این روزها که برخی از دخترکان جامعه اسلامی خودمان را اینگونه بازیچه شهوت رانی مدل سازان و الگوسازان شیطانی و ضد خدا می بینیم، هزاران بار مرگمان را از خدا می خواهیم، که چرا نمی توانیم از روند این سقوط از جایگاه انسانی به چاه حیوانیت، آنها را حفظ کنیم…
و چقدر زجر آور است حلول شیطان را در جامعه دیدن و قدرت به تغییر آن نداشتن…
اما درهمه این قضیه بدترین چیزی که عذابمان می دهد، همان آینده نگر نبودن و برنامه نداشتن ما هست در دنیایی که هر لحظه برای مبارزه با انسانیتِ انسان یک برگ برنده جدید رو می کند و ما هنوز عادت کرده ایم وقتی کار از کار گذشت و سهراب در خاک شد، آنگاه به فکر نوشدارو بیفتیم و این عین ضعف است…
هجوم غرب در جبهه فرهنگی آنقدر به روز و قدرتمند است که ما همیشه به این نتیجه رسیده ایم که بایستیم و منتظر شلیک توپ به سمت خویش باشیم و بعد به فکر بیفتیم که چطور باید جلویش را بگیریم، در حالی که فرهنگ اسلامی همیشه فرهنگ هجوم به فرهنگ شیطانی بوده است و هیچ گاه ما را مدافع در این زمینه نخواسته است.
درست بر عکس جنگ سخت که می گوید هیچ گاه شروع کننده نباش، اینجا همیشه اسلام است که هجوم می کند، این در سیره رسول خدا(ص) نیز به وضوح قابل اکتشاف است…
نمی دانم تا کی منتظر هستیم که غرب یک نطفه فکری نجس دیگر در تفکر جوانان ما بکارد و آن وقت ما به انفعال بیفتیم که حالا با این معضل چه کنیم؟ این روزها که ساپورت پوشان غیر از اینکه به فکر به روز بودن باشند به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنند، این خنده مستانه اهریمن شیطانی غرب است که چشم ما را به اشک نشانده است …