـ پانزده‌ سال‌ که‌ بیشتر سن‌ نداشتم‌، همیشه‌ احساسم‌ این‌ بود که‌ پدر و مادر، صاحب‌ خانه‌ هستند و من‌ اولادشان‌، پس‌ وظیفه‌ اصلی‌ خانه‌ تکانی‌ با آنهاست‌.


ولی‌ جبهه‌ دیگر این‌ حرف ها را نداشت‌. با وجودی‌ که‌ سن‌ و سالی‌ نداشتیم‌، خودمان‌ شده‌ بودیم‌ صاحب خانه‌. گودالی‌ کوچک‌ در سینه‌ سخت‌ کوه های‌ سنگی‌ گیلانغرب‌ کنده‌ بودیم‌؛ اطراف‌ آن‌ را با کیسه‌ گونی های‌ پر ازخاک‌ محصور کرده‌ و ورقه‌ای‌ فلزی‌ نقش‌ سقف‌ را بازی‌ می‌کرد. چند کیسه‌گونی‌ و مقداری‌ خاک‌ نیز حکم‌ بتون‌ آرمه‌ و آسفالت‌ بام‌ را داشت‌. یک‌ لایه ‌کلفت‌ مشما که‌ بر روی‌ آنها می‌کشیدیم‌، پشت‌ بام‌ سه‌ چهار متری‌ کاملا ایزوگام ‌می‌شد.


باید خانه‌ تکانی‌ هم‌ می‌کردیم‌. کسی‌ دستور نمی‌داد، خودمان‌ می‌دانستیم‌. هر چند که‌ همه‌ جبهه‌ها، نظافت‌ سنگر برایشان‌ حکم‌ اجباری ‌پیدا کرده‌ بود، ولی‌ خانه‌ تکانی‌ سال‌ نو فرق‌ می‌کرد. بهانه‌ای‌ بود که‌ شکل‌ و شمایل‌ سنگر را هم‌ بفهمی‌ نفهمی‌ عوض‌ کنیم‌. اگر جا داشت‌ کف‌ سنگر را بیشتر گود می‌کردیم‌ تا از دو لا رفتن‌ کمرمان‌ درد نگیرد. در دیواره‌ سنگی‌ هم‌ جایی‌ به‌ عنوان‌ طاقچه‌ می‌کندیم‌ و مهر نماز و قرآن ها را آنجا قرار می‌دادیم‌. این‌طوری‌ مجبور نبودیم‌ موقع‌ خوابیدن‌، مثل‌ ماهی‌ کنسرو به‌ همدیگر بچسبیم‌.


پر کردن‌ سوراخ‌ موش ها یک‌ وظیفه‌ مهم‌ بود. نه‌ گچ‌ داشتیم‌، نه‌ سیمان‌. مجبور بودیم‌ یک‌ تکه‌ سنگ‌ با لبه‌های‌ تیز در دهنه‌ ورودی‌ لانه‌ شان‌ فرو کنیم ‌ولی‌ آنها هم‌ بیکار نمی‌نشستند، پاتک‌ می‌زدند و در کمتر از یکی‌ دو روز، از جایی‌ دیگر که‌ اصلاً احتمالش‌ را نمی‌دادیم‌، کانال‌ می‌زدند و راه‌ خروج‌ پیدا می‌کردند.
«پاتک‌» زدنشان‌ هم‌ کم‌ از عراقی ها نداشت‌. نصف‌ شب‌ فریادت‌ به‌ هوا می‌رفت‌. یکی‌ انگشت‌ پایت‌ را گاز می‌گرفت‌، یکی‌ دستت‌ را و یکی‌ می‌پرید توی‌ صورتت‌. بگذریم‌ زیاد موش‌ بازی‌ در ‌آوردیم‌!


من‌ یکی‌ حال‌ و حوصله‌ سال‌ تحویل‌ را نداشتم‌. برخلاف‌ دوران‌ کودکی‌ام‌، رفتم‌ و گوشه‌ سنگر خوابیدم‌. یکی‌ از بچه‌ها کتری‌ بزرگ‌ را که ‌صبح‌، کلی‌ با زحمت‌ با خاک‌ و گونی‌ شسته‌ بود بلکه‌ کمی‌ از سیاهی‌ آن‌ کاسته ‌شود، روی‌ والور گذاشت‌ که‌ بوی‌ تند نفت‌ آن‌ و شعله‌ زردش‌، حال‌ همه‌ راگرفته‌ بود ولی‌ چه‌ می‌شد کرد؟!


