راه مقابله با این هنجار اجتماعی چیست؟
نگاهی به پدیده «فرزند فروشی»... بچه میخری؟
جام جم آنلاین: «آقا! بچه میخری؟» ، «خانوم! بچه میخری؟» ، «خانوم! یه دقیقه صبر كن، ببینش، بچه خوبیهها ...» ، «آقا با توام، نگاش كن»! ، «دو میلیون، فقط 2 میلیون تومن».كوچك بود، آنقدر كوچك كه راه رفتن را هنوز نمیدانست. مرد، فرزندش را در آغوش داشت. پسرك گریه میكرد و اشكهایی از جنس بیقراری پهنای صورتش را میپوشاند. گاهگاهی لبخندی بیرمق بر چهرهاش مینشست؛ گرسنه بود یا سیر؟ هوای مادرش را داشت شاید.
هفته پیش بود یا ماه پیش، چه توفیری دارد؛ خیلی از پایتختنشینان كه به دنبال دغدغههای روزمرهشان بودند، دیدند پدری چوب حراج بر فرزندش میزند. آنها دیدند كه اندوه از آن پدر بود و آیندهای نامعلوم برای كودك رقم میخورد؛ هر چه بود خبر به گوش خیلی از ایرانیها رسید.سوار تاكسی كه میشدی یا برای خرید كه میرفتی همه از این پدر و پسر میگفتند. مردی معتاد و 60 ساله، با بهانه آنكه پسر یك سالهاش برای خواب سرپناهی داشته باشد و از اعتیاد خانوادهاش رهایی پیدا كند ، میخواست او را بفروشد، آن هم در یكی از میدانهای پررفت و آمد شهر؛ اما داستان این حراج با مداخله پلیس ناتمام ماند...
این اتفاق شاید برای نخستینبار بود كه در قلب پایتخت، قلب رهگذران و مخاطبان را نشانه میرفت؛ اما نه، بیگمان این نخستین مرتبه نیست كه كالایی در لباس یك انسان به فروش میرسد؛ كارشناسان میگویند این معامله از گذشتههای دور در میان برخی از خانوادههای بیبضاعت رواج داشته است؛ در بهترین حالت وقتی خانوادهای نمیتواند از پس مخارج فرزندان پرتعداد برآید با خانوادهای كه از داشتن نعمت فرزند محروم است بر سر یكی از فرزندانش توافق میكند تا با پولی كه میگیرد، برای مدتی سایه فقر را از آسمان خانهاش دور كند.اما این بهترین حالت بود؛ زیرا والدینی هم هستند كه فرزندان خود را برای ازدواج اجباری میفروشند؛ گروهی آنان را در اختیار قاچاقچیان مواد مخدر میگذارند، یعنی فرزندان خود را به باندهای حمل مواد مخدر میفروشند تا آنها هم در این كار سهیم شوند. عدهای هم فرزندانشان را به قاچاقچیان انسان میدهند تا اندام آنها را برای پیوند عضو از بدنهای نحیفشان جدا كنند؛ صاحبنظران اجتماعی وقتی این انگیزهها ر ا برای فروش برمیشمارند بر این نكته نیز تاكید میكنند كه فروش فرزندان برای پیوند عضو بندرت در ایران رخ میدهد. در این میان هم هستند كسانی كه در ازای واگذاری همیشگی حضانت فرزندان خود، پولی از خانواده دوم دریافت نمیكنند، چرا كه به زعم آنها با این هدیه خود یك زندگی مشترك را از مرز فروپاشی به عقب راندهاند.اما مریم یوسفی، جامعهشناس، در این باره میگوید: فروش فرزندان همیشه اینگونه نیست كه آنان را در قبال پولی به دیگری بدهند. وقتی پدری فرزندش را، دخترش را برای كار از روستا یا شهرستان به شهرهای بزرگ میفرستد و برایش مهم نیست كه او كجا میخوابد و چگونه روزگار میگذراند هم به نوعی فرزندش را فروخته است.او بر این باور است كه در 10 تا 15 سال اخیر، مقوله فرزندفروشی به معضلات دیگری كه هر روز صفحه حوادث روزنامهها را پر میكند پیوسته است.یوسفی در تشریح گفتههایش در ادامه اینچنین سخن میگوید: دختری كه به دلیل اعتیاد پدر، به مردی قاچاقچی فروخته میشود، در واقع از زندگی زناشویی چیزی نخواهد فهمید. از یكسو شاید اختلاف سنی زیاد با همسر و از سویی دیگر شكنجههای روحی و جسمی كه در زندگی مشترك با آنها دست و پنجه نرم میكند، یا از او زنی افسرده خواهد ساخت یا او را به سوی خودكشی هدایت خواهد كرد.