• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 2509)
شنبه 19/11/1387 - 8:35 -0 تشکر 88273
*گزارش ویژه از حافظان قرآن*

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلااااااااااااااااااااااااااااااام

 

این تایپیک مخصوص گزارش ه که در اختیار گزارشگران عزیز قرار داده میشه

تا از حافظان قرآن گزارش بگیرند.

اما کدوم حافظان ،حافظان مشهور وحافظان موفق چه ایرانی وچه خارجی

وگزارشگران این تایپیک تا حالا فقط یک نفر هست امیدوارم روز به روز بیشتر بشند

 

jtayeb عزیز

در پناه خداوند موفق باشید

 

یاعلی

 

 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

شنبه 19/11/1387 - 14:48 - 0 تشکر 88389

سلام من هم2تا گزارش از2استاد قرآنی كه به محضرشون رسیدم دارم

شنبه 19/11/1387 - 19:20 - 0 تشکر 88468

بسم الله الرحمن الرحیم

سلامr2702عزیز  چه عجب شما رو زیارت کردیم عالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییه منتظر گزارش قشنگتون هستم

یا علی

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

يکشنبه 20/11/1387 - 11:33 - 0 تشکر 88693

سلام انشاءالله بعد امتحان حفظ

يکشنبه 20/11/1387 - 18:56 - 0 تشکر 88802

بسم الله الرحمن الرحیم

این بار سراغ یکی از شناخته شده ترین حفاظ میرویم... یعنی...

محمد حسین مورد امتحان بسیاری از دانشمندان قرار گرفته كه از آن امتحان‌ها سربلند بیرون آمده است.همچنین در دانشگاه حجاز، پس از انجام امتحانات با دریافت درجه دكترا در 5 موضوع، علوم قرآنی سر افراز شده است.
1.حفظ تمام قرآن با ترجمه؛
2.بیان موضوع آیات قرآن مجید؛
3. تفسیر و توضیح آیات با آیات دیگر قرآن كریم؛
4.مكالمه باآیات قرآن كریم
5.روش بیان قرآن بر اساس شیوة اشاره
محمدحسین در طول برنامه حفظ قرآن خود ، ثواب حفظ هر سوره ای را به یكی از معصومین علیهم‌السلام هدیه می‌كرد؛ مثلاً ثواب حفظ سوره بقره را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ، سوره آل عمران را به حضرت علی علیه‌السلام ، سوره نساء را به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و به همین ترتیب ثواب تلاوت و حفظ سوره های دیگر را نیز به دیگر معصومین علیهم‌السلام نثار می‌كرد.
هنگامی كه محمد حسین به دنیا آمد، والدینش او را با نور قرآن آشنا ساختند و چنین بود كه او در همان سال‌های آغاز زندگی‌اش ، در مسیر قدسی كلام وحی قرار گرفت .
 چه زیباست كودكان در سن هفت سالگی مطابق روایات اسلامی و حتی زودتر به یادگیری و حفظ قرآن بپردازند و فكر و ذهن خود را با قرآن نورانی كنند  .
خاطره ای از دكتر محمد حسین طباطبایی، معجزه قرن می پردازیم:

پدر محمد حسین طباطبایی می فرمایند: در سفری كه به مشهد داشتیم، تعداد 300 نفر از اساتید قران حضور داشتند. از محمد حسین پرسیدند: به نظر شما مهمترین عامل تربیت كودك چیست؟ ایشان با تأمل جواب دادند:

"فطوعت له نفسه قتل اخیه "یعنی نفس قابیل او را ترغیب یا تشویق به قتل برادرش هابیل كرد. همه سكوت كردند و نتوانستند بین سؤال و جواب ارتباط برقرار كنند.

بعد از لحظاتی مراد ایشان را فهمیدم؛ ایشان می خواستند بگویند كه مهمترین عامل تربیت كودك، تشویق است. آن چه از این خاطره فهمیده می شود این است كه اگر كودك را مورد تشویق قرار دهیم، اثرات مفید و بهتری در تربیت او خواهد داشت.

 منبع مطلب زیر : كیهان

شاید باید زودتر از اینها سراغ او می‌رفتیم. كسی كه تمامی مردم ایران از خردسالی او خاطره‌هایی به یاد می‌آورند. كسی كه وقتی نامش برده می‌شد همه برای طول عمرش دعا می‌كردند و برای موفقیت روز افزون او نذر و نیاز. دو ساله كه بود مادرش را كه استاد كلاس‌های آموزش قرآن بود همراهی می‌كرد و وقتی عموی او با اصرار فراوان از او تست گرفت فهمید باچه دریای استعدادی مواجه است. به همین راحتی در 5/2 سالگی استعدادش كشف شد. الان كه حدود 14 سال از آن زمان می‌گذرد روبروی نوجوانی قرار گرفته ام كه در لابه لای صفحات تاریخ گم نشد. قرار بود اول در جامعه القرآن همدیگر را ببینیم اما نشد و رفتیم به منزل دكتر! روی زمین نشستیم و با هم حرف زدیم. خبری از لوح‌ها و هدایایی كه از كشورها و نهادهای مختلف گرفته بود نبود، تنها یك قاب روی دیوار نشسته بود. از من استقبال می‌كند با همان لبخند دوران كودكی، وقتی از گذشته اش می‌پرسی آنقدر به نیكی از آن یاد می‌كند كه گویی خودش هم زمان را درك نكرده است ؛ مثل ما و خیلی از مردم دیگر كه وقتی او را می‌بینند به یادش نمی آورند. پایه 8 حوزه علمیه را می‌خواند و به گفته خودش هنوز خیلی از مسیر مانده كه طی نكرده است. برای كسی كه متولد 27 بهمن سال 69 است مطمئنا بخش عظیمی از راه طی نشده اما آنچه كه او تا امروز پشت سر گذاشته هم كم نبوده... این گفتگو تقدیم به همه دانشجویان راه علم و معرفت.

