تبیان، دستیار زندگی

به نام خالق یکتا

سلام

در این بحث کسی میتونه به من بگه رابطه کراوات با رد پیشنهاد ازدواج چیه؟

داستان از این قراره: آقا من با خانواده ام رفتیم خواستگاری دختری که من تو دانشگاه دیده بودم. این را هم بگم که رسم من و خانواده ام برای مجالس رسمی پوشیدن کت و شلوار و کراوات است و تقریبا هرگز توی هیچ مجلس رسمی بدون کراوات نبوده ام در نتیجه برای شب خواستگاری هم کراوات زدم ولی از شانس بد ما جر و بحث تو مجلس بالا گرفت. برای چی؟ الان میگم: خانواده عروس خانم هنوز از راه نرسیده ما را رد کردند. حدود ده دقیقه از این که ما اونجا نشستیم گذشت که دیدم پدر و خانواده محترم عروس خانم دارن داغ می کنند. چون توی صحبت های ما خانواده عروس خانم پرسیدند انگیزه من را برای استفاده از کراوات. ما هم گفتیم که رسم خانواده ماست و ایشان هم ما را از خانه خود راندند و گفتند ما به وطن فروش ها و کسانی که ترویج و تقلید فرهنگ غرب را می کنند دختر نمی دهیم!!!!!!!!!

حالا مشکل این یک تیکه پارچه مگه چیه؟ غیرد از اینه که باعث آراسته شدن انسان و همچنین بسته شدن یقه آدم میشه؟ آیا من کار اشتباهی کردم؟ آیا من وطن فروش ، مقلد و ترویج دهنده فرهنگ غربم؟ اصلا مگه وطن فروشی به اینه که آدم یک تیکه پارچه اجافه تر به خودش اضافه کنه؟

راستش مخصوصا با شنیدن کلمه وطن فروش اعصابم خورد شد و کلا از ازدواج با آن دختر پشیمان شدم. تازه چند بارم دختره من را با کراوات تو همایش ها و بعضی وقت ها سر کلاس هم دیده بود!!!! وقتی ازش اجازه برای رفتن به خاستگاری گرفتم با کراوات بودم. اصلا چرا این خانم و خانواده اش به درخواست من مبنی براین که مجلس خواستگاری برگذار بشه جواب مثبت دادند؟

MasOud RaD

به نام او...

سلام

من واقعا معذرت میخوام....جسارتا... وقتی خوندم خیلی خندم گرفت...واقعا معذرت میخوام

راستش نمیدونم... نمیتونم بفهمم دلیلش رو... به نظر من دلیل سطحیی بوده... چون رابطه ی بین لباس و شخصیت...نمیگم رابطه ندارن

ولی نه تا این حد که با یه کراوات ادم بشه وطن فروش

حداقلش این بود که خیلی محترمانه و با بیان عقایدشون بهتون جواب منفی میدادن 

ولی خب باز به قول شما ایشون که قبلا شما رو دیده بودن چرا اجازه دادن که برید خواستگاری

ولی بازم نمیشه قضاوت کرد و حرفی زد به هر حال اون طرف هم حرفایی داشته و شاید چیزی ناراحتشون کرده بوده باشه

نمیدونم

امیدوارم که هر چی بوده خیر بوده باشه

موید باشید

 (راستی اون خنده ی من به خاطر این بود که یه صحنه ای از فیلم دل شکسته بود)

با سلام...بنده در جائی خونده بودم «اوّلین کشوری که مردانش کراوات می زدند-البته نه به شکل امروزی- سربازان ایرانی بودند»اتّفاقاً اروپائی ها از ما تقلید کرده و حالا مردانشون کراواتی شدن.کجا بود آمریکا و انگلیس و ... زمانی که سربازان امپراطوری عظیم ایران،کراوات می زدند و سبب به وجود آمدن کراوات های امروزی در غرب شدن؟...خوشبخت باشید.

سلام

هر چیزی مطمئنا"توش خیر وصلاحی هست.

ولی باید اگر با چیزی مخالفیم ...بهتر رفتار کنیم...تا طرف هم قانع بشه

موفق باشید

به نام خالق یکتا

سلام به همگی

هیشکی حق نداره خون خودشو توی تاپیک های من مخصوصا این یکی کثیف کنه الا من!!!!!!!!!!!( شوخی کردم)

ممنون از شما دوستان ولی چند نکته هست که باید روشن بشه!!!:::::::

1: چرا بحث را سیاسی می کنین؟ ( منظورم تاریخچه کراواته دیگه. مثلا میگین نماد یهودی ها و...

2: این خانم به چه حقی این عمل را انجام داده؟؟؟؟

3: مگه شما که میگین کراوات مقلو فرهنگ غربه و نماد صهونیست و... از سایر اجناس و راه کارها و پیشرفت ها و ...ی این مسیحی ها و ... الگو برداری نمی کنین؟؟؟ فقط همین کراوات جرمه؟؟؟؟؟؟؟؟

4: مگه شما از هر چیزی که باعث زیبایی و آراستگی و راحتی شما میشه استفاده نمی کنین؟( مثلا همین کامپیوتر را کره ای ها و چینی ها و... می سازند که هیچ کدام اعتقاد به هیچ کتاب و پیامبری ندارند و در کل یا بودایی یا هندو و یا کافراند!!!!!!
5: خود من از یک کرم آلمانی استفاده می کنم ( حالا شما بگو وطن فروشم . چرا؟؟؟ حتما به خاطر این که آلمانی جماعت نژاد پرستند!!!!!!!)

