• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 70290)
پنج شنبه 27/4/1392 - 12:46 -0 تشکر 622735
فرهنگ لغت مازندرانی(حرف الف)

http://tabarestan.ir/

زبان طبری یكی از زبانهای بازمانده از زبانهای كهن پهلوی ، سانسكریت و... است و ریشه در تاریخ دیرپای جهان دارد و هرگونه غفلت و سهل انگاری در حفظ این میراث در معرض خطر، می‌تواند بخشی از پیشینه ایران كهن را به مخاطره بیاندازد. د ر رابطه با زبان طبری، سیاحان و مستشرقان و اندیشمندانی چون "ملگونوف"، "خودزكو"، "درن" و... به تحقیق و مطالعه درباره این زبان پرداخته‌اند. این امر بیانگر ارزش و اعتبار زبان طبری بوده و سبب شده تا افراد بیگانه نیز در مورد این زبان به تحقیق بپردازند. گوناگونی گویش‌های مازندرانی به حدی است كه این تفاوت از محله‌ای به محله دیگر در شهرها و روستاهای مازندران كاملا مشهود می‌باشد هر یك از گویش‌های مازندرانی دارای لهجه خاص، اصطلاحات و فرهنگ مربوط به خود را داشته و با فرهنگ و زبان مختلف گفت وگو می‌كردند. نداشتن آشنایی اولیه با زبان مازندرانی موجب شده كه سایر استانهای كشور به ویژه تهرانی‌ها آن را با زبان گیلانی اشتباه بگیرند در حالی كه تفاوتهای عمده‌ای بین این دو زبان وجود دارد. این فرهنگ لغت اساس ان بر کتاب فرهنگ لغات تبری تالیف دکتر اشرفی میباشد تا کنون شامل حدود 35000 کلمه میباشد که برای هر کلمه فارسی ، معنی اصیل مازندرانی و گویش آن کلمه در شهرهای ساری ، یهشهر ، بابل ، آمل ، سوادکوه و تنکابن همراه بات آوانگاری هرکدام در دو ویرایش جستجوی فارسی به مازندرانی و مازندرانی به فارسی برای علاقه مندان جمع آوری شده است

در این مبحث حرف الف

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:47 - 0 تشکر 622736

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آ aa از اصوات تأیید،به معنی:صحیح است
آ aa مخفف عنون آقا
آ aa حرف تصدیق که گاهی حالت شگفتی و حیرت دارد – مخفف آها به معنی:آری،بلی ...
آ aa پسوند فاعلی مانند:دونا doonaaدانا دون+آ
آ aa علامت جمع مانند:آدم+آآدم ها
آئل aael پرنده ی انجیر خورک نک:اهیل کورابل
آئن aaen آهن
آئن گر aaen ger آهنگرنک:چلنگر
آئین aaein آهن
آبا aabbaa پدر بزرگ
آبادی aabaadi روستا ده آبادی
آباغوز aabaaghooz گوژپشت
آب اماره پربمیره یا مار؟ aab emmaar per bamire –vaa maar از انواع سرگرمی های بومی است
آب انبارمله aab enbaar male از محله های قدیمی شهرهایی که آب انبار مرکزی شهر در آن واقع ...
آبان روز aabaan rooz نام یکی از روزهای ماه،در گاهشمار مازندرانی
آب بره aab bare تک:بره
آب پله aab pele تاول
آب تخت aab taKht به آب بستن یا آب تخت کردن زمین برای نشان برنج تخت چوبی برای ...
آب تره aab tare مرزه
آب تری aab teri پرندهی تندپرواز کنار رودخانه ها
آبجی aabji خواهر
آبجی تارم aabji taarem از گونه های مرغوب برنج خزری
آب چک aab chek قطراتی که از سقف چکد آن قسمت از زمین که آب ناودان بر آن ریزد ...
آبچک رز aab chek rez لبه شیروانی جایی که آب از شیروانی به زمین ریزد زیرناودان۲دمانه۳وتاج ...
آب چین aabchin ۱نایلون کیسه ی پلاستیکی۲زرورق
آبچین aabchin از توابع دهستان یخکش بهشهر
آب خاری aabKhaari لیوان
آب خردن aab Khordan آب آشامیدنینک:بخاردن ا
آبخوری aab Khori نام مرتعی در آمل
آبدار aab daar ۱آبیار۲میراب
آب دشت aab dasht دره ای در منطقه ی کلاردشت
آب دل نی aab del ney ۱نی ۲نی ای که داخل آب روید۳کنابه از:افراد لاغر
آب دنگ سر aab dang sar ۱محل آبدنگ۲روستایی در قائم شهر۳روستایی از دهستان دابوی ...
آبدنگ کرسام aabdang e kersaam روستایی از دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
آ برا aa beraa ۱ای برادر ۲از اصوات در مقام تعجب و یا افسوس
آب – ران aab raan میراب
آبروخا aabrooKhaa کسی که به فکر آبروی خود است
آبرودار aabroo daar با آبرو
آبروشندی aabroo shandi آبروریزی
آبریز aabriz ۱آبشخور دام۲کنار آب۳کنایه:از توالت
آبس aabes ۱باور حامله
آبسان aabsaan آبستن
آبس بین aabes beyyan مرحله از رشد شالی که در آن غلاف نشا دو برگ شود
آبستن ببین aabesten babeyan زمان دانه بستن گندم و برنج ۲آبستن شدن
آب سرفت aab saroft از دهستان هراز پی آمل
آبسکون aabeskoon قسمتی از شبه جزیره ی میانکاله که هم اکنون به زیر آب رفته ...
آبسن aabessan نک:آوس
آبشکه aabeshke پنجره
آب – شله aab shele ۱شربت رب انار۲افشره
آبکسر aabok sar ۱از توابع دهستان بندرج ساری ۲از توابع دهستان مذکوره ی ساری ...

