از خودم شروع می کنم؛
من زندگی رو با عشق نگاه می کنم و تنها هدفم برای زندگی وسعت عشق ورزیدن، عشق به ذره ذره هستی ، عشق به لبخند ، برگ ، رنگ ، نگاه ، آسمان، خورشید، ابر، اکسیژن و تمام آنچه مهربان هستی برای من آفریده!
آره آسمون و خورشید و حتی زمین واسه من خلق شده ابرها به خاطر من از بالای سرم حرکت می کنند ، خورشید هر روز صبح واسه من طلوع می کنه که بگه خدای مهربونت یه روز دیگه رو بهت فرصت داده که بفهمی ، یادبگیری و عشق بورزی!
من اینجوری زندگی رو نگاه می کنم خودم بزرگ می بینم آخه مگه می شه خدای به این بزرگی آفریده های بی اهمیت و کوچیکی داشته باشه؟! مگه می شه چیزی که با عشق خلق شده ناچیز باشه.
وقتی با احساس عشق به هستی نگاه می کنم حتی چیزایی که واسه بعضیا ناراحت کنندست هویت اصلیش رو به من نشون می ده . مثلا نمی فهمم چرا حشره ها یا حیوونای دیگه رو واسه احساس بی معنا مون می کشیم یا ازشون فرار می کنیم .وقتی با عشق نگاه کنیم حتی برای اجسام بی جان هم ارزش قائل می شیم چه برسه به آدمایی که دور و برمون هستن و بی تفاوت از کنارشون رد می شیم . راهش اینه که حـــــــــــــس کنی حتی نفس هاتو...!
و کلی حرفای ریز دیگه...
همیشه از خدا می خوام هر چیزی که عشق ورزیدن رو از یادم می بره از من بگیره و به من نگاه عاشق عشق رو بده .
حالا نوبت شماست دوست گلـــــــــــــــــــم...