¤ از كسی كه بیش از ده سال از او خبر ندارید چه سؤالی می‌پرسید؟ دكتر كجا بودید؟
- به همه نسل سومی‌ها و خوانندگان كیهان سلام عرض می‌كنم. جای خاصی نبودم. همین جا در شهر قم مشغول درس و بحث.

¤ الان اگر كسی شما را در كوچه و خیابان ببیند، می‌شناسد؟
- نه، نمی شناسند! چون بیشتر هنوز قیافه پنج یا شش سالگی من را در ذهن دارند و به نظرم اینطور بهتر است. در روایت آمده «در گمنامی راحتی است».

¤ حالا چه چیزهایی می‌خوانید؟
- از نظر مطالعه محدودیت خاصی ندارم اما گرایش من بیشتر به مطالعه كتب اخلاقی و دینی است.

¤ از برنامه‌های آموزشی تلویزیونی تان هم خبری نیست...
- خب بعد از مدتی كه برنامه ریزی تحصیل من جدی تر شد زمان و فرصت كمتری دست می‌داد تا بتوانم در این گونه كارها شركت كنم و كم كم از برنامه‌های كاری من به طور خودكار حذف شد.

¤ در این مدت خودتان هم تدریس می‌كردید؟
- بله بعضا تدریس هم داشته ام.

¤ این روش‌های جدیدی كه برای حفظ به وجود آمده در زمان خود شما هم بود، فكر می‌كنید در جامعه جواب می‌دهد؟
- اصول حفظ از قدیم تا به حال تغییر نكرده یا با قرائت و تكرار یا از طریق استماع و یا از طریق نوشتن اما روش‌های تدریس و كلاسداری و شیوه‌های آموزشی تغییر كرده. این روش‌های جدید بحمدلله بسیار كارآمدند و من با تمام احترامی كه برای روش‌های سنتی قائلم اما از روش‌های جدید آموزشی استقبال می‌كنم.

¤ به فرزند خودتان چنین روشی پیشنهاد می‌كنید؟
- اگر شیوه‌ها و روش‌های بهتری در آن زمان ابداع شده باشد، حتما با آن شیوه‌ها با فرزندم كار می‌كنم.

¤ بعضی معتقدند به كودكی شما كمی ظلم شده(!) چون آن زمان كه باید برای شیطنت و بازیگوشی می‌گذاشتید بیشتر برای تحصیل و فراگرفتن قرآن صرف كردید. آغاز تحصیل از 5/2 سالگی خیلی توان می‌خواهد!
خیلی از مردم اینطوری فكر می‌كنند ولی اصلاً اینچنین نیست من در همان سن و سال شیطنت و تفریح خودم را داشتم، یادم می‌آید در یكی از برنامه‌هایی كه عده زیادی از خانم‌ها هم حضور داشتند در حال اجرای برنامه بودم و در همان حالی كه به سؤالات مطرح شده پاسخ می‌دادم با ماشین اسباب بازی كه در دست داشتم بازی می‌كردم ـ به قول بچه‌ها قام قام بازی ـ این اتفاق برای خیلی از آنها جالب بود در واقع باورشان نمی شد كه من دارم پاسخ سؤالاتشان را می‌دهم و همزمان ماشین بازی ام را هم می‌كنم.

¤ این فاصله‌ای كه از نظر ارتباط بین شما و مردم اتفاق افتاد خود خواسته بود یا اینكه عامل دیگری داشت؟
نمی دانم از كدام فاصله می‌گویید! زیرا من همیشه در میان مردم و با مردم بوده ام و حضور مستمر من در استانها و شهرهای مختلف و در جمع‌های مردمی گواه این گفته است.

¤ نگاه مردم و مسئولین به شما چگونه بود؟ الان چگونه است؟ هنوز دیدارها وجود دارد؟
نگاه مردم و مسئولین همیشه نگاهی توأم با لطف و احترام بوده چون مردم ما قرآن كریم و ذریه پیامبر (ص) را گرامی می‌دارند و احترام به حافظ قرآن را احترام و بزرگداشت خداوند متعال می‌دانند.

¤ قرآن از نظر شما چه تعریفی دارد به عنوان یك نوجوان؟
فكر می‌كنم نگاه یك جوان به قرآن باید مانند نگاه او به عطر باشد، چطور وقتی از خانه خارج می‌شود خود را معطر می‌كند، همانطور برای معطر كردن روح خود باید با قرآن مأنوس باشد. باید قرآن در سینه اش باشد تا كم كم در گفتار و رفتارش تأثیر بگذارد. امام صادق(ع) مؤمنی را كه اهل قرآن نیست به رطبی تشبیه كرده اند كه گرچه شیرین است اما بویی ندارد، اما شیعه‌ای كه با قرآن است را تشبیه به ترنج كرده اند كه هم مزه خوبی دارد و هم بوی خوبی.