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:49 - 0 تشکر 622737

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آب کش aab kash آبکش برنج صافی
آبکش بنی aabkashbeni چوبی دو شاخه که آبکش برنج را روی آن گذارند تا آب آن خارج شود ...
آبکشی –پلا aabkashi pelaa پلوی آبکش شده پلو
آ بکشیین aa bakeshiyen آه سرد کشیدن
آب کناری aab kenaari در لغت به معنی کنار آب است
آب کناری aab kenaari نوعی برنج خزری
آبکوله سر aab koole sar روستایی از دهستان خرم آباد تنکابن شامل آبکوله سرکوچک و آبکوله ...
آب – گردن aab gerdaan ملاقه ی بزرگ
آب گرم aabe garm نام مرتعی در آمل و یکی از آب معدنی های این شهرستان
آ بلارم aa belaarem به قربانت شوم فدایت شوم
آب لاکو aab laakoo لاک پشت
آب لم aab lam آب بند سار
آبلو aabeloo دهکده ای از دهستان قره طغان بهشهر
آبله چاکوت aable chakoot آبله گون
آبله –دیم aable dim آبله گون
آب مال aab maal روستایی از توابع دهستان بیشه سر قائم شهر
آب ملکار aab molkaar نام ناحیه ای در دشت کجور
آ بمیرم aa bamiram به قربانت شوم فدایت شوم
آبندانک aabandaanak روستایی از دهستان خیرودکنار نوشهر
آبندون aabendoon آب بندان برکه های بزرگ طبیعی یا مصنوعی که از آب آن برای آبیاری ...
آبندون aabendoon نام رودی در سوادکوه
آبندون سر aabendoon sar ۱دهکده ای واقع در دهستان اندرود ساری۲دهکده ای واقع در میان ...
آبندون کش aabendoon kash ۱ار توابع دهستان اندورود ساری۲از توابع دهستان میان دو رود ...
آبندون ننوس aabendoon nenoos دهکده ای از دهستان بندپی بابل
آب نوس aabe noos چیزی که بسیار خیس است و آب از آن می چکد
آبو aaboo از اصوات که به نشانه ی تعجب به کار رود
آبوند aaboond روستایی در قائم شهر
آبیجه هکاردن abjie hekaarden تیز کردن لبه ی ابزار کشاورزی
آبیدر aabidar قله ای به ارتفاع ۴۲۶۰ متر در کلاردشت چالوس
آبی نه aabine نی داخل قلیان
آپور چپور aapor chapor ۱خرت و پرت – آت و آشغال و وسایل زندگی ته مانده ی وسایل زندگی ...
آپون aapon روستا و دره ای با همین نام در سوادکوه
آتاری aatari ۱روبرو مقابل ۲از پهلو
آتر aater ۱دشت زمین بایر ۲دیم کاری
آتش برق aatesh bargh درخشش برق آسمان آذرخش
آتش پرست aatesh parest نام تاریخی کوهی درکوسان بهشهر
آتش خانه aatesh Khaane ۱آتشدان سماور ۲محلی برای خشک کردن برگهای توتون ۳گلخن حمام ...
آتشک aateshek سفلیس
آتشکده ی کوسان aateshadeye koosaan یکی از آتشکده های تاریخی مربوط به زمان ساسانیان که در کوسان ...
آتش کش aatesh kash خاک اندازه فلزی که در جابجایی آتش به کار رود
آتش کله aatesh kele اجاق گلی با سوخت هیزم
آتش گیر aatesh gir وسیله ای فلزی شبیه خاک انداز که با آن آتش را جابجا نمایند ...
آتشه aateshe پسوند تعیین نوع قدرت باروت مانند دو آتشه یا سه آتشه
آتشی aateshi ظرف بزرگ و مسین که جهت گرم نگه داشتن آب،پیوسته در کنار آتش ...
آتن aatn بافتن
آتی aatti یکی دیگر دیگر
آتی تی aatiti از توابع دهستان نرم آب دوسر ساری
آتیش aatish آتش
آتیش بکوئشتن aatish bakoshten خاموش کردن آتش
آتیش کله aatish kale تش خانه