در عالم‌ خواب‌، خود را داخل‌ سنگر دیدم‌، درست‌ در لحظه‌ تحویل‌ سال‌، خواب‌ بودم‌ یا بیدار نمی‌دانم‌. فقط‌ یادم‌ است‌ یک‌ باره‌ دیدم‌ کف‌ پایم ‌شعله‌ ور شده‌ و می‌سوزد. سریع‌ از خواب‌ پریدم‌. دیدم‌ غلام‌ بود. از بچه‌های‌ تبریز. سر شب‌ بهم‌ تذکر داد که‌ اگر موقع‌ تحویل‌ سال‌ بخوابم‌، بدجوری‌بیدارم‌ خواهد کرد، ولی‌ باور نمی‌کردم‌ این‌ جوری‌! فندک‌ نفتی‌ خود را زیر جورابم‌ گرفته‌ و در نتیجه‌ جورابی‌ را که‌ کلی‌ به‌ آن‌ دل‌ بسته‌ بودم‌ که‌ تا آخردوره‌ سه‌ ماهه‌ ماموریت‌ داشته‌ باشم‌، آتش‌ گرفت‌ و پای‌ بنده‌ هم‌ بعله‌!


بدتر از من‌ بلایی‌ بود که‌ سر رضا آوردند. او دیگر جوراب‌ پایش‌ نبود. یک‌ تکه‌ خرج‌ اشتعالی‌ توپ‌ لای‌ انگشتان‌ پایش‌ گذاشتند و با یک‌ کبریت‌، کاری‌ کردند که‌ طفلکی‌ کم‌ مانده‌ بود با سرعت‌ 100 کیلومتر در ساعت‌ به‌جای‌ تانکر آب‌، برود طرف‌ عراقی ها.


با همه‌ اینها، کسی‌ اخم‌ نمی‌کرد. همه‌ می‌خندیدند. حتی‌ مجروحین‌ بازی‌.از خنده‌ بچه‌ها خنده‌ام‌ گرفت‌. حق‌ داشتند. باید برمی‌ خاستم‌ و پس‌ ازخواندن‌ دعای‌ تحویل‌ سال‌، آیه‌ای‌ از قرآن‌ را می‌خواندیم‌ و سپس‌ روی‌یکدیگر را می‌بوسیدیم‌ و فرارسیدن‌ سال‌ نو را تبریک‌ می‌گفتیم‌. اینها که‌سنت‌ بدی‌ نبود.


چهارشنبه‌ سوری‌ با آن‌ همه‌ بدی‌ اش‌، کلی‌ تیر و آر پی‌ جی‌ طرف‌ عراقی ها زدیم‌ که‌ بیچاره‌ها هول‌ برشان‌ داشت‌ که‌ نکند ما قصد حمله‌ داریم‌. مگر خود من‌ نبودم‌ که‌ پتویی‌ سیاه‌ روی‌ سرم‌ انداختم‌ و درحالی‌ که‌ با قاشق‌ به‌ پشت ‌کاسه‌ می‌زدم‌، جلو سنگر بچه‌ها رفتم‌ و مثلاً سنت‌ «قاشق‌ زنی‌» را احیا کردم ‌که‌ از شانس‌ بدم‌، برادر نوروزی‌ ـ مسئول‌ محور ـ در سنگر بچه‌ها بود و پتو را که‌ زد کنار، کلی‌ کنف‌ شدم‌ و بچه‌ها از خدا خواسته‌، زدند زیر خنده‌. حسین‌ که‌ یک‌ مشت‌ فشنگ‌ ریخته‌ بود توی‌ کاسه‌ام‌، پرید و کاسه‌ را از دستم‌ قاپید و دررفت‌.
صبح‌ روز بعد، هوا طراوت‌ خاصی‌ دا
شت‌. انگار یک‌ شبه‌ همه‌ گیاهان ‌سبز شدند. تپه‌ها پر شده‌ بودند از پروانه‌های‌ بازیگوشی‌ که‌ بی‌ توجه‌ به‌ جبهه‌ و این‌ حرف ها میان‌ گل های‌ سفید تازه‌ شکفته‌ چرخ‌ می‌خوردند و دنبال‌ همدیگرمی‌کردند. عطر شبنم‌، سبزه‌های‌ خیس‌ خورده‌، بوی‌ تند باروت‌ نم‌ کشیده‌ که‌ از خمپاره‌ تازه‌ منفجر شده‌ بلند بود، شامه‌ها را پر می‌کرد.