¤ و فكر می‌كنید برای این زاویه دید كاری انجام شده؟
به نظر من در رابطه با قرآن كارهای ریشه‌ای صورت نگرفته، فقط اكتفا كرده ایم به بعضی از كارهای كلیشه‌ای در صدا و سیما و نمایشگاه‌های قرآنی در ماه مبارك رمضان، اگر چه تمام اینها در جای خود خوب است اما اصلاً كافی نیست و تا زمانی كه مسئله قرآن سرلوحه برنامه‌های اصلی مسئولین و مردم قرار نگیرد قرآن كریم در دل جوانان مان رسوخ نخواهد كرد.

¤ یك سریالی در ماه مبارك رمضان از تلویزیون با محوریت قرآن كریم پخش شد (صاحبدلان) نظر شما در مورد فعالیت‌های هنری از این دست كه نگاه ارزشی به قرآن دارند چیست؟
ما وظیفه داریم از تمام ابزار ممكن برای معرفی قرآن و آوردن آن به صحنه زندگی مردم استفاده كنیم، یكی از ابزار مؤثر و پرمخاطب، پنجره سینما و تلویزیون است كه سینمای مذهبی و دینی ما به عقیده من گامهای موفقی برداشته، اما نباید اینطور باشد كه فقط در ماه رمضان شاهد چنین نگاهی و حركتی باشیم، یكی از علائم آخرالزمان این است كه «لایعبدون الله الا فی شهر رمضان» یعنی مردم آخرالزمان تنها در ماه مبارك رمضان خدا را عبارت می‌كنند!

¤ رادیو قرآن و شبكه قرآن به عنوان رسانه‌ای دیداری و شنیداری كلام خدا ، تا چه حد توانسته اند این دغدغه شما را مرتفع كنند؟
به نظرم یكی از بركات نظام اسلامی ما همین رادیو معارف و صدا و سیمای قرآن است البته نباید طوری شود كه شبكه‌های دیگر رادیویی و تلویزیونی از قرآن كریم بی نصیب بمانند مخصوصاً شبكه سه كه شبكه جوان است.

¤ «اینترنت» به عنوان رسانه‌ای جهانی چقدر می‌تواند كمك حال ما باشد؟
اینترنت به دلیل دارا بودن زبان مشترك در تمامی دنیا یكی از پل‌های ارتباطی مناسب برای ترویج معارف دینی است. ما هم باید از این ابزار قدرتمند كمال استفاده را ببریم كه البته این دیگر به خلاقیت و توانمندی ما برمی گردد تا چگونه از آن بهره بگیریم.

¤ به چه كسانی از نظرعلمی مدیون هستید؟
پدرم كه به عنوان اولین استاد و راهنمای من بودند. حجت الاسلام غرویان به عنوان استاد منطق كه درس لمعه را نیز نزد ایشان آموختم. حجت الاسلام سیداحمد خاتمی، و استاد پناهیان كه علم خطابه را از ایشان فرا گرفتم.

¤ با سؤالات یك كلمه‌ای نسل سومی موافقی؟
بله!

¤ دلتنگی؟
كسی كه با قرآن باشد، هیچگاه دلتنگ نمی شود.

¤ نفس؟
باید مراقبش بود بویژه خانواده اماره اش.

¤ مرگ؟
برای انسانهای خوب پلی است كه با عبور از آن به بهشت می‌رسند.

¤ گناه؟
آتشی كه نزدیكی به آن هم بدجوری می‌سوزاند.

¤ روشنفكری دینی؟
بیداری.

¤ RAM 512
(با تعجب نگاه می‌كند) یك قسمت سخت افزاری از كامپیوتر.

¤ باورم نمی شد بدانید.
جدی!؟

¤ اینترنت؟
بهترین وسیله برای نشر اسلام.

¤ حوزه یا دانشگاه؟
هر دوانه.

¤ منتظر؟
اهل كار و فعالیت.

¤ شهید؟
شمع.

¤ جشن پتو؟
خاطره زیبای جوانی.

¤ عشق؟
قلب مؤمن.

¤ آمریكا؟
كلكسیون بدیها.

¤انرژی هسته‌ای؟
حق مسلم تمام ملت‌ها.

¤ سیاست؟
عین دیانت.

¤ انتخابات مجلس خبرگان؟
سرنوشت ساز.

¤ رهبری؟
نائب الامام.

¤ هم مباحثه ای؟
دوست صمیمی.

¤ ان قلت؟
نصف علم.

¤ ورزش؟
لازم برای همه.

¤ فوتبال بازی می‌كنی یا تماشا می‌كنی؟
هر دو! هم بازی می‌كنم هم تماشا می‌كنم.

¤ پدر؟
اولین معلم و بهترین دوستم.

¤ خاطره شیرین قرآنی؟
در برنامه پرسش و پاسخ قرآنی كه در عربستان و در جمع صدها وهابی داشتم، همه آنها را شكست دادم.

¤ خاطره غیرقرآنی؟
در هشت سالگی روزی با گروهی از بچه‌ها به اردو رفته بودیم، صبح زود بعد از نماز در حالی كه همه خواب بودند من با زغال صورت همه شان را سیاه كردم و آن پنجاه نفر هیچ وقت نفهمیدند كه چه كسی آنها را سیاه كرده بود!!!

¤ خدا را شناختی؟
هنوز خودم را هم نشناخته ام!