او معتقد است: گاهی ممكن است این نوع بچهها در خانوادهای متدین مراحل رشد را طی كنند، اما اگر این فرزند پس از سالیان دراز به واقعی نبودن والدین فعلی خود پی ببرد، دچار ضربه شدید روحی خواهد شد.عاطفه مادری و مهر پدریانگار عاطفه مادری و مهر پدری در برخی از خانوادهها رنگ باخته كه چنین اتفاقاتی رخ میدهد. با این حال هنوز هم حدود 70 درصد مردم تمام چیزهای خوب را برای فرزندانشان میخواهند و باید بر دستان مادری كه یكه و تنها با رختشویی فرزندان خود را به مدارج عالی میرساند، یكی را پزشك و دیگری را مهندس به جامعه تحویل میدهد، بوسه زد. این ارمغان آداب و رسوم و فرهنگ غنی ایران است كه باید فطرت را هم چاشنی آن كرد.راهكار نداریمیوسفی هم مهر تاییدی بر این ادعا میزند و میگوید ایثار را باید در قلب و رفتار مادران و پدران ایرانی جستجو كرد. این جامعهشناس وقتی به اینجا میرسد، اذعان میكند كه بعضیها هم واقعا مجبور میشوند دست از فرزندان خود بشویند: معمولا این نوع رفتارها در خانوادههای پرجمعیت، كمسواد و فقیر رخ میدهد؛ چنانكه وقتی عاملی مثل خشكسالی تمام دارایی و زحمت پدری را به قهقرا میفرستد و غول بزرگ هزینهها خانوادهای را از تامین نیازهای اولیه محروم میكند، اینجاست كه پدر و مادر مجبور میشوند قلب خود را زیر پا بگذارند.با این حال اگر آنها كه لزوما معتاد نیستند و در بدهكاری فرو رفتهاند، بدانند كه در مواقع بیكاری، بیماری یا ازكارافتادگی نیازهای اولیهشان به هر ترتیب تامین خواهد شد، اینگونه فرزندان خود را حراج نخواهند كرد؛ چرا كه اگر دولت بخواهد مستقیما ساقه این معضل اجتماعی را قطع كند، باز هم این روند مخفیانه در جریان خواهد بود. البته تاكنون نیز در مواجهه با اینگونه آسیبها این صورت مساله است كه مطرح و پاك میشود و جای خالی راهكارهای موثر همیشه احساس شده است.سنت و خانوادههنوز هم در ایران سنت حرف اول را میزند و البته این یكی از غنیمتهای یك جامعه سنتی است كه خانواده را میتوان با مفهوم واقعیاش در خانههای كوچك و بزرگ شهری و روستایی دید كه همین خانواده همچون سدی مقابل سیل جرایم ریز و درشت میایستد و بدین ترتیب زشتیهایی كه در جوامع غربی در حال فربه شدن است كمتر به ایران راه پیدا میكند.وقتی مرزهای جغرافیایی را به مقصد سایر كشورها درمینوردیم، مفهوم خانواده نیز تا حدودی رنگ میبازد و آثار انواع بزهها از جمله فرزندفروشی با رنگ و لعاب بیشتری رخ مینمایاند. برای مثال برخی از قبایل آمریكایی كودكان خود را در برابر اندكی شراب میبخشیدند یا در ژاپن پدر بزرگ میتوانست فرزندان را به بردهداران بفروشد.رفتاری غیرانسانیاما براستی این فقر اقتصادی است كه اینگونه كودكان را از حریم امن خانواده جدا میكند یا فقر فرهنگی؟در این میان برخی از صاحبنظران برای پاسخ به این سوال فقر فرهنگی را برمیگزینند، اما گروهی دیگر نه، آنها عوامل دیگری را هم در بروز چنین رفتاری موثر میدانند و فقر اقتصادی را در پله نخست جای میدهند.دكتر غلامعباس توسلی نیز با گروه دوم موافق است و وقتی از زوایه جامعهشناسی به این موضوع مینگرد، از فرزندفروشی به عنوان یك رفتار غیرانسانی یاد میكند. او بر این باور است كه این رفتار وقتی از جانب یك پدر و مادر بروز میكند كه آنها احساس نارسایی كرده باشند.توسلی میگوید: این یك مساله ثابتشده است و برای مصداق گفتههایش آزمایشی را یادآوری میكند كه فرنگیها برای یك میمون ترتیب دادهاند. در این آزمایش یك میمون را به همراه فرزندش در یك حمام قرار دادند و رفتهرفته بر حرارت كف حمام افزودند در ابتدا میمون مادر سعی میكرد با در آغوش كشیدن فرزندش او را از این گرما مصون بدارد اما وقتی این سوزانندگی به آخرین درجه خود رسید، فرزندش را زیر پاهای خود گذاشت تا گرما آسیبی به خودش وارد نكند.