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:49 - 0 تشکر 622738

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آتیکه aatike نامی برای زنان
آج aaj ۱نوعی قارچ ۲پوست کندن انار،گردو و پرتقال
آج aaj نوعی درخت که نام دیگر آن شیرافرا است
آج آغز aaje aaghoz ۱گردوی کوهی پوست نازک ۲گردوی پوست کنده شده
آجنگ aajeng سرشاخه های درهم پیچیده ی درختان تنومند
آجو aajoo ۱روستایی از دهستان پنجک رستاق نوشهر ۲نام مرتعی در کجور
آجه aajeh سوراخ نمودن چرم پاپوش های قدیم از جمله چموش و چاروق جهت عبور ...
آج هاکردن aaj haakorden 1.پوست سبز گردوی تازه را جدا کردن 2.مرمّت کردن ابزار دندانه ...
آجیده دار aajide daar ۱دندانه دندانه ۲آجدار
آجیر aajir آگاه هوشیار به هوش زیرک
آجیر بویین aajir baviyen آگه شدن هوشیار شدن به هوش آمدن
آجیش aajish ۱لرزشی ناشی از تب ۲سرماخوردگی تب و لرز
آجین aajin نهرهای کوچک دست ساز در مزارع
آجیه aajie آج دندانه
آچک aachchek ۱جای باز ۲میدان
آچه بلور aachchebeloor ۱صاف و بی غش ۲روشن ۳صاف
آخ aaKh از اصوات که هنگام درد و ترحم به کار برند
آخ آخ aaKh aaKh از اصوات در مقام افسوس
آخا aaKhaa از توابع دهستان امیری،بخش لاریجان آمل
آخازیر aaKhaazir دهکده ای از دبستان بالا لاریجان آمل
آخر aaKher آخور چارپایان
آخر aaKher پایان انجام سرانجام
آخرد aaKherd دهکده ای از دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
آخرسر aaKher sar از توابع دهستان شهرخواست ساری
آخر سری aaKher sari آخرین بار نهایتا
آخر لش aaKher lash نام مکانی در نزدیکی سنگ رج آلاشت سوادکوه
آخری aaKheri نام مرتعی در آمل
آخسیس تپه aaKhsis tappe خرابه های واقع در ساحل چپ قراسوی استرآباد
آخش aaKhesh وه چه خوب ۱در مقام خوشحالی و لذت
آخور بن aaKhoor ben نام مرتعی در آمل
آخور سنگ aaKhoor sang نام مرتعی در آمل
آخوند aaKhoond ۱شیخ آخوند ۲روضه رضوان
آخوند کیو aaKhoond kioo از قنوات و مرتعی در روستای گرجی محله ی بهشهر
آخیش aaKhish از اصوات شادامانی
آدآش aadaash داداش برادر
آدرگا aadergaa دری در آغل که گوسفندان از آن خارج شوند
آدم aadem ۱گماشته مزدور نوکر
آدم آیی aadem aabi ۱پری دریایی ۲نوعی ناسزا برای افراد دیرفهم
آدمک aademak مترسک
آدم نمونا adem nemoonaa جثه
آرا aaraa ۱آرایش ۲درست نیکو ۳زیبا ۴از نام های زنان
آراشت aaraasht نفرین
آراق aaraagh کره کره ی اسب
آراکاردن aaraa kaarden آرایش کردن
آرام aaraam ۱آغل گوسفندان –آغل بره ۲آهسته
آرام گافه aaraam gaafe ۱محل آرام ۲سرای گاوان و گوسفندان
آرا ویرا aaraa viraa آرایش آراستن
آرت aart ۱آرد ۲آردبرنج،گندمووو ۲نام عام کوه
آرتوت aartoot توت کوبیده و له شده
آرچی aarchi نوعی بازی با گردو

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:51 - 0 تشکر 622739

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آرخالق aarKhaalogh لباس بلند و قبا مانند و میان باز
آرد aard آرت
آردال aardaale امنیه مأمور اجرای قانون در زمان قاجاریه
آرداله aardaale ۱علفی هرز به نام:قیاق ۲نوعی آش قیاق ۳نوعی چسب که با آرد درست ...
آردچی aardechi نام کوهی در روستای اوارد واقع در هزار جریب بهشهر
آرد حلوا aard helvaa از انواع حلوا
آرد غالچین aard deghaalchiyee آمیختن آرد و آب باهم و ورز دادن آن و خمیر ساختن
آردسو aarde sho مرتعی در راستوپی سوادکوه
آردک aardak سیب رسیده و نرم شده
آردکلا aard kelaa از توابع دهستان لاله آباد بابل
آرد کله کوت aard kalle koot حلوایی که از آرد گندم برشته به دست آید
آرد لوت aarde loot میوه ای که در اثر رسیدن زیاد له شده باشد
آرد نو aard e no ناوچوبی در آسیاب که گندم آرد شده،در آن انباشته شود آرد نو ...
آرد و aard o مخلوط آب و آرد
آرد هاکردن aard haakerden ۱آرد کردن ۲آسیاب کردن غلات
آردیم آش aardim aash آش رشته
آرز aarez شاکی دادخواه
آرز بویین aarez bavien شکایت کردن شاکی شدن
آرزم aarzem غده ی لنفاوی میان کشاله ران شرمگاه
آرزم لاب aarzem laab ۱کشاله ی ران
آرسته aareste بختک –مترسک
آرس حجله aares hejle حجله ی عروس در منزل داماد
آرس مار aares maar زنی که به عنوان مادر عروس نقش راهنما داشته و همراه عروس به ...
آرش aaresh واحد اندازه گیری از آرنج تا سرانگشتان
آرشه aareshe شری غلیظ و مقوی که پس از زاییدن گاو دوشیده شود آغوز
آرشه خک aarshe Khek خیک یا پوستی که مایه ی پنیر را در آن ریزند
آرم aarom اتراق گاه گوسفندان و چوپانان که از چفت chaftبزرگتر است
آرم aarom آرام آهسته
آرم aarm روستایی از دهستان هرازپی آمل
آرمان aarmaan آرزو
آرمو aarmoo روستایی از دهستان جنت رودبار رامسر
آرمه aarme پسوندی است به معنی جهت،سو
آرمیج کلا aarmij kelaa روستایی از دهستان رودبست بابلسر
آرنه aarene آینه
آرود aarood نام دهکده ای در منطقه تنکابن و در نزدیکی عباس آباد
آروس aaroos عروس
آروس aaroos ۱گاو و بزی که بیشترین قسمت پیشانی آن سفید باشد ۲از نام های ...
آروس باجی aaroos baaji لفظی که از طرف برادر شوهر یا خواهرشوهر به عروس گویند
آروس پل aaroose pel از توابع لفور سوادکوه
آروس تمشا aaroos temshaa تماشای عروس هنگام بردن عروس به منزل داماد
آروس جل aaroos jel نوعی رسم که براساس آن پارچه ای سفید رنگ را همراه عروس در ...
آروس جل aaroos jel پارچه ی دم قیچی – پرت پارچه در خیاطی
آروس خلوت aaroos Khalvet جایگاهی در حمامهای عمومی قدیم که جهت آرایش عروس مورد استفاده ...
آروس داماد aaroos daamaad ۱گلی زردرنگ که بوته ی آن جفت جفت روید ۲سرچشمه های رودخانه ...
آروس زن aaroos zan کنایه از:عروس جوان و تازه عروس
آروس ساز aaroos saaz عروس ساز کسی که عروس را آرایش کند
آروس شوران aaroos shooraan جایگاهی در حمام به منظور شستشوی عروس
آروس طرفی aaroos tarefi از اقوام عروس
آروس غاز aaroos ghaaz عروس غاز،پرنده ای مهاجر که از غاز کوچکتر است
آروسک aaroosek سنجاب موش خرما