¤ میزان و معیار زندگی؟
پیامبر اعظم(ص)

¤ موسیقی؟
گوش می‌كنم. (با خنده) اما از نوع قرآنی آن.

¤ آخرین كتابی كه خواندی؟
اخلاق در قرآن از آیت الله مكارم شیرازی.

¤ شعر؟
می خوانم. اما نه به اندازه‌ای كه خیلی‌ها می‌خوانند.

¤ گلستان سعدی؟
سومین كتابی كه آن را خواندم و حفظ كردم.

¤ دیوان حافظ؟
از دولت قرآن پدید آمده.

¤ روزنامه؟
سر می‌زنم اما خواننده حرفه‌ای و افراطی روزنامه نیستم.

¤ دكتر محمدحسین طباطبایی؟
مسكین ابن مسكین، اقل لخلیفه بل لا شی فی الحقیقه...

¤ بینش 10 سال پیش محمدحسین طباطبایی با الان چه تفاوت‌هایی دارد؟
هر چه می‌خوانم وجلوتر می‌روم خود را فقیرتر ونیازمندتر می‌یابم.

¤ «لایكلف الله نفساً الا وسعها»؟
به نظر من برای رسیدن به هدف و پیشرفت، باید وظیفه خودمان را بیش از توانی كه داریم بدانیم.

¤ ممنون از این كه به بچه‌های نسل سوم فرصت گفت و گو دادید؟
من هم از این كه به من فرصت صحبت كردن دادید تشكر می‌كنم.


وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
دوشنبه 21/11/1387 - 19:8 - 0 تشکر 89050

بسم الله الرحمن الرحیم

دو خواهر نابینای روستایی در كردستان كل قرآن را حفظ كردند



دو خواهر نابینای ساكن در یكی از روستاهای استان كردستان حافظ كل قرآن مجید هستند.
«نگین» و «سارا رستمی» ساكن روستای «ناو» در منطقه اورامان از توابع شهرستان سروآباد استان كردستان هستند كه به ترتیب 16 و 12 ساله هستند.
این دو حافظ نابینای قرآن كریم در مدت 5/3سال با استفاده از نوارهای قرائت قرآن و كمكهای پدرشان موفق به حفظ كل قرآن كریم شده اند.
«محمود رستمی» پدر دو حافظ نابینای قرآن مجید روز دوشنبه در گفت وگو با ایرنا گفت: دخترانش به رغم نابینایی كامل علاوه بر توانایی در حفظ قرآن كریم در فعالیت های عادی زندگی نیز كمك مؤثری برای مادرشان هستند.
اسماعیل نجار استاندار كردستان، مدیرعامل آبفای روستایی و رئیس بنیاد مسكن انقلاب اسلامی كردستان در بازدید از روستای «ناو» با اهدای وجه نقد و سكه از دو حافظ نابینای قرآن كریم تقدیر كردند.

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
دوشنبه 21/11/1387 - 19:22 - 0 تشکر 89051

كربلایی كاظم ساروقی؛
بیسوادی كه حافظ كل قرآن كریم شد


حدود یك صدسال پیش در روستایی به نام ساروق كه آنروزها از دهات بزرگ حومه اراك محسوب می شد، واقعه ای در اعماق خاموشی روی داد كه طی آن جوان پاك نهاد 27ساله ای به نام محمدكاظم كریمی كه هنوز به مكتب نرفته بود و به قول خودش ملا ندیده بود، به یكباره حافظ كل قرآن شد. واقعه ای كه محمدكاظم بعدها سعی در مخفی نگه داشتن آن داشت اما به ضرورتی كه پیش آمد آن راز از پرده بیرون افتاد و برای سالها بزرگترین علمای دینی ایران، عراق، كویت و مصر پیرامون آن به بررسی و مطالعه پرداختند و اغلب قریب به اتفاق ایشان براین معجزه قرآنی مهر تأیید نهادند. آیت الله سیداحمد زنجانی، آیت الله سیدعبدالله شیرازی، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله مكارم شیرازی از جمله این بزرگانند.
برای ثبت چند و چون این رخداد عظیم و معجزه قرآنی بر آن شدیم تا با فرزند ارشد ایشان كه هم اكنون در سن77 سالگی هستند و بدون واسطه در جریان آن اتفاق بوده اند ملاقاتی داشته باشیم و ماجرا را از زبان حاج اسماعیل كریمی كه خود نیز آموزه های قرآنی را مستقیماً از پدر به یادگار دارند بشنویم.
یك شب آدینه و نزدیكی های میدان پلیس شهرستان قم به اتفاق عكاس روزنامه كیهان سرپرستی استان مركزی مهمان حاج اسماعیل هستیم.
حاج اسماعیل كریمی با آن صورت استخوانی و محاسن سفید، خودش را میان عبای قهوه ای رنگش پیچانده است و ما آماده می شویم تا ماجرای كربلایی كاظم را از زبان فرزندش بشنویم.


