با نگاهی به اكثر نظامهای چند حزبی دنیا معمولا دولتها و مجالس بعد از مدتی از گروهی به گروه دیگر دست به دست می شوند. این موضوع در كشور ما نیز قبلا مصداق داشته و احتمال آن در آینده نیز قابل پیش بینی است.
. حال با این پیش فرض لطف كنید با هم به بهار سال 1392 برویم.
فصل انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نزدیك است. گروههای مختلف در حال تدارك مقدمات برای انتخاب نامزد مورد نظر خود و شروع تبلیغات هستند.
موضوعاتی مانند انرژی هسته ای ، توزیع سهام عدالت ، خود كفایی در تولید بنزین ، طرح تحول اقتصادی ، افزایش صادرات ، آزاد راه شمال و ... با تمام فرا و نشیبهایشان سالهاست كه حل شده ، بحران مسكن از تب و تاب افتاده، ولی تورم کماکان وجود دارد.
گروههای مخالف همچنان مراقب هستند كه از اقدامات مثبت دولت سخنی گفته نشود، تبلیغات منفی و مداوم آنها تاثیرات خود را گذاشته است.
مسئولان حزب كارگزاران به جنب و جوش افتاده اند و در یك برنامه حساب شده هنوز ادعا می كنند كه دولت تاكنون هیچ دستاوردی نداشته است . آنها كاندیدای مورد نظر خود را انتخاب نموده اند. بزرگان این حزب نسبت به گروههای دیگر به نتایج انتخابات امیدوارترند و به موفقیت خود یقین دارند.
اصلاح طلبان در این مدت سعی كرده اند شعارهای پیچیده خود را بومی سازی كنند و تمام توجهات را بر نقاط ضعف دولت متمركز نمایند. آنها بیشتر روی طرح هایی مانند طرح امنیت اجتماعی و مباحث و مشكلات اقتصادی و موضوعاتی مانند تحجر و پوپولیسم و ... مانور می دهند. تبلیغات چند ساله آنها نیز حالا دیگر برای عده ای از طرفداران جذاب شده است. اصلاح طلبان هنوز برای انتخاب نامزد خود به اجماع نرسیده اند.
شكاف بین اصولگرایان عمیق شده و عده ای سعی در جمع کردن آنها را دارند ولی معلوم نیست این حرکت نتیجه بخش باشد.
سایر گروههای فرعی نیز در تكاپو هستند ...
- چند روز بیشتر به موسم انتخابات باقی نمانده است.
كارگزاران ، اصلاح طلبان و سایر گروههای همفكر و متمایل به آنها به اجبار و اقتضا برای معرفی یك كاندیدای واحد به اجماع رسیده اند.
گروههایی از اصولگرایان به ائتلاف می رسند و کاندیدای مشترک خود را انتخاب می كنند و عده ای دیگر نیز مجددا راه خود را جدا می کنند.
تبلیغات گروههای مخالف بسیار گسترده تر می شود و نوك پیكان تبلیغات آنها حمله به دولت است.
انباشت تبلیغات سیاه و برجسته نمودن نكات منفی دولت نهم و دهم جواب داده و افكار عمومی خود بخود شعارهای جدید بیشتر برایشان جذابیت پیدا کرده است.
گروههای مخالف بعد از هشت سال تلاش و هجوم بی وقفه، به این دوره كاملا امید بسته اند.
نظر سازی های متعدد تولید می شود. در اكثر آنها محبوبیت مخالفان بالا و محبوبیت اصولگرایان در حداقل است. این نظرسنجی ها بر عده ای بی تاثیر نبوده است.
اصلاح طلبان برای بعضی دولتهای غربی پیغام می فرستند و به آنها التماس می كنند كه آشكارا و علنی از آنها اعلان حمایت نكنند.
نمایندگان كاندیدای اصلاح طلبان و کارگزاران راهی سفرهای تبلیغاتی استانی می شوند.
- انتخابات برگزار می شود.
مخالفین با اختلاف اندك پیروز می شوند. جو جامعه احساسی می شود. شواهد حاكی از آن است كه دولت یازدهم با رویه ای متفاوت با دولت قبل حركت خواهد نمود. عده ای نگران هستند. جشن و شادی در جبهه مخالفین برپاست.
چند ماه دیگر به مراسم تحلیف و تنفیذ رئیس جمهور جدید باقی مانده است.
احمدی نژاد هنوز تا ساعت 12 شب در پاستور مشغول است.
رایزنی ها و جنب و جوش طرفداران نامزد پیروز شروع میشود.
گمانه زنی ها برای تصدی وزراتخانه ها تیتر روزنامه ها می شود.
احمدی نژاد به چند استان و منطقه محروم سر می زند.