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:52 - 0 تشکر 622740

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آروسک بازی aaroosek baazi عروسک بازی
آروسک میچکا aaroosek michkaa پرنده ای شبیه به گنجشک
آروس مار aaroos maar ۱مادر عروس ۲زن پرتجربه که در شب زفاف راهنمای عروس است
آروس وار aaroos vaar مانند عروس با ناز و کرشمه
آروسه –غل aarooee ghol نام مرتعی در لفور سوادکوه
آروسی aaroosi جشن عروسی عروسی
آروس یار aaroos taar از تکه های سازی و کهن مازندران که با سرنا نواخته می شود
آروسی هاکاردن aarosi haakaardan عروسی کردن
آروشه aarooshe خوراکی که از سرخ کردن سرشیر در روغن گاوی بدست آید
آروشه aarooshe ۱چربی روس ماست ۲سرماست نمک زده
آروم aaroom آرام
آرونک aaroonek کفش دوزک
آرویچ کلا aarvich kalaa روستایی از توابع دهستان ناتل کنار نور که اکنون آرجی کلا ...
آره aare آری بلی
آری aari روستایی از دهستان بندپی بابل
آریچ aarich از خاندان های ساکن در روستای درون نمارستاق از محال ثلاث ...
آریم aarim روستایی از شهرستان ساری
آرینه دار aarinedaar آیینه دار که پیشاپیش عروی حرکت کند
آریه aareye ۱آرواره ۲لثه
آریه aarete چیزهایی عاریه ای که می توان به طور موقت از آن استفاده نمود ...
آریه سری aarye sari عاریه گرفتن
آز aaz ۱آرزو ۲خواسته
آزا aazaa عزا
آزاب aazaab نام مرتعی در آمل
آزا بخارد aazaa baKhaard نوعی نفرین که به هنگام خشم از حیوانات گفته شود به معنی:روز ...
آزاد aazaad از انواع ماهی های دریایی مازندران با نام علمی saar samo
آزاد aazaad آزاد رها
آزادگله aazaad gele روستایی از دهستان میان دو رود ساری
آزادگون aazaad goon از روستاهایی بابل
آزادمون aazaad moon روستایی از دهستان اهلم رستاق آمل
آزادمون aazaad moon روستایی از دهستان اهلم رستاق آمل
آزار azzaar ۱بیماری صرع ۲اذیت آزار
آزار بن aazaar ben از توابع دهستان گیل خواران
آزارچال aazaar chal دهکده ای از دهستان جنت رودبار رامسر
آزارسی aazaarsi ۱دهکده ای از دهستان بندپی بابل ۲منطقه ای در جنگل های قائم ...
آزار کتی aazaar keti دهکده ای از دهستان بابل کنار بابل
آزارناک aazaar naak ۱آزارگرفته ۲نوعی نفرین
آزاری aazaari ۱غشی به تصور عوام جن زده ۲فرد آزار رسان ۳نوعی نفرین
آزاکو aazaa koo مرتعی در راستویی سوادکوه
آزان aazaan روستایی در قائم شهر
آزرم aazrem شرمگاه میان کشاله ی ران از واژه ی آزرم به معنی شرم گرفته ...
آزرنگ aazereng غده ی لنفاوی میان کشاله ی ران
آزق aazegh ارزان
آزق aazegh ۱آذوقه خوراکی ۲خرج
آزقه aazeghe آذوقه
آزگار aazegaar زمان ممتد و طولانی
آزموت aazemoot آزمایش تجربه
آزمودهاکردن aazemood haakerdan آزمایش کردن تجربه کردن
آزنده aazande واژه ی هم معنی با سازنده،در فرهنگ برخی مناطق ایران سازنده ...
آزو aazoo نام دهکده ای قدیمی که خرابه های آن در دره ی نوا واقع در بالا ...