ضمن تشكر از شما كه زمینه را برای انجام این گفتگو فراهم كردید. اجازه بدهید كه از شما درباره سالهای جوانی و خلق و خوی پدر، در سالهای قبل از آن واقعه سؤال كنیم و بپرسیم كه ایشان در آن سالها اساساً در چه حال و هوایی بوده اند.
-بسم الله الرحمن الرحیم. پدرم مرحوم حاج محمدكاظم در سال 1300 هجری قمری در روستای ساروق و در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و پس از گذراندن ایام كودكی به كار كشاورزی مشغول شد و او نیز همانند سایر مردم ده از خواندن و نوشتن محروم شد و بهره ای از دانش و علم نداشت. اما نسبت به انجام فرایض دینی و خواندن نماز شب جدیت می كرد.
¤ چه زمینه هایی پیش آمد تا آن واقعه یعنی حفظ كل قرآن كریم توسط پدرتان روی دهد.
- پدرم اهل مسجد و منبر بود و آن روزها یعنی قبل از سال 27مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حایری در حوزه علمیه اراك بودند و هنوز به قم تشریف نبرده بودند. ایشان ماههای محرم هر سال مبلغی را به روستای ساروق می فرستادند. یكسال محرم كربلایی كاظم به مسجد می رود و روحانی اعزامی از اراك درمورد خمس و زكات و اهمیت آن صحبت می كند. كربلایی كاظم چند روز بعد و تحت تأثیر سخنان روحانی با ارباب ده صحبت می كند و می پرسد كه آیا شما زكات گندمی كه زمینش را من می كارم پرداخت می كنی؟ ارباب ناراحت می شود و می گوید: تو به كار من كاری نداشته باش و خودت هركاری می خواهی بكن. پدرم می گوید حالا كه زكات نمی دهی من هم برای تو كار نمی كنم بعد با حالت قهر روستا را ترك می كند و مدت سه سال در اطراف اراك به فعلگی و كارگری می پردازد. بعد از مدتی ارباب پشیمان می شود و برای او پیغام می فرستد كه حاضرم زكات بدهم و پدرم مجدداً به ساروق برمی گردد و مشغول كشت و كار می شود.
¤ از آن واقعه بگویید كی و چگونه اتفاق افتاد؟
-بعد از آنكه پدرم مجدداً به ساروق برمی گردند تا مشغول كشاورزی شوند، بذری را كه قرار است بكارند ابتدا زكاتش را می دهد و بعد به كشت و كار می پردازد. یك سال تابستان كه گندمهایش را چیده و كوبیده بود و در «خرمن جا» ریخته بود تا باد بدهد اما آنروز باد نمی آمد مرد فقیری كه هر ساله از پدرم مقداری گندم می گرفت نزد پدرم می آید و می گوید: كربلایی قدری گندم می خواهم تا به آسیاب ببرم فرزندانم گرسنه هستند. پدرم می گوید: می بینی كه باد نمی آید. تا برایت گندم آماده كنم با این حال برمی گردد به ده، غربال می آورد و مقداری گندم غربال می كند و به مرد می دهد. بعد می رود مقداری علف برای گوسفندان می چیند و به سمت خانه به راه می افتد. در بین راه به امام زاده ای كه به «72تن(1)» معروف است می رود و فاتحه ای می خواند وقتی بیرون می آید تا علف ها را به دوش بگیرد و به خانه ببرد ناگهان دو سید عرب نورانی و بسیار خوش سیما با لباسهای عربی و عمامه سبز نزد او می آیند و به او می گویند؛ محمدكاظم بیا با هم در امامزاده برای بچه های پیغمبر فاتحه ای بخوانیم.
پدرم می گوید: من الآن در امامزاده بوده ام و فاتحه خوانده ام آنها اصرار می كنند و پدرم داخل امام زاده می شود. در قسمت اول امام زاده كه مزار 15مرد است، فاتحه می خوانند وقتی می خواهند به قسمت «40دختران» بروند، پدرم می گویدكه نباید به آنجا رفت چون آنها زن هستند و شنیده ام كه مردها نمی توانند آنجا بروند یكی از آن آقایان می گوید: اشتباه كرده اند، اینها خرافات است. اگر چنین باشد پس مردها نمی توانند قبر حضرت زینب در سوریه و حضرت معصومه در قم را زیارت كنند. و تاكید می كنند كه بیا فاتحه بخوان. بعد می روند قسمت دیگر كه 15 مرد و یك خانم هستند و آنجا هم فاتحه می خوانند. یكی از آن آقایان به پدرم می گوید: محمد كاظم كتیبه های سقف امام زاده را بخوان! پدرم به سقف نگاه می كند و خط هایی به صورت نور برجسته را می بیند كه قبلاً نبوده بعد می گوید: آقا من سواد ندارم، مكتب نرفته ام، چطور بخوانم. آن آقا دوباره تكرار می كند كه بخوان ! بعد می گوید: ما می خوانیم تو هم بخوان و در حالی كه با دست به سینه پدرم می كشد شروع می كنند به خواندن 6 آیه از سوره اعراف از آیه 54 تا 59:
«بسم الله الرحمن الرحیم، ان ربكم الله الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا والشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره، الاله الخلق و الامر تبارك الله رب العالمین2...»
پدرم بعد آن آیه را با چند آیه پس از آن همراه با آن سید می خواند و آن سید همچنان دست به سینه او می كشد تا می رسند به آیه 59«انی اخاف علیكم عذاب یوم العظیم3»
پدرم بعد از خواندن آن آیات سرش را برمی گرداند تا با آن آقا حرفی بزند اما كسی را آنجا نمی بیند بعد با خودش می گوید كه آنها یا امام بوده اند یا فرشته؟ اسم مرا از كجا می دانستند؟ آنها غریب بوده اند؟ آنها قرآن را در سینه من گذاشتند و رفتند. بعد بی هوش می شود و تا اذان صبح در امام زاده می ماند. بعد كه به هوش می آید نماز صبح را می خواند. هوا كه روشن می شود علف ها را برمی دارد و به منزل می آید پدربزرگم می گوید: دیشب كجا بودی. خیلی دنبالت گشتیم. می گوید: دیشب امام زاده بودم و ماجرا را تعریف می كند. اهل خانه فكر می كنند كه دعایی شده یا جن گرفته پس او را نزد همان واعظی كه هر ساله به ساروق می آمد می برند.
¤ آیا نام واعظ را می دانید؟
- بله، حاج شیخ صابر عراقی. بعد آقا صابر می پرسد: پسر جان چطور شده آیا سواد داری. پدرم می گوید: نه سواد ندارم. كسانی هم كه آنجا بوده اند گواهی می دهند كه سواد ندارد. بعد می گوید: خب حالا قصه چیست؟ پدرم ما وقع را توضیح می دهد. آقا صابر می پرسد چه چیز را یادت دادند. پدرم شروع به خواندن قرآن می كند. آقا صابر می گوید: این قرآن می خواند. جن گرفته نیست. به او كرامت شده آقا صابر قرآن می خواهد، می آورند هر جایی از قرآن را كه باز می كند و یك آیه می خواند پدرم بقیه اش را می خواند آقا صابر می گوید: حالا كه به تو كرامت شده برویم خط هایی را كه در سقف امام زاده است ببینیم. وقتی وارد امامزاده می شوند می بینند نه خطی است، نه نوری!
مدتی پدرم این كار را مخفی می كند تا سال 1318 شمسی كه به قصد زیارت عتبات عالیات از ساروق بیرون می رود.
¤چرا كربلایی كاظم این واقعه را مخفی می كرد؟
- به دو دلیل: اول اینكه می ترسید نكند ثواب اخروی آن به واسطه علنی شدن آن كم شود و دیگر اینكه ممكن بود مردم به دلیل این معجزه قرآنی به او كمك مالی كنند كه اصلاً به این كار راضی نبود و در طول عمرش از كسی كمك نگرفت.
¤ بعد چه اتفاقی می افتاد؟
- وقتی پدرم قصد می كند كه به سفر عتبات عالیات بروند، حدوداً 40 ساله بودند و من حدوداً 12-13 سال داشتم. پدرم در حركت به سوی كربلا در تویسركان توقف می كند و در آنجا با آیه الله آشیخ محمد سبزواری و آیه الله خالصی زاده كه در بغداد بوده اند و در زمان تسلط انگلیسی ها در عراق- در ایران به حالت تبعید زندگی می كرده اند مواجه می شوند.