عید دیدنی‌ و رفتن‌ به‌ سنگرهای‌ بچه‌ها، لباس هایی‌ که‌ شسته‌ و زیر پتوی‌کف‌ سنگر اتو خورده‌ بود، اگر کسی‌ «عطر شاه‌ عبدالعظیمی»‌ داشت‌ به‌ همه‌ می‌زد، حکایت‌ از اولین‌ روز سال‌ نو داشت‌. داخل‌ هر سنگر عکس‌ زیبایی‌ از امام‌ آذین‌ شده‌ و به‌ دیواره‌ آویخته‌ شده‌ بود. تصویری‌ شاد و خندان‌ از امام‌. دیده‌ بوسی‌، صلوات‌، ذکر حدیث‌ و تلاوت‌ چند آیه‌ از قرآن‌؛ سرانجام ‌بسته‌های‌ کوچکی‌ که‌ تدارکات‌ فرستاده‌ بود، فضای‌ جبهه‌ را عیدی‌ می‌کرد. نامه‌ بچه‌های‌ کوچک‌ که‌ از کیلومترها آن‌ طرف تر از جبهه‌، از شهرهای‌ مختلف ‌آمده‌ بود. کودکان‌ و نوجوانان‌ خوش‌ سلیقه‌، کارت های‌ تبریک‌ نقاشی‌ شده‌، مقداری‌ شکلات‌ و آجیل‌، یک‌ خودکار، یک‌ دفترچه‌ سفید، و نامه‌ای‌ گذاشته ‌و فرستاده‌ بودند.


«برادر عزیز رزمنده‌ سلام‌... من‌ چون‌ سنم‌ به‌ حدی‌ نبود که‌ به‌ جبهه‌ بیایم‌ این‌ عیدی‌ را از پول‌ خودم‌ برای‌ شما تهیه‌ کردم‌ و فرستادم‌ امیدوارم‌ در صفحه ‌اول‌ دفترچه‌، پاسخ‌ نامه‌ام‌ را بنویسی‌ و برایم‌ بفرستی‌ و مرا خوشحال‌ کنی‌ که ‌یک‌ رزمنده‌ هدیه‌ام‌ را پذیرفته‌ است‌....
برادر کوچک‌ تو...»

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


پنج شنبه 15/12/1387 - 21:38 - 0 تشکر 95764

سلام دوست خوبم فالنیک

جداً خیلی قشنگ بود

ادم اشکش در میاد اینا رو می خونه

انگار ادم می ره به اون دوران

دستت درد نکنه

تایپیک خیلی مفید و به موقعی زدی

حالا که داریم به سال نو نزدیک می شیم خوبه یادی از خاطرات این عزیزان هم می کنیم

در وفای تو چنانم که اگر خاک شوم / آید از تربت من بوی وفاداری تو . . .

منتظر شما در وبلاگ دل شکسته
چهارشنبه 28/12/1387 - 21:29 - 0 تشکر 100118

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

فال نیک عزیزم خیلی عالی بود ... ممنووون

همه ش قشنگ بود ولی از این دوجاش خیلی خوشم اومد


بجای هفتمین سین  

تو سفره سر میزاریم



سر کمه؛ هرچی داریم

پای رهبر میزاریم

و

«برادر عزیز رزمنده‌ سلام‌... من‌ چون‌ سنم‌ به‌ حدی‌ نبود که‌ به‌ جبهه‌ بیایم‌ این‌ عیدی‌ را از پول‌ خودم‌ برای‌ شما تهیه‌ کردم‌ و فرستادم‌ امیدوارم‌ در صفحه ‌اول‌ دفترچه‌، پاسخ‌ نامه‌ام‌ را بنویسی‌ و برایم‌ بفرستی‌ و مرا خوشحال‌ کنی‌ که ‌یک‌ رزمنده‌ هدیه‌ام‌ را پذیرفته‌ است‌....
برادر کوچک‌ تو...»

