گویند چند نفری از متشرعین در باب ذبح شرعی اختلاف داشتند محضر عالمی شرفیاب شدند و مسئله خود را با عالم درمیان گذاشتند، آن عالم گفت: اگر عوداج اربعه منقطع شود فحلال و الا فحرام، مخاطبین که معنای این کلمات را متوجه نمی شدند به یکدیگر گفتند: حاج آقا فعلا قرآن میخواند بهتر است برویم و بعدا می آییم.
همین اول کار گفته باشم که منظورم این نیست که بگم دلیل اصلی فاصله گرفتن برخی از مردم از روحانی ها سبک صحبت کردن طلبه هاست، یا اینکه نمیخوام بگم که فهم کردن یکدیگر فقط از طریق الفاظ اتفاق میفته و اگر یه طلبه ای از این الفاظ امروزی استفاده کنه اما منطق نداشته باشه مردم حرفشو قبول میکنن نه بحث اینا نیست میخوام بگم که استفاده از کلمات عرف جامعه در ارتباط گیری نقش داره همین.
حساب کنید یه نفر از آدمهای ششصد سال پیش زنده شده و شما دارین باهاش حرف میزنید بنظرم فهم زبان هم خیلی سخته، ممکنه کلماتی را بکار ببره که امروزه کسی از اون کلمات استفاده نمیکنه برای همین شما باید برای فهم چند جمله، کلی انرژی و وقت بذارین تا بتونید منظور این شخص را متوجه بشید. حالا بماند اینکه آیا میشه همدیگر را فهمید و درک کرد یا نه.
نمیدونم با یه روحانی یا طلبه حرف زدین یا نه؟ بعضی از اونا از ادبیات عجیب و غریبی استفاده میکنند ممکنه در یه روز عیدی به شما بگه اسعدالله ایامکم، یا بخواد از شما تشکر کنه بگه سعیکم مشکور، یا بجای خدا حافظی بگه فی امان الله ، یا بعد نماز بگه تقبل الله، یا صبح که شما را میبینه بگه: صبحکم الله بالخیر و.... این ادبیات اگر چه ممکن است در بین برخی از روحانیان مشهور باشد و آنها بواسطه تکرار این کلمه ها بتوانند با همین عبارتها باهم ارتباط برقرار کنند اما باید توجه داشت که این عبارت ها برای مردم عادی چندان جالب نیست و حتی مکرر این عبارت ها از طرف مردم به تمسخر گرفته میشود حتی ممکنه در یه مجلس طلبه جوانی که این جور حرف میزنه و اداهای آخوندی درمیاره، جوونا بگن حاج آقا را راهنمایی کنید بره بشینه پیش پیرمردها اونا همدیگرو بهتر درک میکنن.