به نام او که آرام قلب من است
سلام
با تشکر از دوست گرامی، من این داستان رو خیلی خیلی خیلی وقت پیش خونده بودم...اون موقع هیچ رقمه نتونستم تصمیم بگیرم...
بچه بودم اون موقع...با اینکه جواب رو میدونم که واقعا خیلی خیلی خوبه... اما خب الان که فکرشو میکنم میبینم دوستم رو که نمیرسونم
چون اگه بااهاش صمیمی نباشم که اصلا چرا برسونمش؟ و اگه باشم اونقدر دوست بوده
برام که درک کنه موقعیتم رو... به نامزدم هم میگم
صبر کنه تا پیرزنه رو برسونم...یعنی اون هم باید درک کنه که من به خاطر خودم نمیخوام
همچین کاری کنم...یعنی اونم باید قلب رئوفی داشته باشه
و پیر زن رو میرسونم... البته اگر از این پیرزن مهربون های دوست داشتنی باشه... که به آدم میگن خدا خیرت بده جوون... (اینقدر دوست دارم!)
ولی جوابو بذارید دیگه... بهترین کار ممکن همونه... نمیدونم چرا به مفز خودم نرسیده بود... کاش میرسید...هههه ...البته من اونقدر رومانتیکم که یه قسمت از جواب رو عوض میکردم!
دلتون دریایی
شب و روزتون رویایی