• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1273)
جمعه 22/9/1392 - 22:26 -0 تشکر 675648
((عشق جنون بی قانون))

((عشق جنون بی قانون))

عشق یعنی یک جهان دلدادگی
عشق یعنی بی ریایی سادگی

عشق یعنی یک بغل بوی خدا
شب نشینی روی سکوی خدا

عشق یعنی انتظاری دلنشین
انسجام دل با نظمی نوین

عشق معنای تمام اشتیاق
در کویری خسته از درد فراق

عشق یعنی اتفاقی آشنا
عشق یعنی همجواری با وفا

 عشق یعنی انجماد یک غرور
رمز شب در اول راه عبور

عشق تلفیق صفات همدلیست
عطر شیرین وفاق و یکدلیست

عشق یعنی هم صدای آسمان
رنگ بی رنگی میان کهکشان

 عشق یعنی یک تمنای قشنگ
چون دلی دور از حصار سرد سنگ

عشق شاید یک جنون دیگر است
گرچه بی قانون اما برتر است

عشق یعنی در مسیری بی ریا
چون قناری ها سبکبال و «رها»
بهروز رها

شنبه 23/9/1392 - 8:42 - 0 تشکر 675667

یک مثنوی زیبا هم در وصف شعر خواندم که نمیدونم شاعرش کیه.البته در کامنت هایی که برای این شعر آمده بود آقایی به نام علی اکبر خود را شاعر این مثنوی معرفی کردند.


عشق یعنی مستی و دیوانگی
عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
***
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحظه های ناب ناب
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
***
عشق یعنی سوز نی ، آه شبان
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دل سوخته
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی یک تیمّم، یک نماز
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
***
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بُـت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی یک سلام و یک درود
***
عشق یعنی قطعه شعری ناتمام
عشق یعنی بهترین حسن ختام

شاعر:؟؟؟؟؟؟

سه شنبه 26/9/1392 - 14:3 - 0 تشکر 676255

طبیب عشق میگیرم


گفته بودم بی تومیمیرم نرو
من اسیردست تقدیرم نرو


عاقبت دیدم خرامان میرود
بی خبرازحال جانان میرود


هرچه کردم عشقِ خودپنهان کنم
اشک غم خالی ازاین چشمان کنم


همچنان خندید وُتنهایم گذاشت
غصه دارروزوشبهایم گذاشت


گفتمش تنها مرو وامانده ام
من چراازقلب توجا مانده ام


تابه کی نالم ازاین افسرده گی
کارمن دیگرشده دل مرده گی


من که میدانم گرفتارش شدم
چون اسیرکوچه بازارش شدم


دل شکستم دست اودر زندگی
عاشقی دلخسته با درماندگی


کاش که بازآید ودرمانم کند
یا که آتش برتن وُجانم کند


گفته بودم بی تومیمیرم نرو
من طبیب عشق میگیرم نرو


خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
سه شنبه 26/9/1392 - 20:22 - 0 تشکر 676325

meliaa گفته است :
[quote=meliaa;455559;676255]

طبیب عشق میگیرم


گفته بودم بی تومیمیرم نرو
من اسیردست تقدیرم نرو


عاقبت دیدم خرامان میرود
بی خبرازحال جانان میرود


هرچه کردم عشقِ خودپنهان کنم
اشک غم خالی ازاین چشمان کنم


همچنان خندید وُتنهایم گذاشت
غصه دارروزوشبهایم گذاشت


گفتمش تنها مرو وامانده ام
من چراازقلب توجا مانده ام


تابه کی نالم ازاین افسرده گی
کارمن دیگرشده دل مرده گی


من که میدانم گرفتارش شدم
چون اسیرکوچه بازارش شدم


دل شکستم دست اودر زندگی
عاشقی دلخسته با درماندگی


کاش که بازآید ودرمانم کند
یا که آتش برتن وُجانم کند


گفته بودم بی تومیمیرم نرو
من طبیب عشق میگیرم نرو



شاعر این شعر زیبا رو می دونی کیه؟

سه شنبه 26/9/1392 - 20:22 - 0 تشکر 676326

سوختم در تبی که از عشق است٬ شعله در شعله در گلستان ات!
مثل رسم خدا و ابراهیم٬ مثل گنجشک، زیر باران ات


نفس ام را شماره می کردم٬ نفس ات را شماره می دادی
حسِ پس لرزه های بم را داشت٬ دیدن دست های لرزان ات


بیقرار شنیدن ات بودم٬ مثل آواز عاشقانه ی قو
شعر می خواندی و به شور غزل٬ تار میزد دل پریشان ات


¤


روزها می گذشت و از تقویم آنچه می ماند چند کاغذ بود
هفته وماه وسال من شده بود دست مرداد و چشم آبان ات!


من که کفر برادرانم را مثل پیراهنی در آوردم
با کدام آیه قبله ات خواندم؟! به چه وردی شدم مسلمان ات؟!