البته پدر ایشان هم در راه مبارزه با استعمار انگلیس در عراق شهید شده بودند.
یك روز این دو نفر در حال مباحثه آیه ای را می خوانند پدرم كه می شنود می گوید آیه را اشتباه می خوانید. آقای خالصی زاده به پدرم می گوید شما روستایی هستید و با این مسایل آشنا نیستید. پدرم جواب می دهد كه من حافظ كل قرآن هستم و از آنها می خواهد كه وی را امتحان كنند. آنها هم چند نوبت پدرم را امتحان می كنند و می بینند كه این درحد معجزه است پس از آن خالصی زاده پدرم را نزد خود نگه می دارد.
¤ آیا شما و خانواده هم تویسركان بودید؟
- نه پدر خانواده را با خود نبرده بود اما وقتی قرار شد نزد آقای خالصی زاده بماند آمد و ما را هم به تویسركان برد كه اقامت ما در تویسركان و ملایر 7 سال طول كشید در همان سالها بسیاری از علمای ملایر پدر را امتحان كردند و آنجا روزنامه ای بود به نام «مرد مبارز» كه شرح حال كاملی از پدرم به چاپ رساند. بعد از مدتی واقعه حافظ قرآن شدن پدرم به گوش یكی از علمای مشهور همدان به نام آخوند ملا علی همدانی رسید در همین زمان آقا سید عبدالله شیرازی كه در نجف اقامت داشتند و قصد عزیمت به مشهد را كرده بودند در همدان توسط ملاعلی همدانی از قضیه پدرم مطلع می شوند. آسید عبدالله با پدرم ملاقات می كند و وقتی یقین می كند كه مرد بی سوادی حافظ كل قرآن شده است پدرم را با خود به نجف می برد.
پدرم در طی 4 ماه اقامت در نجف، كربلا و كاظمین مورد آزمون علمای آن زمان قرار می گیرد و همه اذعان می كنند كه این معجزه و كرامت خداوند است. در عراق روزی در مجلسی كتاب «مغنی البیب» كه علمای شیعه و سنی به آن استناد می كنند، آیه ای از كتاب خوانده می شود كه پدرم می گوید آیه اشتباه است و وقتی كه علمای عراق پاسخ قانع كننده برای نظر پدرم ندادند او را برای اثبات ادعای خود به كویت دعوت می كنند.
در آنجا پدرم قرائت درست آیه را اثبات می كند. بزرگ علمای آنجا شیخ علی خان كویتی بعد از آن به ایران می آید و در تهران به همت سید ابوالقاسم كاشانی در سال 32 و در زمان مصدق جلسه ای مطبوعاتی تشكیل می دهد و شرح حال كربلایی در برخی جراید آن زمان چاپ می شود.
¤ كدام جراید؟
-از جرایدی كه می توانیم نام ببریم یكی همین كیهان ، دیگر اطلاعات و... برخی خبرنگاران خارجی هم در جلسه مطبوعاتی حضور داشته اند.
متعاقب این گفتگو شرح حال پدرم در روزنامه ندای حق كه پایگاه مذهبی ها بود به سردبیری سیدحسن عدنان و خبرنگاری مرحوم عباس قله زاری در 14شماره چاپ می شود. بعد خبر حافظ قرآن شدن كربلایی محمدكاظم به گوش علمای دیگر می رسد. مثل آیه الله العظمی بروجردی آیه الله العظمی مرعشی نجفی، آقا سیدمحمد حجت كوه كمره ای كه خیلی به پدرم علاقه داشت، همچنین آیه الله صدر، پدر امام موسی صدر، آیه الله سید عبدالله شیرازی وآیه الله میلانی كه نظر همگی این علما درمورد پدرم مكتوب است و در برخی كتابها چاپ شده است4. برخی از آقایان كه هنوز هم در قید حیات هستند ازجمله آیات عظام مكارم شیرازی، وحید خراسانی، نوری همدانی، جعفر سبحانی،... مصباح یزدی همگی از پدرم امتحان به عمل آوردند. همچنین همین اواخر حضرت آیه الله خامنه ای به من فرمودند: موقعی كه شهید نواب صفوی، كربلایی محمد كاظم را به مشهد آوردند و در بالای منبر او را به علما معرفی كردند من طلبه جوانی بودم و از كربلایی سؤالهایی درباره قرآن و آیات قرآن كردم و حافظ قرآن شدن ایشان را جزو كرامات دیدم.
¤ شنیده ایم كه شهید نواب صفوی مرحوم كربلایی كاظم را به شهرهای مختلف می برد و معرفی می كرد قضیه چیست؟
-شهید نواب صفوی و همچنین برخی همفكران او در فدائیان اسلام ازجمله شهید سیدعبدالحسین واحدی و شهید خلیل طهماسبی به كربلایی خیلی اعتقاد داشتند و نواب جز اینكه مرحوم كربلایی را به چند شهر كشور برد و معرفی كرد. یك نوبت نیز پدرم را با خود به كنگره حفاظ مصر به این كشور برد و گفت شما معتقدید كه فقط اهل سنت حافظ قرآن هستند حال آنكه این مرد شیعه و بی سواد است اما كل قرآن را در حافظه دارد. علمای آنجا هم پدر را مورد آزمون های مختلف قرار دادند ازجمله در دانشگاه الازهر مصر.
علمای عراق چطور؟
-عرض كردم زمانی كه پدرم در نجف بود علمای نجف ازجمله آیه الله سیدمحسن حكیم، آیه الله سید عبدالهادی شیرازی، سیدمهدی شیرازی، علامه امینی ]صاحب الغدیر[، آیه الله كاشف الغطاء و آیه الله خویی، از وی امتحان به عمل آوردند. حتی آیه الله سیدمحسن حكیم یك كفن برای پدرم خریده بودند و آن را در حرم حضرت علی(ع) متبرك كرده بودند با خود به ایران آوردند و به پدرم دادند. پدرم نیز مدتها آن را به همراه وصیت نامه ای با خود به همراه می برد و وصیت كرده بود كه اگر مردم همراه با این كفن مرا در قم دفن كنید.
¤ به نظر شما كه سالها با پدرتان همراه بوده اید چرا خداوند تنها كربلایی كاظم را مورد لطف خود قرار داد؟
-اتفاقاً همین سؤال از پدرم شده بود و وی پاسخ داده بود كه من سه چیز را رعایت می كردم كه شاید به خاطر همین سه چیز موردلطف خداوند قرار گرفتم:
اول اینكه هرگز لقمه حرام نخوردم، و دوم نماز شبم ترك نشد، سوم پرداخت خمس و زكاتم را هرگز قطع نكردم. پدرم می گفت وقتی می خواهم لقمه شبهه ناكی بخورم احساس سیری به من دست می دهد. پدرم می گفت روی سینه ام نوری را می بینم كه به محض مواجه شدن با لقمه حرام آن نور به تیرگی گرایش پیدا می كند و اگر لقمه حرامی بخورم بالا می آورم.
¤ شنیده ایم كه كربلایی كاظم باوجود بی سوادی قرآن را از غیرقرآن تشخیص می داد اگر ممكن است توضیح بدهید.
- بله، ایشان قرآن را به صورت نور می دید، یك روز آشیخ مرتضی حایری پسر آیه الله حایری یزدی كتاب جواهر را جلو پدرم باز می كند و می فرماید این قرآن است پدرم نگاه می كند و می گوید همه سیاه است. این قرآن نیست. اما پدرم در میان متن جواهر به آیه ای برمی خورد و می گوید اما این آیه قرآن است.
آیه الله مرعشی نیز یك روز یك كتاب فارسی را مقابل پدرم باز می كند (تعلیمات دینی) و می گوید قرآن است. اما پدرم بازهم می گوید: نه كلمات و حروف سیاه است، قرآن نیست.
¤ مشهور است كه كربلایی كاظم قرآن را قهقرا می خواند. یعنی از انتها به ابتدا.
-بله پدرم سوره های قرآن را به راحتی و بدون مكث از انتها به ابتدا می خواندند یك وقت پدرم خدمت آیه الله بروجردی(ره) می رسند و ایشان امتحان از پدرم به عمل می آورند بعد می فرمایند ما سوره حمد را نمی توانیم از آخرش بخوانیم، اما كربلایی كاظم سوره بقره را می تواند از انتها به اولش بخواند.
¤درمورد فوت كربلایی كاظم و چگونگی آن هم توضیح دهید.
- پدرم 20روز قبل از فوتش در ساروق درباره مسئله فوت و دفن خود در قم صحبت كرد. بعد گفت من همین روزها فوت خواهم كرد. اگر مردم جنازه ام را به قم منتقل كنید و در آنجا به خاك بسپارید. بعد كمی درنگ كرد وگفت خب اگر من اینجا بمیرم شما برای انتقال جنازه ام به قم دچار مشكل می شوید، من می روم قم. بعد فردا صبح به قم رفت و 20روز بعد در آنجا فوت كرد و در قبرستان نو به خاك سپرده شد.