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:54 - 0 تشکر 622741

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آزی aazi ۱کرمی که باقلای خشک را سوراخ کرده و از آن تعذیه کند ۲کرم ...
آسا aasaa آهسته
آسان کچه aassaan kache قاشق چوبی که از آن برای کندن ته دیگ استفاده کنند
آسانه aaszzne است
آست aassat آه سرد در مقام افسوس
آستا آسا aastaa aasaa آهسته و آرام
آستانکرود aastaankarood روستایی از دهستان زانوس رستاق کجور
آ ست بکشیین aa sat bakshiyan آه سرد کشیدن
آستک aastek آهسته
آستل aastel مرداب –آبگیر
آستن aasten ابزاری مربوط به آسیاب آبی
آسن تنگه aastznge نام مکانی است
آستونه aastne از محله های قدیمی شهرستان بابل که امام زاده ای نیز در آن ...
آسته روبا aaste roobaa از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
آسته لوک aaste look آهسته
آستین aastin اوسی
آسد aased آه سرد در مقام افسوس و تاسف
آ سرد aa sard آه سرد
آسره aasere روستایی در هزارجریب
آسری aassri ۱آستر لباس ۲رویه ی کفش
آسن aasesen ۱پاره شدن ۲پوسیدگی در اثر مجاورت با آب یا رطوبت که در مدت ...
آسمان aasemaan آسمان
آسمان برق aasemaan bargh درخشش برق آذرخش
آسمان روز aasmaan rooz نام یکی از روزهای مازندرانی مطابق با تقویم تبری
آسمان غرومیه aasemaan ghoroombe رعد تندر
آسمون aasemon آسمان
آسمون داج aassemoon daaj کنایه از:فقیر و بی چیز
آسمون راد aasmon raad رعد تندر
آسمون ندی aassemoon nadi طحال گوسفند و گاو
آسن aassen جای پاشنه ی در
آسندنن aasendenan پاره کردن
آسن کچه aason kache آسان کچه
آسنی aasni افسانه داستان
آسو aaso آسیاب
آسوته aasote مزرعه ای در شمال بالا جاده کردکوی
آسوخراب کان aaso Kheraab kaan حیله گر موذی –دو به هم زن
آسور aasoor نام دهکده ای در دهستان بالا لاریجان آمل
آسو سر aaso sar محل آسیاب سرآسیاب
آسوک aassook آهسته آرام
آسوک آسوک aasook aasook آهسته آهسته
آسومیل aaso mil قسمت کلفت میل چوبی آسیا که پره هایی به آن وصل شود
آسوندار aasoondaar درخت انجیلی نام درختی جنگلی و سخت چوب
آسونک aasoonak داستان افسانه
آسونه aassoone درگاه،آستانه
آسونه سر aassoone sar روستایی از توابع دهستان گیل خواران قائم شهر
آسونی aasooni به راحتی آسانی
آسو وان aaso vaan آسیابان
آسه aase از روستاهای بلوک خانقاه پی واقع در سوادکوه
آسیاب سر aasyaab sar ۱دهکده ای از دهستان قره طغان بهشهر ۲دهکده ای از دهستان جنت ...
آسیاب سر aasiyaab sar از دهستان های واقع در استرآباد غربی

