• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 15591)
چهارشنبه 24/7/1387 - 17:43 -0 تشکر 65340
کاریکلماتور

کاریکلماتور یعنی کاریکاتوری که با کلمات به ثبت می رسد .
کاریکلماتور نامی است که احمد شاملو بر نوشته‌های پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله خوشه به سردبیری شاملو به کاربرده شد و حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. به نظر شاملو، نوشته‌های شاپور کاریکاتورهایی است که با کلمه بیان شده‌است.

حالا نوبت شما دوستان گرامی است که کاریکاتورهای خود را با کلمه بیان کنید.

سایت گنجینه دانلودهای رویایی

فریاد بی صدا حرف دل همه کسانی که میگویند ولی شنیده نمی شوند ...هستند ولی دیده نمی شوند ..پس تو نیز بی صدا فریاد کن....

سه شنبه 16/5/1386 - 16:13 - 0 تشکر 12384

سلام اهالی محترم طنز اینجا محلی واسه به ثبت رسووندن کاریکلماتورهای زیباییست که شما عزیزان از این ور و اوون ور پیدا میکنید یا احتمالاً خودتوون میگید...من کاریکلمکاتورهای بامزه ای که دوستان ثبت کردند رو با ذکر اسمشوون اینجا میارم.از همه ی شما عزیزانی که قدم به این تاپیک میذارید خواهش میکنم واسه پربارتر و قشنگتر شدن اینجا به جمع عزیزان اینجا بپیوندید و البته لطف میکنید اگه منبع جملات قصار طنزامیزتوون رو هم ذکر کنید.منتظر تک تک شما دووستای دووست داشتنی هم هستیم...تا بعد...

سه شنبه 16/5/1386 - 16:19 - 0 تشکر 12385

یاسان

خیلی زوور زد که ثابت کند اهل زوورگوویی نیست.

طووفان نسیمی است که جنوون ادواری دارد.

در استانه ی قلبش قرنطینه گذاشته بوود.

مادر بهترین فرزند هستی است.

ساعت ادم تنها،بدوون عقربه است.

چشمه ها سند بطلان سنگدلی کووهها هستند.

می گفت:«حرام است از دیوار ادمها بالا بروید»از ادمها بالا می رفت.

سکووتم طنز صامت است.

پارک،افیوون تووده هاست.

من ناخدا ندارم.

زیرسیگاری،گوورستان وابسته هاست.

اگر موبایل عشق فیش داشت رابطه ها زوود قطع می شد.

زمستان به خیال خودش باغچه را پانسمان می کند.

دروازه بان ناشی زوودتر از بهار گل می دهد.

به زندگی مرخصی استعلاجی هم نمی دهم.

با قلم پایم،قدم به قدم،امضا می کنم.

ادم ها و زنبوورها سکووتم را نیش می زنند.

در جشنواره ی گوورستان همه صاحب اثرند.

افتابه ای را می شناسم که با پار تی بازی در گلخانه استخدام شده است.

راه هم به همراه نیاز دارد.

سکووتت،سکووتم را به«هم»زد.

اداره ی اب و فاضلاب واقعاً اداره ی متناقضی است.

اینجا با مین ها گلکاری شده تا پروانه ها به پرواز در ایند.

(عباس گلکار...ماهنامه گل اقا)

سه شنبه 16/5/1386 - 16:24 - 0 تشکر 12386

یاسان

سکووت سخنگووی خامووشی است.

قبل از بستن بار سفر به موجوودی گامهایم نظر می افکنم.

چه بسا قلمی که پای نویسنده را قلم کرده است.

پنبه ی نسووز غروور اتش را جریحه دار میکند.

کووهنورد پرتوقع انتظار دارد قله تا دامنه به استقبالش بیاید.

چون عاشق انتظار کشیدن هستم محال است با ادم خوش قول وعده ی دیدار بگذارم.

دنبال خودم می گشتم که تو را پیدا کردم.

همزمان با طلووع لبخندت اشکم تبخیر می شود.

نگاهم ته کشیده اما هنووز از تماشای رووی ماهت سیر نشده ام.

وقتی هستی تنهایی را تنها می گذارم.

(پرویز شاپوور)

یاسان

پایان شب را به اندازه ی اغاز رووز دووست دارم.

صدای پایت،زنگ لحظه ی دیدار است.

زغال،اتش به سکووت واداشته شده است.

نابینایی را دیدم که عصا کش بینایان بوود.

باد،غروور کلاه را می شکند.

سگ با دمش دست تکان می دهد.