پانوشت ها:
1-امامزاده 72تن ساروق در باغ بزرگی قرار دارد، كه پی بنای آن مربوط به قرن ششم هـ.ق است. امامزادگان مدفون شده در آنجا 72تن هستند. زمانی كه امام رضا(ع) در طوس تشریف داشتند علویونی كه در مدینه، كوفه و نجف بودند برای ملاقات امام به سمت مشهد حركت می كنند. اما عوامل مأمون امام را به شهادت می رسانند و دستور می دهند كه علویون را برگردانند و اگر مقاومت كردند شهید كنند. این امام زادگان در جریان حركت به سمت مشهد به شهادت می رسند و در سه مجموعه دفن می شوند یك بخش 15نفر به اضافه یك خانم به نام «نصرت خاتون»، در بخش دیگر 15مرد و در بخش دیگر 40زن مدفون شده اند كه به 40 دختران معروف است.
2-سوره اعراف از آیه54: پروردگار شما خداوندی است كه آسمانها و زمین را در شش روز ]شش دوران[ آفرید، سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت. (پرده تاریك) شب و روز... و شب به دنبال روز به سرعت در حركت است و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید كه مسخر فرمان ما هستند. آگاه باشید كه آفرینش و تدبیر (جهان) از آن اوست و حكم نافذ فرمان اوست. بلندمرتبه است آفریننده عالمیان.»
3-كه من بر شما سخت از عذاب بزرگ می ترسم.
4-ازجمله این كتاب ها می توان به كتاب كاروان عظیم بنی فاطمه در ساروق از داوود نعیمی و محمد سعید شفیعی و كتاب كربلایی كاظم مرد بیسوادی كه ناگهان حافظ قرآن كریم شد از سید ابوالفتح دعوتی و كتاب داستان حافظ قرآن شدن كربلایی كاظم از مركز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) اشاره كرد.