تصمیم گرفته می شود هر كجا و هر كس كه كوچكترین تمایلی به دیدگاههای دولتمردان قبل داشته است خلع ید شده حتی اگر راننده یا آبدارچی باشند.
احمدی نژاد همچنان پیگیر امور مردم است.
- و سرانجام مراسم تحلیف و تنفیذ برگزار می گردد.
سعد آباد را دوباره آب و جارو می كنند. پاستور تنها و افسرده می شود.
در مدت زمان كمتر از چند ماه تمام مدیران جابجا می شوند و آب هم از آب تكان نمی خورد. جواب هر مخالفت و اظهار نظر متفاوت، مشت آهنین و شانتاژ تبلیغاتی است.
تمام حركات دولتمردان قبلی به زشتی یاد می شود.
دولت جدید قبل از ارائه هر برنامه ای تمام مشكلات را به گردن دولتمردان قبل می اندازد. از تورم و بیكاری گرفته تا ترافیك، آلودگی هوای تهران و ....
بعضی از مدیران رنگ عوض کرده اند و خود را هماهنگ با شعارهای جدید کرده اند.
خبرگزاری های خارجی نمی توانند خوشحالی خود را پنهان كنند.
در هفته اول، مدیر مسئولان تمام خبرگزاری ها و رسانه های دولتی عوض می شوند و كسی مخالفت و اظهار نظر نمی كند. شاید جرات نمی كنند.
در ماه اول، هیئت مدیره جدید تیم های پیروزی و استقلال مشخص می شوند. کارگزاران تعدادی از اعضای خود را برای تیم استقلال و مشارکت هم مدیریت تیم پیروزی را برای اعضای خود انتخاب می کند.
در تفسیرها و تحلیل ها دوباره مردم، عزیز و رای مردم دارای ارزش و بها می شود و از داستان رقص دلفینها و قصه زاغ و پنیر و ... دیگرخبری نیست.
و...
- دو سال بعد از تحلیف:
تورم هنوز وجود دارد.
فساد دوباره تشدید شده است.
نزاع گروه های پیروز برای تقسیم قدرت شدت گرفته است.
مجوز دهها روزنامه و خبرگزاری جدید که با یک هئیت تحریریه اداره می شوند داده شده است.
دیگر کسی سر به سر بانکها نمی گذارد.
دولت جدید وام بلا عوض به صاحبان بانكهای خصوصی می دهد تا بدینوسیله دین خود را نسبت به آنها و به پاس سالها خدمات بی شائبه در زمینه خرید و فروش زمین و سکه و مسکن ادا کرده باشد.
دیگر به جز كیهان كسی جرات انتقاد كردن ندارد.
واردات دست چند نفر است اما صحبت از مافیا نیست.
دلالها اقتصاددان می شوند.
دوباره اخبار اختلاس از بانکها و ... تیتر روزانه خبرگزاری ها و روزنامه ها می شود.
اعتماد به نفس اوباش بالاتر رفته و خیابانهای شهر تابلو .... شده است.
مجددا دانشگاهها جولانگاه احزاب پیروز و دانشجویان سیاهی لشکر آنها شده اند.
تولید تئوری های جدید و عموما ضد دین و فرهنگ دینی مردم رونق گرفته است.
بهره وامها به صورت دستوری بالا می رود.
قیمت دلار دستوری مصوب و ابلاغ می شود.
بازار کتاب ها و کلاسهای آموزش هیبنوتیزم و خواب درمانی پر رونق است.
اختلاف کارگر و کارفرما حل نشده.
كار كارشناسی كیلویی چند؟ هر چه حزب و پدر خوانده ها بگویند.
در تبلیغات دوباره اروپائیان عزیز و چاوز و کاسترو بدجنس می شوند.
لباسها شیك و سفرهای تفریحی به اروپا زنده می شود.
دیگر کسی حرفهای بزرگ نمی زند.
حالا دیگه کسی درباره فلسطین چیزی نمی گوید.
اما ایران هنوز جزء محور شرارت است.
تورم در سبد هزینه خانوار هنوز خودنمایی می کند.
مردم دوباره نامحرم می شوند اما نوشتن عبارت «دانستن حق مردم است » در کنار لوگوها دوباره پیدا می شود!
سفرهای استانی مسولین، تابستانها به شمال و زمستان هم یك سفر به جنوب می باشد.
درب اتاق مسئولین بسته می شود.
دیگر هیچ رئیس جمهوری در میان مردم محروم دیده نمی شود.
ولی آنها چه ساده و صادقانه هنوز چشم بر راه دارند.
و....
و مردم، چه زود دلهایشان برای رئیس جمهور ساده زیستشان تنگ می شود،
آنها دوست دارند به جای شنیدن عبارتهای غریب ، دوباره ذكر مانوس اللهم عجل لولیك الفرج را بشنوند.