زمین بی درخت پهلوان بی دست است.

گیاهان پامال شده،سر از خاک جاده ی مترووک بیروون اوردند.

به حال شاخه ای اشک می ریزم که دسته ی تبر شده است.

ای کاش دادگاه جنگل تبر دار و تبر را به یک چشم نگاه نکند.

سرابها عطش را به هم پاس می دهند.

غبار شب به چشم ستاره نمی رسد.

ای کاش فکر به چین و چرووک چهره ی فکرت میکردی.

سه شنبه 16/5/1386 - 16:28 - 0 تشکر 12387

...

در خرووجی زندگی به بی نهایت گشووده است.

گذر از در خرووجی زندگی حق مسلم همه است.

بر قله ی شب،ستاره می رووید.

سراب از تشنگی سیرابم کرد.

بر لب بحر فنا می پلکیم.

ایران حیاط خلوت تهران است.

اردیبهشت با گوونه های گل انداخته،در اغووش لالایی باران غنووده است.

اب در سراب گم شد.

اواز پرندگان شکووفه های صوتی بهار است.

حضوور مزاحم نویسنده،مهمان ناخوانده ی خلوت خواننده است.

بهارترین بهار هم چنگی به دل پاییز نمیزند.

ایینه می گووید:«خود دانی!»

اگر کار از کار بیفتد،سرمایه سنگ می شود.

فکر،بلند پرواز ترین پرنده ی محبووس است.

کارفرما گدای مغروور است و کارگر بخشنده ی شرمسار.

قبرستان انبار ارزووها و گناهان است.

اب روان از مرگ ماندن می گریزد.

نگاه ازادی به دست بیداری است.

توقف،بیجا مانع تفکر است.

عادت،زحمت فکر کردن را از سر انسان کم می کند.

سعی ام بر این است که فاصله ام را با خودم حفظ کنم.

هنرمند صاحب سبک،دزد ماهری است که رد پایش به چشم غیر مسلح نمی اید.

تربیت،پاکسازی کوودکان از کوودکی است.

نه تو می ایی،نه عشق می رود.

سه شنبه 16/5/1386 - 16:36 - 0 تشکر 12388

...

جاده زوودتر از مسافر به مقصد می رسد.

سکووت نکرده ام،نگاهم عاشقانه های جهان را برایت می خواند.

عمر شهاب،یک درخشیدن است.

طلووع،نقطه ی پایان جمله ی سیاه شب است.

جهل وفقر و خودکامگی هر سه دووستان قدیمی اند.

درخت تا زنده است دسته ی تبر نمی شود.

عینک دوودی مانع از نامه رسانی اشارات نظر می شود.

از نظر عشق،دهان،اسیاب لقمه های پیاپی نیست.

جوانی بی عشق،اتش بی زبانه است.

هر رووزی که ننویسم،احساس بقالی را دارم که ترازوویش تا شب نجنبیده است.

ای کاش اینه حافظه داشت.

معلمی را دیدم که در به در دنبال شغل با کلاس تری می گشت.

وقتی که ادم پرچانه رفت،سکووت به هووش امد.

تیراژ یکی دو هزاری کتاب،نشانه ی سوء تغذیه ی شدید رووحی است.

ادامس،اسوه ی مقاومت است.

جیبم،سبکباری اش را مدیوون دلم است.

اتش زندگی در خاکستر مرگ ارام می گیرد.

شکووفه ها مووسیقی مجسم بهارند.

(عباس گلکار...ماهنامه ی گل اقا)

یاسان

به ریش هر استادی می خندم که به ریش خود نخندیده است.

اصلاً درباره ی خویش سخن نگفتن از بزرگوارانه ترین ریاکاریهاست.

جان شاعر تماشاگر می خواهد،اگر چه گاومیش باشد.

سخاوت ثروتمندان غالباً چیزی جز نوعی شرمندگی نیست.

وقتی برای حل کردن یک مسأله دو راه موجوود باشد من به راه سوم متوسل می شوم.

(نیچه)

سه شنبه 16/5/1386 - 16:45 - 0 تشکر 12390

Sahel23

سایه چهار نژاد یک رنگ است.

اب تنی ماهی یک عمر طوول می کشد.

خوشبختانه تبعیض نژادی نتوانسته است دامن رنگارنگ بهاری را الووده کند.

سکووت راه را برای فریاد هموار می کند.

عمر پاییز صرف پرپر کردن گلها می شود.

گرسنگی سالن سخنرانی دهان را تبدیل به سالن غذاخوری می کند.