دل و دینی نداشتم هرگز٬ که نماز تو را اقامه کند
تو چگونه خدای من شده ای٬ با دو گوی سیاه شیطان ات!؟


من ِ لیلی برات مجنونم٬ من ِ مجنون برات می میرم
قصه ی عاشقانه ای داری٬ مثل "ابسال" با "سلامان"ات !


من حسودم حسود٬ آری! -عشق- این بلا را سر من آورده
قلبم آشوب می شود وقتی دست های کسی به دستان ات...


می رسد یا نمی رسد روزی٬ که تو مال خودِ خودم باشی!؟
طالع ما دو تا یکی بشود٬ شکل یک قلب کنج فنجان ات...


¤


...کاش آن سوزنی که مدتهاست٬ توی انبار کاه جا مانده
با سر انگشت یک پری می دوخت٬ دست های مرا به دامان ات


 مریم پیله ور

چهارشنبه 27/9/1392 - 11:44 - 0 تشکر 676521

بهروز رها گفته است :

شاعر این شعر زیبا رو می دونی کیه؟
meliaa گفته است :
[quote=بهروز رها;558041;676325][quote=meliaa;455559;676255]

طبیب عشق میگیرم


گفته بودم بی تومیمیرم نرو
من اسیردست تقدیرم نرو


عاقبت دیدم خرامان میرود
بی خبرازحال جانان میرود


هرچه کردم عشقِ خودپنهان کنم
اشک غم خالی ازاین چشمان کنم


همچنان خندید وُتنهایم گذاشت
غصه دارروزوشبهایم گذاشت


گفتمش تنها مرو وامانده ام
من چراازقلب توجا مانده ام


تابه کی نالم ازاین افسرده گی
کارمن دیگرشده دل مرده گی


من که میدانم گرفتارش شدم
چون اسیرکوچه بازارش شدم


دل شکستم دست اودر زندگی
عاشقی دلخسته با درماندگی


کاش که بازآید ودرمانم کند
یا که آتش برتن وُجانم کند


گفته بودم بی تومیمیرم نرو
من طبیب عشق میگیرم نرو




کریم لقمانی سروستانی

خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب
چهارشنبه 27/9/1392 - 17:58 - 0 تشکر 676568

آن روزها که پنجره ام رو به صبح بود
می شد به سایه های نگاه تو دل سپرد


می شد محیط خاطره ها را حساب کرد
می شد خطوط چهره احساس را شمرد




آن روزها که زیر نفسهای آفتاب
خواب از سر لبان شب آلود می پرید


وقتی عبور ثانیه ها سرد سرد بود
من در تو ضرب می شد و آتش می آفرید



مجذور اشتیاق سلامی دوباره بود
جذر بهار و آئینه می شد بلوغ مرگ


می شد برای صورت گل مخرجی نوشت
کسر همیشه ساده نمی شد به دست مرگ




در خشکسال دل به توان می رسید اشک
جمع شب و ستاره جوابش طلوع بود


راهی شدن به سمت صدای رسای عشق
منهای هر بهانه جوابش شروع بود




آن روزهای خوب و شکوفائی و ظهور
آن روزهای رویش و تکثیر و انتشار


آن روزهای چشمه و خورشید و زندگی
آن روزهای آبی و باران و آبشار




امشب به نام نامی آن روزهای پاک
ژرفای عشق را به تو تسلیم می کنم


دریای پر تلاطم فریاد خویش را
بر ساحل سکوت تو تقسیم می کنم




در دفتر حساب خود امشب نوشته ام
ای لحظه های من به توان حضور تو


وقتی کتاب فاصله ها بسته می شود
زیباست جمع خواهش من با غرور تو


 مرحومه زهره قاسمی فر

چهارشنبه 18/10/1392 - 10:59 - 0 تشکر 679659

سعدی


یـک روز بــه شیــدایی در زلــف تو آویـزم



زان دو لـب شیرینـت صــد شور بــرانگیزم



گر قـصد جفـا داری اینک من و اینـک سـر



ور راه وفــا داری جــان در قـدمـــت ریــزم



بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد



من بعـد بــدان شــرطم کز تــوبه بپرهیـزم



سیــم دل مسکینـم در خاک درت گم شد



خاک سـر هر کویـی بـی فایــده می‌بیــزم



در شهر به رسوایی دشمـن به دفـم بـرزد



تــا بــر دف عشــق آمـــد تیــر نـظـر تیــزم



مجنــون رخ لیـلـی چـون قیس بنـی عـامر



فرهــاد لب شیریـن چـون خسـرو پــرویـزم



گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز



فـرمــان برمــت جانــا بنـشینـم و بــرخیـزم



گــر بی تو بــود جنــت بــر کنـگـره ننشینم



ور بــا تــو بـــود دوزخ در سـلـسـلـه آویــزم



با یــاد تو گر سـعـدی در شعر نمی‌گنـجــد



چون دوسـت یگـانـه شد با غیــر نیـامیــزم

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.