توسلی معتقد است: اگرچه میمون از روی غریزه به این آزمایش واكنش نشان داد، اما انسانها قابل مقایسه با این حیوان نیستند، چرا كه از موهبتهایی چون عاطفه و ایمان برخوردارند؛ اما گاه انسانها هم از سر بی عاطفگی دست از فرزندان خود میشویند و چنان احساس نارسایی میكنند كه ممكن است هر چیزی را فدای موقعیت خود كنند.محرومیت از سلامت روانی و فقر اقتصادی معمولا سبب چنین واكنشهایی از سوی آدمها میشود، چنان كه بسیاری از افراد برای برونرفت از وضعیت نامطلوب اقتصادی اعضای بدن خود از جمله كلیهشان را میفروشند.این جامعه شناس در ادامه نقبی كوتاه هم به تاریخ میزند و میگوید: در طول تاریخ نیز بسیاری از افراد وقتی نمی توانستند زندگیشان را با وجود فرزندان اداره كنند، آنها را به بردهداران میفروختند، اما در دنیای متمدن امروز، بروز چنین خطاهایی از سوی انسانها بعید است.توسلی وقتی میخواهد برای درمان این معضل راهكار ارائه كند، به زدودن چهره فقر از اجتماع اشاره مینماید: شرایط كشور از حیث میزان افراد معتاد حاد است و همین مساله وضعیت را در كنار سایر كشورها غیرعادی جلوه میدهد اما در عین حال اطلاعرسانی هم موثر است، تا جایی كه میتواند از میزان این نوع جرایم بكاهد. البته سیستمهایی كه برای رسیدگی به آسیبهای اجتماعی اختصاص دارد نیز باید گسترش یابد تا كودكان و اشخاصی كه در معرض تهدید قرار دارند با ارتباط با این سیستمها خود را از خطر برهانند.قانون چه میگوید؟در این میان به نظر میرسد كه نهتنها هیچ عامل بازدارندهای اشخاص را از خرید و فروش كودكان نمیهراساند، بلكه وقتی كودكی به مثابه كالایی كمارزش با دستان پرمهر)!( والدین خود فروخته میشود نیز مجازات سنگینی در انتظار این قبیل پدر و مادرها نیست. اگرچه به اعتقاد بسیاری از حقوقدانان خرید و فروش كودك جرم تلقی میشود حتی اگر خرید و فروش برای اعمال خلاف نباشد اما چندگانگی در مجازاتها به گونهای است كه تاثیر عمیقی در كاهش این نوع جرایم ندارد.این در حالی است كه خرید و فروش كودك در فهرست مصادیق كودكآزاری قرار میگیرد و علاوه بر آن كه ابعاد وسیعی به دنبال خواهد داشت، جنبه بینالمللی نیز پیدا میكند. با این حال مجازاتهایی كه برای خرید و فروش كودك در نظر گرفته میشود، از مرز یك سال حبس یا 20 میلیون جزای نقدی تجاوز نمیكند.از همینرو محمدعلی جداری فروغی، وكیل پایه یك دادگستری در این رابطه میگوید: اصولا در قانون اساسی، برای كلیه شهروندان، حقوقی در نظر گرفته شده و در اصل نوزدهم و بیستم بر حقوق همه افراد كه فرزندان و كودكان و خردسالان نیز شامل آن میشود تاكید شده است.در عین حال در اصل بیستم نیز آمده كه همه افراد ملت اعم از زن و مرد به طور یكسان در حمایت قانون قرار میگیرند و از همه حقوق انسانی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند. همچنین در اصل بیست و دوم نیز از مصون بودن حیثیت و جان و مال حقوق افراد از تعرض سایرین تاكید شده است.او وقتی این مواد قانونی را برمیشمارد، در ادامه اینگونه سخن میگوید: بنابراین بالاترین جرمی كه میتواند جان اشخاص را اعم از آن كه صغیر باشد یا كبیر، در معرض آسیب قرار دهد همانا فروختن جسم و روح یك انسان است، آن هم از جانب والدین.این عمل از جمله رفتارهایی است كه میتواند وجدان عمومی جامعه را به طور وحشتناكی تحتتاثیر قرار دهد و كمتر كسی است كه از شنیدن چنین اخباری تاثر تا اعماق وجودش نفوذ نكند.به اعتقاد او جرایم متعددی كه در جامعه به وقوع میپیوندد دارای بسترهای فرهنگی است، اما این جرم بر بستر فقر بنا شده است و عواملی چون بیكاری، اعتیاد و بیسوادی هم به آن دامن میزند.