پرنده ی پیر با کمک گربه از درخت پایین می اید.

اتش خشم شکووفه ی لبخند را می سووزاند.

ادم پر توقع سلام نکرده انتظار جواب دارد.

ادم گرسنه از زندگی سیر میشود.

ایینه یک تنه در مقابل همه ایستادگی می کند.

هر درخت پیر صندلی جوانی می تواند باشد.

لحظه به لحظه سپری می شوم.

ادم منزوی سلام را خداحافظی می شنود.

زندگی بی اب از گلووی ماهی پایین نمی رود.

نگاه گربه همسفر پرنده است.

در قفس به رووی همه ی پرندگان باز است.

روزنه ی امیدم را به سرقت بردند.

بهار از درخت خشک نمی تواند بالا برود.

سلام متواضع ترین واژه است.

ستاره در دل شب شعار مرگ بر تاریکی می دهد.

گلهای قالی لبریز از گل وجوود دختر قالیباف است.

امواج خشمگین دریا را شخم می زنند.

خودنویسم را از خنده پر می کنم و شب بی ستاره را ستاره باران می کنم.

(پرویزشاپوور)

سه شنبه 16/5/1386 - 16:52 - 0 تشکر 12391

یاسان

بیشترین جمعییت را در بین احزاب،حزب باد دارد.

درووغ می گوویند که:مردمم از درووغ خسته شده اند.

فریاد هم به فریادش نرسید.

بعضی ها برای خزان دلشان بهاری پیش ساخته می خرند.

سالها با یک لیوان یک بار مصرف اب می خورد

(خوانندگان ماهنامه ی گل اقا)

MCLAREN

جوویبار از کووه خبر بهار می اورد!

انقدر تند تند حرف می زد که گووشم جا ماند!

انقدر میکروب همراه انسان است که به معنای واقعی هیچ کس تنها نمی ماند!

انقدر نقشه های خووب خووب کشید تا برایش نقشه ها کشیدند!

(کووروش درخشان)

یاسان

بعضی ها فرق خر مراد را با خر شیطان نمی دانند.

کتاب خرها از کتاب خوانها بیشترند.

تاریخ مصرف بعضی از ادمها قبل از تاریخ تولدشان است.

در زندگی بستری شده ام.

یاد تو به عیادتم امد.

برفک،تصویری است که به پووچی رسیده است.

چون نمی توانم با زندگی بجنگم با مرگ به مذاکره نشسته ام.

به نمره ی 5/9 قناعت می کنم،کم زیاد است.

به«من ِ جمله»نگاه نکنید، من که شما نیستم.

چووب کبریت،روشن فکر بالقوه.

بی تجربگی را در هر لحظه تجربه می کنم.

سنگ اسیاب دلتنگ بوود،الاغ اوو را به گردش برد.

سیم تلگراف که پاره شد،حرف رووی زمین ریخت.

برق که قطع می شود،پله به اسانسور می خندد.

برای افتاب فرقی نمی کند که یک روزن به کجا منتهی می شود.

(خوانندگان ماهنامه ی گل اقا)

سه شنبه 16/5/1386 - 17:0 - 0 تشکر 12392

MCLAREN

بهار صوورتش را در چشمه ای از دانه های شبنم می شووید.

به قدری حواس سایه ام پرت است که سر در پی شخص دیگری نهاد.

شب هنگام برای اینکه باغچه را از نوور سیراب کنم سر ابپاش را به چراغ قوه زدم.

دریا به بستر خشک روودخانه خوشامد هم نمی گووید.

(تله تکست)

MCLAREN

برای انکه بیکار نماند،دنبال کار می گردد!

از وقتی همه را سر کار گذاشته اند دیگر کسی بیکار نیست!

هیچ کارخانه دار اسباب بازی ای به اندازه ی سیاستمداران مردم را سرگرم نمی کنند!

اگر انسان تمام عمر خویش همچنان کوودکی کند،بزرگسالی بر اوو اسان خواهد گذشت!

متخصص کلیه بوود،اما در مورد همه ی بیمارها اظهار نظر می کرد!

(کووروش درخشان)

MCLAREN

انقدر خیال بافتم که تمام کلافهای فکرم به لباس ارزوویی در امدند...کاش اندازه ام باشد!

وقتی چراغ خیالات روشن است یخ زندگی اب می شود.چراغها را خامووش نمی کنم اما

لامپ کم مصرف زده ام!

به اندازه ی هشت ماه می ترسیدم به اندازه ی چهار هفته خسته بوودم و به اندازه ی دو

رووز کار داشتم مهم نیست به اندازه ی یک ساعت خوشحالم!

