کل آیتم ها 44
اذان صبحگاهان، اذن دیداربرای دیدگان پاک و بیدارصبای بامدادان می خرامدبه قلب عاشقان روی دلدار
ممنونم دوست بزرگواراگر هر دوبیتی را در یک پاسخ بزنید زیباتر خواهد بود.
همچنان منتظر ادامه راه هستیم
سحر با یار می کردم مناجاتندا آمد بیا سوی خراباتاگر با بی دلان، همدم نباشینمی یابی تو ره سوی سماوات
اگر عاشق نِیی، عمرت هدر باددرخت روح و جانت بی ثمر بادنشان عاشقی باشد همان کهنماز شفع و وترت در سحر باد
سحرگاهان به سجاده نشستمکنار خُمّ پر باده نشستمنشستن نزد مه رویان چه سخت استولی بر درگهت ساده نشستم
سحر، مستان به لب ها نِی گرفتندره میخانه را در پی گرفتندبدیدم دوش در عالم عشقملائک هم سراغ مِی گرفتند
سحر با یار می کردم نیایشاز او وصلش طلب کردم به خواهشسرودم مصرعی ناگه صدا زدعمل سودت رساند نه سرایش