چه صفایی داشته عید در جبهه ها ... زیر بارش توپ و ... خوش به حال اونایی که امسال در جبهه ها پای سفره هفت سین میشینند .

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 28/12/1387 - 21:33 - 0 تشکر 100120

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

آغاز سال نو و جشن عد نوروز به همراه دید و بازدید ها، تبریک و تهنیت و عیدی دادن و عیدی گرفتن ها کم و بیش در منطقه مثل شهر جریان داشت، منتها با همان رنگ و بوی منطقه ای.

موقع تحویل سال، چنانچه قبل از عملیات، بعضی سفره هفت سین می انداختند که سین های آن بسته به نوع دسته ای كه بچه ها داشتند فرق می کرد.

در تخریب که بیشتر با مین سر و کار داشتند، به نحوی بود و در زهی به نوع دیگر، و به همین ترتیب در سایر دسته ها.

سلاح هایشان که به هم تکیه می دادند از قبیل سمینوف و سام هفت (نوعی موشک)، و وسایلش نظیر سمبه و سرنیزه و بقیه از آنچه از لوازم جنگی بود و حرف اول اسم آن ها سین (س) بود.

اگر نوروز و حلول سال نو بعد از عملیات بود، قضیه صورت دیگری داشت، عکس شهدای عملیات را سر سفره می چیدند، بر سر لوله تفنگ ها پرچم سرخ می زندند، وصیت نامه ها با نوار های پر شده دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره می گذاشتند، جای شهدا و مفقودالاثر ها را خالی می کردند.

لحظه داخل شدن سال نو، بعضی که در خط اول بودند با شلیک گلوله ای به سمت دشمن ابراز احساسات می کردند سکه های دو ریالی و بیشتر که به دست امام (ره) متبرک شده بود و معمولا «حاجی بخشی» توزیع می کرد هم جای خود را داشت، همچنین آن چه از تبلیغات گردان می رسید، از قبیل پیام رئیس جمهور، نخست وزیر، اسکناس های یکصد ریالی و مثل آن نوعی عیدی دادن هم بین خود بچه ها معمول بود، که بعضی خودشان طلب می کردند و نوعش را معین می کردند.

چنانچه یکی از دیگری دست خطی به عیدی می خواست و چیز دیگری قبول نمی کرد و او بعد از مدتی عبارت «کتب علیکم القتال» را می نوشت و پاکتی تقدیمش می کرد، که تا سر حد شهادت نصب العین همرزمش قرار می گرفت.

دید و بازدید از گردان های همجوار و رفتن به سراغ فرماندهان و روبوسی با آنها از جمله سنت های حسنه ای بود که در ایام سال نو به ندرت ترک می شد.

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

چهارشنبه 28/12/1387 - 21:38 - 0 تشکر 100123

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلاااااااااام

*******

 دم عیدی یاد آنهایی که رفتند و جان دادند تا آبی ترین آسمان دنیا مال ما ایرانی ها باشد ، بخیر !!!

شبها وقتی منورها دل آسمان را می شکست فکر می کردند که بر آنها در ساعات و روزها و ماههای گذشته چه گذشته است . حساب اعمالشان را می کردند قبل ار اینکه آن ناظر شاهد بر اعمالشان رسیدگی کند .


شبهای عید بهترین زمان برای محاسبه بود . مثل من و تو می نشستند پای سفره هفت سینی که سیب و سماق و سکه ای هم در کار نبود و برایشان اهمیتی نداشت . مهم سفره دلشان بود که ستاره هایش را وقتی یا محول الحول و الاحوال می خواندند ، می تکاندند ...


نوروز در جبهه همیشه در میان گلوله ها با گل و بوسه توام می شد . دو رکعت نماز روی آن سجاده پاک می خواندند و آن قدر هم رزمان با هم رفیق بودند که یک دستمال سفید پیدا شود ،
برای پاک کردن آن بلورهای محرمانه !


حالا نیستند و سفره های هفت سین ما پر از سرکه های فراموشی شده ...