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:55 - 0 تشکر 622742

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آسیاسر aasiyaa sar از محله های قدیمی آمل
آسیو دول aasiyo dool ۱از اجزا آسیاب آبی ۲مخزن گندم
آسیوکلم aasiyoo kelem آس
آسیو وون aassiyo von آسیابان
آش aash آش
آش انار او aash enaar o آب انار رقیق که جهت چاشنی نوعی آش استفاده شود انار آش
آش او aash o آش و آب
آش بن aash ben له شده له و لورده
آش پتی کا aash pati kaa نوعی بازی کودکانه که در آن از روی مجاز برای هم آش پخته و میهمانی ...
آش پج aash paji آشپز
آش پشت پا aash peshte paa آش پشت پا
آشتالو aashtaaloo ۱هلو از انواع هلو ۲پخته شده و رسیده
آش تلوک aash telook پخته شده میوه ای که زیاد رسیده باشد
آشتی aashti صلح و سازش تجدید رابطه ی دوستی رفاقت
آش خر aash Kher آش پشت پا
آشرمه aashorme بند کفل اسب از جنس چرم
آشره aashore اشک
آشکارک aashaarak به طورآشکار
آشکار هاکردن aashekar haakerden آشکار کردن
آشکنی aashkeni تاج خروس وحشی سبزی و گیاه خودرو که در خورش و آش استفاده شوداز ...
آشکنی تاج aashkeni taaj نوعی تاج خروس خودرو با ساقه ای سفید
آشکنی وسنی aashkeni vasni گیاهی هرز که خوراک دام است
آش گلیک aash geliak نوعی نسترن وحشی
آش مال aashmaal ظاهرساز چاپلوس متملق
آش مالی aash maali ظاهرسازی چاپلوسی
آشمک aashmek گیاهی شبیه آویشن که دارای برگ کنگره ای شکل است
آش مله aashmale نام یکی از مناطق ییلاقی سه هزار تنکابن آش محله
آشن aashen ابزاری مربوط به آسیاب آبی
آشنا aashnaa ۱موش درشت اندام ۲سنجاب ۳در اصطلاح به افراد لاغر و بدقیافه ...
آشنگ وارنگه به aasheng vaarengebe گیاهی وحشی که خشک کرده ی آن را در طبخ کوکو استفاده کنند
آشنی aashni آشتی
آنی پلا aashni pelaa آنی پلا
آشور aasoor از مراتع سابق شبه جزیره ی میانکاله بهشهر که دهکده ی آشوراده ...
آشوراده aashooraade آشوراده در انتهای شرقی شبه جزیره ی میانکاله واقع استفاصله ...
آشوری aashoori روضه خوانی زنانه
آش ولاش aasholaash له شده له
آشی aashi آلوده شده
آشیخ نیکه aashiKh nike نام بنایی است در دهکده رزن از تترستاق نور
آشیر aashir ۱جار و جنجالسروصدا ۲طعام دادن در ایام سوگواری ماه محرم
آشیر aashir روستایی از توابع دهستان پنج کرستاق کجور
آغارود aaghaarood از محله های قدیمی شهرستان بابل
آغ باجی aagh baaji آغاباجی – نامی برای زنان
آغزه aagheze آغوز شیرماک
آغستن aaghestan فشردن آردو نظائر آن در کیسه
آغلی aagheli نوعی قارچ سمی
آغو aaghoo خرگوش
آغوز aaghooz گردو
آغوز بازی aaghooz baazi گردوبازی
آغوز بن aaghooz ben ۱روستایی از دهستان پایین لیتکوه آمل ۲از توابع دهستان بیشه ...
آغوز بن دره aaghooz ben darre درهای در منطقه ی هزارجریب بهشهر

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:56 - 0 تشکر 622743

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آغوز پاس aaghooz paas پوست سبز گردو
آغوز پوشلاک aaghooz pooshlaak پوست سخت و سفت گردو که حافظ مغز باشد
آغوز تیره aaghooz tire آغوز نکه
آغوزجاری aaghooz jaari چنگل گردو محل رویش انبوه گردو
آغوزچال aaghooz chaal روستایی از توابع دهستان کلارآباد تنکابن
آغوز چالی aaghooz chaali نوعی بازی با گردو
آغوز چکله aaghooz chekele مغز گردو
آغوز چکه aaghooz chkke مغز گردو
آغوزولگ aaghooz valg برگ درخت گردو
آغوز چوبلاغ aaghooz chooblaagh پوست سخت گردو
آغوزچین aaghooz chin کسی که محصول گردو را برداشت کند گردوچین
آغوزچین ما aaghooz chine maa زمان رسیدن محصول گردو و برداشت آن
آغوزچینی aaghooz chini چیدن گردو که با همکاری خانواده و نزدیکان صورت پذیرد
آغوز حلوا aaghooz helvaa حلوا گردویی مغزگردوی ساییده با ترکیبی از آرد برنج،روغن،گلاب ...
آغوز خارش aaghooz Khaaresh خورشت فسنجان
آغوز خال aaghooz Khaal دهکده ای از دهستان بندپی بابل
آغوز دار aaghooz daar درخت گردو
آغوز دار بن aaghooz daar ben زیر درخت گردو
آغوز دار بن aaghoz daar ben روستایی از توابع دهستان بیرون بشم کلاردشت
آغوز دار کلا aaghooz daar kolaam روستایی از توابع دهستان خرم آباد تنکابن
آغوز دره aaghooz darre مرتعی از توابع شهرستان بندرگز
آغوز دله aaghooz dele مغز گردو
آغوز رسی aaghooz resi رشته های مخروطی شکل که در فصل بهار بر درخت گردو ظاهر شده ...
آغوز رش aaghooz rosh کسی که با چوبی بند گردو را از دخت پایین ریزد
آغوز رشا aaghooz roshaa چوبی بلند که با آن گردو را از درخت پایین ریزند
آغوز زرم aaghooz zarm پوست سبز گردو
آغوز شل aaghooz shel نهال گردو
آغوز شیر ماک aaghooz shir maak اولین شیری که پس از زاییدن گاو دوشیده شود
آغوزک aaghoozek علفی تیغ دار که صحرایی است
آغوز کا aaghooz kaa بازی با گردو
آغوز کاری aaghooz kaarey نوعی بازی با گردو که دو گردو را روی هم سوار کنند
آغوز کال aaghooz kaal ۱یک دانه گردو ۲گردوی درشت
آغوز کالن aaghooz kaalen کسی که با چوب بلند گردو را از درخت پایین ریزد
آغوز کتی aaghoz keti روستایی از توابع دهستان لاویج نور
آغوز کتی aaghooz keti از توابع دهستان پایین خیابان لیتکوه از بخش مرکزی آمل
آغوز کچلاب aaghooz kechelaab آغوزچوبلاغ
آغوز کشت aaghooz kesht نوعی بازی با گردو که دو گردو را روی هم سوار کنند
آغوز کشتکا aaghooz keshtekaa نوعی بازی با گردو
آغوز کشی aaghooz kashi دهکده ای در نور
آغوز کله aaghooz kale دهکده ای از بخش خرم آباد تنکابن
آغوز کله aaghooz kole دهکده ای از دهستان نرم آب دوسرساری
آغوز کی aaghooz ki روستایی از دهستان جنت رودبار رامسر
آغوز گله aaghooz gele از توابع دهستان نرم آب دوسر ساری
آغوزولگ aaghooz valg برگ درخت گردو
آغوز نکه aaghooz nzkke گردوی بزرگ و سنگین که از آن به عنوان نشانه زدن در بازی استفاده ...
آغوز نون aaghooz noon نوعی نان خانگی با مغز گردو
آغوز وشته aaghooz veshte نهال گردو
آغوزهال aaghooz haal نهال گردو که به صورت ترکه است و هنوز تناور نشده است
آغه خیل aaghe Kheyl روستایی از دهستان نرم آب دو سر ساری
آفت aafet ۱امراض گیاهی،آفت ۲بلا

