تبیان، دستیار زندگی

طایفه ای از سنی که روزی یکی از زنهای این طایفه میمیرد و اهل طایفه برای انجام مراسم دفن حاضر شده اند و رماسم را بر سر قبر آن زن برگذار کردند.

این زن یک دختر خردسال داشت . این دختر که از مرگ مادرش باخبر بود به شدت بر سر قبر بهانه می گرفت و از اهل طایفه میخواست مه اجاره بدهند که شب را در قبر کنار جسد مادرش بماند اما اهل طایفه که میدانستند این کار خطرناکی است راهی برای آرام کردن بچه نداشتند.

دخترک شب را در قبر کنار مادر خوابید که ناگهان دید آقایی خوش سیما به همراه چند ملک نزد مادر او آمدند و از او چند سوال پرسیدند دخترک میدید که مادرش به این سوالات پاسخ می دهد تا رسید به جایی که از اوپرسیدند نام امام اولت چیست ؟

آن زن ساکت ماند آنگاه ان آقا فرمود این از شیعیان ما نیست او را ببرید ناگهان آن زن را در حالی که با گرزهای آتشین میزدند بردند.

صبح ، اهل طایفه آمدند تا نزد دخترک بروند . اهل طایفه دخترک را با موهای سفید دیدند و بسبار حیرت زده ماجرا را از او پرسیدند او همه ی چیزهایی را که دیده بود تعریف کرد و تمام اهل ۀن طایفه ی سنی به وجود مبارک امیرامومنین حضرت علی(ع) به تشیع گرویدند. 

سَلَامٌ قَوْلًا مِن رَّبٍّ رَّحِیمٍ

مطلب جالبی بود...ممنونم.....کاش منبع و سندش رو ذکر میکردید....

تلنگر خوبیه تا قدر وجود مبارک علی (ع) رو بیشتر بدونیم و از دریای فضایل ایشون استفاده کنیم...

جایگاه علی رو بشناسیم...و سعی کنیم در گفتار، رفتار و کردار به علی اقتدا کنیم.

قفلی که بی کلید بود وا نمی شود .............. بیت خدا بغیر خدا جا نمی شود

خانه بغیر صاحب خود ره نمی دهد ............ کعبه بدون نام علی وا نمی شود

دیوار هم برای علی باز می شود ............. کاری که بهر هیچ کس امضاء نمی شود

تنها میان بیت خدا آشنا بود ................... این خانه غیر خوبش پذیرا نمی شود

به نام خالق مخلوقات

با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (ص)

محرم آمد و و قت عزا شد

 منبعش رو میگید ؟؟؟؟؟