همچنین برای دیدن فیلم به این لینک مراجعه کنید:

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=74284&KEYWORD=+%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85+%da%a9%d8%b1%d8%a8%d9%84%d8%a7%db%8c%db%8c+%da%a9%d8%a7%d8%b8%d9%85

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
دوشنبه 21/11/1387 - 22:6 - 0 تشکر 89082

هو الرحمن الرحیم

سلام

برای شروع خیلی خوب بود... ممنون

خصوصا گزارش محمد حسین طباطبایی...و اون قسمت سوالات یک کلمه ای...

بازم ممنون

اللهم عجل لولیک الفرج

ياد خدا آرامبخش قلبهاست...

دوشنبه 21/11/1387 - 22:19 - 0 تشکر 89086

سلام

خواهش میکنیم...قابل نداشت...ممنون از اظهار لطفتون

راستی شما مصاحبه نمیکنید؟؟...از شما شروع کنیم؟...شما حافظید...منظورم کل نیستا...حافظ چند جز...

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
پنج شنبه 24/11/1387 - 15:37 - 0 تشکر 89900

هو الرحمن الرحیم

سلام

دوست عزیز نه اشتباه نکنید من حافظ نیستم...ولی ای کاش بودم ...

منتظر بقیه گزارشها هستیم...

اللهم عجل لولیک الفرج

ياد خدا آرامبخش قلبهاست...

پنج شنبه 24/11/1387 - 18:7 - 0 تشکر 89957

بسم الله الرحمن الرحیم

ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب

سلاااااااااااااااااااااااااام

یک تشکر ویژه از jtayebeعزیز بخاطر گزارشات زیبا

اما یک نکته :اگر ممکنه این گزارشات رو در پست های بیشتری قرار بدی تا بهتر مطالب خونده بشهههههههههههههه

وشرمنده بخاطر اینکه زودتر نتونستم ازتون تشکر کنم البته کار شما برای خداست ونیازی به تشکر من نداره

اما طبق یک آیه قرآن

86 سوره نساء

هر گاه کسی به شما نیکی کرد شما نیز باید در مقابل نیکی بهتر از آن یا مانند آن پاسخ دهید که خدا به حساب هر نیک وبد خواهد رسید.

این هم جایزه گزارش این هفته

وهمچنین منتظر گزارشات دوست عزیزr2702هم هستم.

موفق باشید

حضرت محمد ص میفرماید:صلوات شما بر من مایه اجابت دعا وپاکی اعمال شماست .

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

 وبلاگ من ....وبلاگ پيامبران رحمت

 

امام صادق(ع) فرمود:به دنبال مونسى بودم كه در پناه آن, آرامش پيدا كنم, آن را در قرائت قرآن يافتم.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.