حواسم را باد خیال برده است و کاغذهایم را باد پنکه...قلم اما محکم در دستم نشسته است

از این بادها نمی لرزد!

دارم یاد می گیرم که بعضی از خاطرات را تا کنم و در جیب کتم بگذارم اما کتی ندارم!

قبرستان ترمینال مرده هاست.

دو ایینه از دیدن یکدیگر نفرت دارند.

جهنم ساعت استراحتش را به بهشت می رود.

پروانه برای اینکه نسووزد شمع را فووت کرد.

گیاه تووی گلدان شبها خواب باغچه را می بیند.

سرفه های ادم دلشکسته،صدای خرده شیشه می دهد.

سه شنبه 16/5/1386 - 17:10 - 0 تشکر 12396

...

برای اینکه پیر نشوی،ساعتت را از کار بینداز.

برای انکه نفهمد که نمی فهمد،خودش را به نفهمی زد.

ماهی تنها جانوریست که به راستی دل به دریا می زند.

بیکاری هم خودش کاری است،افسووس که مرخصی و تعطیلی ندارد.

گدای فرزانه ای گفته است:گدایی کن تا محتاج دیگران نشوی.

چه کسی گفته است دو خط موازی به یکدیگر نمی رسند؟مگر اخرش را دیده است؟؟

غنچه ای که شکووفا نمی شود،بهار را در خود احتکار کرده است.

وقتی صدایم را بلند می کنم،کمر سکووتم رگ به رگ می شد

(فهمیدین به ما هم خبر بدید)

یاسان

برف سنگین،کار دانش امووز را سبک کرد.

چووب خشک زبان اتش را بهتر می فهمد.

امیدوارم تبعیض،نژادی دامن رنگین کمان را الووده نکند.

وقتی "برنز" گرفت پیش همه "سه" شد.

برای انکه حرفهایم برایش عادی نباشد انها را با پست سفارشی فرستادم.

هر کجا پاهایم می روند مجبوورم همراهیشان کنم.

مشکل بعضی در این است که مشکلی ندارند.

بعضی ها وقتی نقد می شوند،جواب نسیه می دهند.

هیچ انسانی در مقام زوور ازمایی با اینه برنده نخواهد شد.

در اسفالت تهران هرچه پس انداز می کنیم خرج دست انداز می کنیم.

(خوانندگان ماهنامه ی گل اقا)

MCLAREN

تیر چراغ برق به قلب کسی نخورده است.

دریا در خودش غرق نمی شود.

مرداب به جایی نمی رود.

کووه های کم طاقت اتشفشان اند.

سووختن و ساختن خورشید را می ستایم.

انقدر انتظار کشید که دفتر نقاشیش تمام شد.

انقدر دلم برایش سووخت که زنگ زد به اتش نشانی.

(تله تکست)

پنج شنبه 25/5/1386 - 17:35 - 0 تشکر 12755

MCLAREN

یه نفر دلشو می بازه،مربی اش رو از کار برکنار می کنه.

یکی از خوشحالی بال در میاره،شکارچی شکارش می کنه.

یکی حواسشو جمع می کنه،می بره جای دیگه پهن می کنه.

حواسم که پرت شد،شیشه ی همسایه شکست.

رووی زبانم وازلین مالیدم تا زبانی چرب و نرم داشته باشم.

به گلخانه رفتم تا یک بووته ی فرامووشی بخرم.

یک کدوو تنبل خریدم و انرا به کلاس تقویتی فرستادم.

برای اینکه سر بسته حرف بزنم،سرم را دستمال بستم.

سبیل گذاشتم تا حرفها را زیر سیبیلی رد کنم.

کفشم را در نمی اورم چون می ترسم کسی پا توو کفشم کند.

کفشم را می تکانم تا ریگی به کفشم نباشد.

برای اینکه از انسانیت بوویی برده باشم انسانها را بوو می کنم.

از مرحله پرت شدم پایم شکست.

(فهمیدین به ما هم خبر بدید)

MCLAREN

برخی صلاحشان در این است که سلاحشان همیشه در دستشان باشد!

وقتی حقیقت را برایم روشن کرد،خامووشم کرد!

شرط بست که دیگر شرطی نبندد!

دکه ی رووزنامه فرووشی نانوایی مغز است!

امید و ارزوو تنها دووستان واقعی مایند که تا اخرین لحظات زندگی ما را ترک نمی کنند!

(تله تکست)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.