جداری فروغی میگوید: در جامعه میبینیم كه گاه یك زن یا مرد در خیابان به تكدیگری مشغول است و طفلی را نیز در آغوش دارد كه این كودك در حالت عادی نیست و در یك وضعیت شبیه خواب و بیداری به سر میبرد، بدیهی است كه چیزی جز مخدر نمیتواند این كودكان را در این حالت نگاه دارد. بنابراین متكدیان به آنان مواد مخدر میخورانند تا با سوءاستفاده از این حالت با آب و تاب بیشتری به تكدیگری بپردازند. ظلمی كه به این كودكان روا میشود چنان سنگین است كه بعید است این كودكان فرزندان واقعی متكدیان باشند.متاسفانه این كودكان در سطح وسیعی خرید و فروش و از بدو تولد تا زمانی كه خود را میشناسند در اثر تربیت ناصحیح و نگهداری غلط خود نیز به مجرمی تبدیل میشوند كه بارها مورد آزار و اذیت و خرید و فروش قرار گرفتهاند. به اعتقاد جامعهشناسان، این افراد وقتی اینچنین به سن بزرگسالی میرسند با مفهوم خانواده چندان آشنا نیستند، چراكه در شرایط عادیای رشد نیافتهاند. بنابراین ممكن است این شخص حتی تشكیل خانواده هم بدهد، اما معنای ازخودگذشتگی والدین را به فرزندان هیچگاه درك نكنند و چهبسا برای فروش فرزندانش هم ابایی نداشته باشد.جداری فروغی با تایید این موضوع میگوید: متاسفانه قانون نیز آن طور كه باید و شاید نمیتواند درخصوص مجرمانی كه دست به این گونه اعمال میزنند اجرا شود. پدران باید طبق قوانین از فرزندان خود مراقبت كنند و هزینههای مادی آنان را كه اصطلاحا به آن نفقه گفته میشود بپردازند. پدر و مادرانی كه اقدام به فروش فرزندان خود میكنند، نهتنها به وظیفه قانونی خود عمل نمیكنند كه با سوءاستفاده از آنان سعی میكنند برای خود كسب درآمد كنند.او بر این باور است كه قانون میتواند وارد عمل شود و از حقوق كودكان دفاع كند، به نحوی كه دادستان یا مدعیالعموم طبق قانون، وظیفه دفاع از حقوق این كودكان را به عهده دارد، اما جرم فروش فرزندان در میان افراد فقیر آنچنان گسترده و وسیع است كه متاسفانه برخورد با آن به راحتی ممكن نیست.خرید كودك از پدر و مادر یا آدمرباییاین حقوقدان معتقد است: طبع این بزه ایجاب میكند كه خریدار نیز مورد تعقیب قرار گیرد. به نظر من اگرچه كودك توسط پدر و مادر به اشخاص ثالث فروخته میشود، اما خریدار میتواند به عنوان آدمربا كه مجازاتش بسیار شدید است، مورد تعقیب قرار گیرد؛ چراكه طبیعت جرم آدمربایی چنان است كه در حقیقت وقتی شخصی توسط دیگری ربوده میشود، از حقوق انسانی خود محروم میگردد، حتی اگر در قبال دریافت مبلغی این كودك در اختیار شخص ثالث قرار گیرد. او میگوید: پدران و مادرانی كه اقدام به فروش كودكان خود میكنند، جنایتكار هستند.مجازات خرید و فروش كودكان چیست؟جداری فروغی در پاسخ به این سوال میگوید: از دیدگاه فقهی و حقوقی موضوعی به نام خرید و فروش انسان وجود ندارد، بنابراین خلاف قانون است و آدمربایی قلمداد میشود. آدمربایی نیز ازجمله جرایم سنگینی است كه میتواند حتی تا حبس ابد و اعدام نیز نسبت به موضوع جرم، مجازات داشته باشد. او بر این باور است كه از دیدگاه حقوقی، چنین مجازاتهایی میتوانند راهكار مناسب برای برخورد با این جرایم باشند، اما در عمل این اتفاق رخ نمیدهد، چراكه بسیاری از كودكان كه به فروش میرسند، فاقد شناسنامه و اوراق شناسایی هستند. بنابراین برخورد با این معضل بسیار پیچیده به نظر میرسد و برای برخورد با این گونه جرمها، تحقیقات گستردهای مورد نیاز است. در واقع شاید تنها توصیهای كه میتوان ارائه كرد، ایجاد بستر فرهنگی از طریق آگاه كردن افراد جامعه است كه میتواند به پیشگیری این نوع جرایم بینجامد
راه مقابله با این هنجار اجتماعی چیست؟