چرا در بیشتر مواقع مطلقه بودن یک نقصان محسوب میشود؟
مگر یک مرد یا زن مطلقه حق زندگی ندارد؟
مگر او خواستار یک زندگی ایدهآل و مطلوب نیست؟
در ازدواج مجدد تنها گزینه آنها باید همتایان مطلقه باشد؟
به همه مطلقهها باید به یک چشم نگاه کرد؟
مُهر طلاق یعنی پایان زندگی؟
اگر یک فرد به هنگام ازدواج مجدد مطلقه بودن خود را پنهان کند
کوچک و بزرگ جمع به این حرکت خورده میگیرند
و اگر همین فرد در همان روز اول خواستگاری
مطلقه بودن خود را آشکار کند نیز به یک نحو دیگر ترد میشود!
جامعه هنوز تکلیف خود را نمیداند!
قطعا که هر فرد مطلقه حق زندگی مجدد را دارد
و واقعا درک این افراد نسبت به باقی، سختتر خواهد بود...
اما واقعا تاوان یک اشتباه، تنهاییای به عظمت یک عمر است؟