پنج شنبه 27/4/1392 - 12:58 - 0 تشکر 622744

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آفتاب aaftaab خورشید،آفتاب
آفتاب برهود aaftaab barehood ۱آفتاب اسفندماه ۲نورآفتاب ۳اسفندماه
آفتاب بوریشت aaftaab boorisht برنزه شده در اثر نور آفتاب آفتاب سوخته
آفتاب تیره aaftaab tire پرتو شدید آفتاب تیغ آفتاب
آفتاب دیم aaftaab dim جای آفتاب گیر
آفتاب رو aaftaabe roo جای آفتاب گیر
آفتاب زرده aaftaab zardeh آفتاب مار
آفتاب زل aaftaabe zel گرمای تند و تیز آفتاب
آفتاب سو aaftaab soo نوعی سوگند:به نور خورشید قسم
آفتاب سو aaftaabe soo ۱روشنایی آفتاب ۲روبه آفتاب ۳در مقابل آفتاب
آفتاب کل aaftaab kel ۱آفتاب گیر،در پرتو آفتاب ۲گرمای آفتاب
آفتاب مار aaftaab maar هنگام غروب شام گاه
آفتاب مار بوردن aaftaab maar boordan کنایه از غروب کردن آفتاب
آفتاب مار شو aaftaab maar shoo ۱آفتاب کنار سایه ۲شام گاه
آفتاب مونا aaftaab moonaa مانند آفتاب
آفتاب وضو aaftaab vezoo آفتاب وضو نوعی بازی محلی استدر گذشته برای قرعه کشی در بازی ...
آفتن aften بافتن بافتنی
آفش aa fesh از اصوات که به هنگام درد به کار رود
آفله aafle آبله
آفله aafelle نام روستا و کوهی در کجور
آفله چکود aafle Khhakood آبله رو
آفله رو aafle roo ۱آبله گون ۲رنگ خرمایی گوسفند در آمل
آفله ورجی aafle varji بسیار آبله رو و زشت منظر
آفندازک aafendaazak نوعی داس برای کوتاه کردن شاخه های درخت
آق aagh ۱مخفف آقا ۲به عنوان پیشوند در معنی بزرگ به کار می رود
آقا تیکا aaghaa tikaa ۱توکا نام پرنده ای است که نام لاتین آن tohine می باشد۲نوعی بازی ...
آقادار aaghaa daar ۱درخت مقدس ۲نام مکانی مقدس در شیرگاه ۳یادگار کهن از احترام ...
آقارستم aaghaa rostam آقا رستم روزافزون از حکام بومی مازندران در ابتدای قرن دهم ...
آقازناورق aaghaa zenaa varegh ۱کفش دوزک ۲نوعی سوسک دشت و شب پرواز
آقا زن ورق aaghaa zan varagh کفش دوزک حشره ای که از آفات گیاهی تغذیه کند
آقا شابالو aaghaa shaa baaloo بنایی است هشت ترک گچکاری شده،داخل بنا نیز هشت ضلعی است که ...
آق جان aagh jaan پدر بابا
آق قلعه aagh ghale ۱مکانی واقع در ساحل چپ رودخانه ی گرگان ۲از شهرهای ترکمن ...
آق مشد aagh mashad از توابع دهستان کلیجان رستاق ساریآقامشهد
آق ملا aagh mellaa شوهرخواهر داماد
آق ننه aagh nane ۱از مقامات آوازی مازندران می باشد ۲در محاوره به معنی مادربزرگ ...
آقه aaghe ۱زشت ۲لاغرمردنی و بی حال
آکاسی aakaasi ۱مه ابر نزدیک به زمین ۲ابرغلیظ همراه باران
آکته aakete ۱مریضی که پس از بهبود،بیماریش باردیگر،بازگشته باشد ۲از ...
آکرد aakerd دهکده ای از دهستان چهاردانگه هزار جریب ساری
آکس aakes نی مرداب،نی اسفنجی مرداب به بلندی دومتر که در کنار شالیزارها ...
آکش aakkesh وه چه خوب،در مقام خوشحالی
آکشک aakeshak ۱کنایه از ادرار ۲کنایه از انزال
آکند aakend روستایی از دهستان رودپی ساری
آکوله aakoole نوعی برنج خزری
آکوله سر aakoole sar روستایی در تنکابن
آکه aakke وه چه خوب،در مقام خوشحالی
آگانه aagaane منطقه ای در اشکور تنکابن
آگله aagle آقلی
آگوزباگوز aagows baagowz ۱خودآرایی،بزک کردن ۲پز دادن