MasOud RaD

masoud_rad  عزیز فكر میكنم اشتباهی توی برداشت از صحبت های من اتفاق افتاده.

منظور من از این چیزایی كه نوشتم این نبود كه كار این خانوم را توجیه كنم و اتفاقا من هم كاملا از چنین رفتار هایی مخالفم.

این چیزایی كه نوشتم رو رو حساب این كه خودم بهشون اعتقاد دارم نیستش و كایر هم باهاشون ندارم.

یه چیز دیگه هم در مورد استفاده از این قبیل چیزها كه من بهش اعتقاد دارم اینه كه هرچیزی كه دست غربی ها هست و ما فكر میكنیم كه میشه ازش استفاده درست كرد رو باید بگیریم، مگر این كه خلاف قوانین دین باشه (كه اونم خیلی كم پیش میاد). چون می تونه برامون كمك بزرگی باشه و برای پیشرفت جامه و خودمون مفید باشه(مثل همین رایانه كه بهش اشاره كردید.).

من خودم هم كاری با استفاده شما یا هركس دیگه ای از كراوات ندارم و حتی میگم اگه شما فكر میكنید برای شما مفید هست حتما ازش استفاده كنید. 

اون به قول شما تاریخچه ای هم كه از كراوات نوشتم رو فكر كردم شاید برای شما مفید باشه و یه جورایی بتونه شما رو كمك كنه. البته خودم هم هنوز نمیدونم كدومش درست تره.

اگه باز هم موضوع رو سیاسیش كردم ببخشید.

به آینده امیدوار باشیم كه همیشه روشنه...

سلام

اخخیییییییییییییی ..الهییییییییی...ببخشید من رسما دلم سوخت!

اخه اینطوری که شما نوشتید هیچ دلیلی برای این کارشون نبوده ، خب شاید هم خود دختر خانم ه با کروات مشکلی نداشته ولی پدر مادرش خیلی خیلی رو این قضیه تعصب داشتند!

در هر صورت مطمئنا توش یه حکمتی بوده دیگه .... ولی من نمیدونستم انقدر نه شنیدن توی خواستگاری برای پسرها مهمه!! ببخشید ولی جدی میگم من همیشه فکر می کردم اصلا براشون مهم نیست.... یه چیز تو مایه های : این نشد یکی دیگه!!!

به نام او

سلاام

به نظر من این هم از اون موارد تعصب های نا به جا و غیرت های الکی بوده

حداقلش این بود که منطقی عذرتون رو میخواستن...

اما خب بازم میگم باید حرفای ایشون رو هم شنید تا بشه گفت چی شده و چرا....

ولی در کل من اصلا موافق اینجور تعصب ها نیستم...اصولا انسان نباید تعصب داشته باشه ....

در ضمن خون ما کثیف شد رفت! حالا میگید؟!! هه هه 

موید باشید

به نام یگانه مالک هستی

سلام به همگی

جواب همگی آماده است::::::: 

مکس عزیز : اصلا ناراحت نشو!!! فقط می خواستم بگم که هر چیز رو به تاریخچش ربط ندیم بهتره چون معمولا درست نیستند!!!!
ترانه عزیز : انشالله به تمام آرزوهات ( نخ سوزن قبولی ارشد و دکترا ) برسی!!!! در مرحله دوم : یعنی چی شد شد نشد یکی دیگه؟؟؟؟؟؟؟ مگه ما آدم نیستیم؟؟؟؟ آخه من یکی رو به بدبختی تو یک دانشگاه با اون همه دختر انتخاب کردم که تقریبا شرایطش برای من مناسب بود حالا از دست رفت ( به درک!!!! خوب شد همین اول با این اخلاق مسخرشون آشنا شدم و گر نه بد بخت می شدم!!!!!!! منظورم فقط کراوات نیست !! منظورم رد کردن یک میهمان اونهم با کلی ناسزا!!!! بود.) حالا من از کجا یکی دیگه پیدا کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این هم جواب خانم آنشرلی: حرف حساب جواب نداره!!!!!!! من واسه خودم نگفتم که خونتون رو کثیف نکنید!!! واسه سلامتی خودتون گفتم و دیگر هیچ!!!!!
MasOud RaD

سلام

1.ممنون که از همین الان برای قبولی ارشد هم نا امیدم کردین!(نخ سوزن قبولی چیه؟؟؟ من یه بزرگراه امید دارم!)

2.این شد شد ...نشد، یکی دیگه ، واقعا نظر من نسبت به "نحوه و طرز فکر پسرها توی خواستگاری" بود.

خب الان می تونید قیافه ی من و شطرنجی کنید!!

 جدی جدی فکر نمی کردم پسر جماعت اصلا فکر کنه و بره خواستگاری! آخه یه پسری که هزارجا رفته و جواب رد شنیده چطور می تونه نسبت به مورد هزار و یکم فکر کنه؟!!

اما.... با خوندن این تاپیک، یه خورده نظرم عوض شد.

همون کسی که ناظر این قضیه بوده و از بالا،کارگردانی این نمایش رو به عهده گرفته بوده، خوب می دونه کجا و چه جوری این داستان رو تموم کنه.

شما چقدر سریع نا امید می شید! به قول یکی از دوستام هرچی قسمت باشه!