می خواهم برای طیبه السادات كادو بخرم
می خواهم برای طیبه السادات كادو بخرم مستقیما سراغ محصولات فرهنگی! در مورد دفاع مقدس میرم دلیلش هم این كه طیبه السادات نسل سومیه و لازمه یه چیزی در مورد 8سال دفاع مقدس بدونه.میرم داخل شهر اولین كتاب فروشی كه به چشمم میخوره واردش میشم،كتاب فروشیه بزرگیه توی قفسه ی اول صادق هدایت،قفسه دوم كتابهای فروغ فرخزاد،قفسه سوم رمان های فهیمه رحیمی و قفسه بعدی...
از فروشنده می پرسم كتابهایی در مورد دفاع مقدس دارید؟نگاه سنگینی به من و چادرم میكنه و مثل اینكه باید می گفتم جنگ ایران و عراق با حالت خاصی میگه نه خانم اینجور كتابها اصلا فروش ندارن در ضمن به تیپ كتابهای دیگه ما هم نمی خورن بانا امیدی از مغازه خارج میشم!
چند متر بالاتر مغازه محصولات فرهنگیه! روی شیشه اش عكس شهید مهدی باكری،خوشحال میشم ذوق زده وارد مغازه میشم اما جز چند تا پوستر چیز دیگه ای نمی بینم با تعجب از مغازه خارج میشم.مغازه روبرو نوار و سی دی فروشیه صدای سی دی بنیامین گوش فلك رو كر كرده از همون اول بیخیال مغازه میشم.چند تا مغازه آن طرف تر وارد یه مغازه كارت پستال و پوستر فروشی میشم پوسترهای عجیبی می بینم نیكی كریمی با لباس عروس،هدیه تهرانی با تیپ مردونه و.... به فكر فرو می رم زیر لب زمزمه می كنم:حاج همت كجایی كه ببینی هر چند كه می بینی و می دونی!اما حاجی هیچی نگو،نگو حاجی كه هر چی بگی شرمنده ات میشم...
آرزو میكنم كاش روی این كارت پستالها عكس شهید مهدی زین الدین و جهان آرا یا اصلا عبور رزمنده ها از پل خرمشهر و آزاد سازی خرمشهر بود و وقتی بازشون میكردی صدای"محمد نبودی شهر آزاد گشته"یا"كشته راه دین مهدی زین الدین"پخش میشد.
ولی با دیدن این چیزها،نه تنها از سراغ محصولات فرهنگی! رفتن پشیمون میشم بلكه حتی دیگه به خودم اجازه نمیدم كه به طیبه السادات و بقیه نسل سومی ها بگم چرا از جنگ و دفاع مقدس چیزی نمی دونید آخه با این وضعیت نمی شه از هیچكس،هیچ انتظاری داشت...
فاطمه رخ فیروز