نوروز و ایام عید که می شد در شرایط عادی جبهه و جنگ تا 5 روز از صبحگاه خبری نبود . عیدی بچه ها ، سکه های یک تا پنجاه ریالی و اسکناسهای صد تا هزار ریالی متبرک ، دست حضرت امام (ره) بود . پنجمین پولهایی که به یادگار نوشته شده بود از سوی بچه ها یا فرماندهان ! و غذاهای این ایام بهترین غذاها بود و پذیرایی با میوه و شیرینی همه جا دایر .


در کنار همه این نعمتها مراسم جشن و سرور بود ، تئاترها و نمایشنامه های نشاط آور که به وسیله خود بچه ها تهیه و اجرا می شد و نمایش فیلم های سینمایی که زحمت تدارک آنها را
بچه های واحد تبلیغات می کشیدند .

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

پنج شنبه 29/12/1387 - 10:34 - 0 تشکر 100243

یا مقلب القلوب و الابصار

چشمان گناه الود ما رو به جمال نورانی یوسف فاطمه (س) روشن کن

یکی از سنت های زیبای ما بازدید از خانواده های شهدا در ایام عید هست دوستانی که علاقمند هستند گزارششون رو از این دست بازدید ها برامون بزارن

یا علی

شنبه 1/1/1388 - 6:28 - 0 تشکر 100712

اللهم انت السّلام و منک السّلام

و لک السّلام و الیک یعود السّلام

سلام بر بهار سبز

سلاااااااااام

*******

شهدا عیدتون مبااااااااارک

برامون دعا کنید که امسال بهتر از سال قبل باشیم

بهتر از همیشه

طوری که امسال کم تر پیش شما خجالت بکشیم

برامون دعا کنید

که خیییییییلی محتاج دعای شماییم

اللهم عجل لولیک الفرج

ماندگار باشید

یا حق

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

دوشنبه 2/1/1389 - 13:58 - 0 تشکر 191180

راهیان نور با "هفت سین جبهه ها "سال را تحویل می كنند

كاروان های راهیان نور در كنار "هفت سین جبهه ها" و نوروز با غبار روبی و عطر افشانی مزار شهیدان گمنام مناطق عملیاتی دفاع مقدس خوزستان به استقبال سال نو می روند.

به گزارش خبرنگار نوید شاهد،حسین عشقی فرمانده قرارگاه حفظ ابنیه و آثار سرزمینی دفاع مقدس استان خوزستان با اعلام این خبر گفت :مناطق عملیاتی طلائیه، شلمچه، دهلاویه، زید، اروند، فكه، هویزه، چزابه، پادگان دو كوهه، شرهانی و فتح المبین هنگام آغاز سال جدید با حضور كاروان های راهیان نور شاهد برگزاری مراسم ویژه ای خواهند بود.

وی ادامه داد: بر گسترداندن سفره هفت سین جبهه و نوروز، غبار روبی و عطر افشانی و گلباران مزار شهیدان گمنام، تلاوت آیات كلام الله مجید، قرائت ادعیه و انس با شهیدان از جمله برنامه های ویژه مناطق عملیاتی خوزستان و كاروان های راهیان نور است كه با حضور پر شور كاروان و توزیع شربت و شیرینی توسط ایستگاه های صلواتی مستقر در منطقه از دیگر برنامه های ویژه این روز خواهد بود .
عشقی اضافه كرد: به یاد نوروز جبهه ها در سفره هفت سین دفاع مقدس كه بر روی چفیه گسترده می شوند سیم چین، سربند، سر سینه های مزین به تصاویر بارگاه ائمه و حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، سر نیزه، سلاح، سیم خاردار و سنبه تفنگ در كنار سین های سنتی نوروز قرار خواهد گرفت .

وی در پایان گفت: هفت سین های نوروز ویژه جبهه ها كه در مناطق عملیاتی هشت سال دفاع مقدس استان خوزستان گستردانده می شود مزین به تصاویر شهدا خواهد بود همچنین دعای فرج امام زمان عج و دعای تحویل سال نیز كه توسط روحانیون اعزامی به مناطق قرائت می شود بصورت دسته جمعی توسط زائران مناطق عملیات همزمان با تحویل سال نو قرائت می شود.

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند.

 انجمن فرهنگ پایداری


چهارشنبه 25/12/1389 - 3:57 - 0 تشکر 299213

سلام

پیشاپیش عید همه مبارك

این لینك رو ببینید....نوروز رزمندگان

حق یارتون

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.