پنج شنبه 27/4/1392 - 13:5 - 0 تشکر 622745

آوانگاریفارسی به مازندرانی
آل aal ۱سرخ زردمایل به سرخ ۲اسب قرمز رنگ
آل aal ۱موجودی خیالی ۲جن
آلا aallaa حمله ی ناگهانی –مورد هجوم قرار دادن – برگرفته از آلامان ...
آلا زمین aalaazmin از دهکده های قدیمی و متروک فخرعمادالدین واقع در استرآباد ...
آل اسبه پیشانو aal ebe pishaanoo اسب قرمز سفید پیشانی
آلاشور aalaash var مرتعی جنگلی درحومه ی نوشهر
آلاغاز aalaaghaaz پرنده ی دریایی و مهاجر به اندازه ی غاز،اردک مهاجرآلاغاز ...
آلاگو aalaago مرتعی از توابع شهرستان گرگان
آلامان aalaamaan ۱غارت چپاول ۲از دهکده های متروک و قدیمی فخرعمادالدین واقع ...
آلام دلی aalaam deli بارانک درختی است با برگ های کنگره ای و گل های سفید و میوه ...
آلبالوئک aalbaalooak نوعی آلبالوی خودرو
آلبانیوم ماره aalbaanioom maare از نام های باستانی دریای خزر ماخوذ از منابع یونانی و رومی(aabanoom ...
آل بگنیین aal bageniyan آل زده شدن دچار کابوس شدن
آل بوردن aal baverden جن زدگی
آل پول aal pool ۱پول قدیمی ۲به باور عوام پول اجنه
آل بویه aale booye از سلسله های ایرانی برخاسته از شمال ایرانبنیانگذاران سلسله ...
آلت بزه aalet baze بورانی
آل دابو aale daabooye شاخه ای از فرمان روایان پادوسبانی که از اولاد و احفاد گیل ...
آل دابویه aale daabooye دابویه پسر گیل گاوباره بود و سلسله ی گاوبارگان دابویهی را ...
آلدره aaldaare ۱روستایی از دهستان بندپی بابل ۲روستایی در کجور
آلدره بشم aaldare bashm گردنه ای بین روستاهای دلم و آلیدژ نوشهر
آلزی aalezi گیاهی است شبیه پیاز با دانه ها و گل سفیدرنگاین گیاه به عنوان ...
آل زیار aale ziyaar مجموعه ی اولاد و احفاد مرداویج زیاری که مطابق ۳۱۶(هـق) بر ...
آلش aalesh داد و ستد مبادله تعویض
آلش aalesh جفت رحم پس از زایمان
آلش aalesh واحد اندازه گیری از آرنج تا سرانگشتان
آلشا کردن aaleshaa kordan عوض کردن
آلغ aalegh بافته ای نازک تر ازپلان پشتی که روی پالان و گردن و کفل اسب،خر ...
آلفته aalofte الافت
آل قارن aale ghaaran آل قران مجموعه ی اولاد،نوادگان و بستگان قاربن سوخرا شامل ...
آلکله aalekale از توابع دهستان زوار عباس آباد تنکابن
آلم aalem ۱ساقه های بازمانده پس از دروی غلات ۲زمینی که هرسال و بدون ...
آل مار aale maar ۱مار دیو ۲عجوزه –زن بسیار زشت
آلم جار aalem jaar مزرعه ی درو شده ی گندم،جو یا برنج
آل مجش aal mejesh قدم بزرگ برداشتن
آلم چال aalem chaal نام مرتعی در حوزه ی کارمزد آلاشت سوادکوه
آلم چر aalem char چرای کشتزار توسط دام بعد از برداشت محصول
آل مره aal more ۱ مهره هایی که عوام برای دفع چشم و اجنه به خود بندند ۲مهره ...
آلم کلا aalam kelaa ۱روستایی در ناحیه ی کجور ۲روستایی در لفور سوادکوه
آل میان aale miyaan نام مرتعی در آمل
آل میرکا aal mirkaa ۱نوعی مهره که عوام برای رفع جن زدگی به گردن آویزند ۲مهره ...
النگ oleng مرتع،مرغزار،علف چر
آلو aaloo آلوترش
آلو aaloo جفت زایمان
آلوستان aaloostaan از دهکده های متروک و قدیمی فخرعمادالدین واقع در استرآباد ...
آلوستان aaloostaan روستایی از بخش کتول در شمال غربی شهرستان کتول
آلوش aalosh ۱گشاد بی قواره ۲دهن گشاد
آلوکک aalookak گیاهی از تیره ی گل سرخ،نام علمیroonsaioom
آلو کلاته aaloo kelaate روستایی از دهستان استرآباد شمالی گرگان به مرکزیت سرخن کلاته ...
آلو کنده aaloo kande روستایی از دهستان ماین دو رود و رودپی ساری

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.