گالیلو گالیله(قسمت اول):
1)محاکمه:تالار شهر واتیکان در رم پر از جمعیت است.ریاست دادگاه بر عهده ی پاپ اوربان هشتم است.ماه آوریل 1633 است و پیر مردی 69 ساله را محاکمه میکنند.پیر مرد با قامت بلند و رفتاری موقرانه,بدون اینکه تحقیرهای دیگران بر وی تاثیری گذارد.پیر مرد با وجود بیماری شدیدی که دارد به رم احضار کرده اند.او ادعا می کند که زمین مرکز عالم نیست.او گالیلو گالیله است,بزرگترین دانشمند و ریاضیدان عصر خود.از نظر پاپ گالیله یکی از بدترین بدعتها را نهاده است که تعلیمات او اقتدار کلیسا را به شدت تهدید می کند.در کنار پاپ ,خدمتکار او نشسته است که رهبر دستگاه مخوف تفتیش عقاید است.این دستگاه به راحتی می توانست گالیله را شکنجه یا اعدام کند.
2)مجرم:وقتی گالیله به خطرناکترین قسمت محاکمه ی خود رسید,مزیت مهمی نسبت به کسانی که به دست دستگاه تفتیش عقاید افتاده بودند داشت,او توانسته بود که دوستان متعددی بین مقامات بالا پیدا کند و روی کسانی که کنار پاپ نشسته بودند حساب کند.در هفته هایی که از گالیله بازجویی میکردند کاملا اشکار بود که بروی رحم نخواهند کرد اما در خلوت جرایم اوراکم اهمیت جلو می دادند تا او را آزاد کنند.هر روز در دادگاه,گالیله بر بیگناهی خود پا فشاری می کرد و عقاید خود را تغییر میداد و در روز آخر محاکمه,پاپ اعلام کرد گالیله مجرم است و باید باقی عمر خود را در زندان سپری کند.
3)گفتگو:مشکل از انجایی شروع شد که پاپ اوربان هشتم از گالیله خواست تا کتابی بنویسد و در آن نظر کوپرنیک را رد و جانب کلیسا را بگیرد اما گالیله در کتاب خود که گفتگو در باب دو نظام اصلی جهان بود ,جانب کوپرنیک را گرفت و همین کار او خشم کلیسا را بر انگیخت و از گالیله خواستند که به رم برود .پزشکان معالج او اعتراض کردند اما کلیسا گفت یا خودش می اید یا با زنجیراو را می آوریم.
4)کلیسا:در آن زمان دو نیروی قدرتمند وجود داشت,یکی کلیسا و دیگری فلسفه ی عهد باستان مربوط به ارسطو که قدمت آن به دو هزار سال پیش می رسید.در آن زمان کاتولیک به قلب مردم نفوذ کرده بود بطوری که از هر 12 نفر 1 نفر کشیش یا راهبه بود.مردم در تحریم کلیسا بودند ونمی توانستند آزمایشی انجام دهند که با کتاب مقدس مقایرتی داشته باشد و کتاب های آنها را سانسور می کردنند.در واقع در آن زمان فرقه ی یسوعی حاکم بود ,همان هایی هستند که ارسطو تعلیم داده بود.اگر کشفی می شد که با نظر ارسطو مقایرت داشت,پس غلط بود.غلط بودن نظر ارسطو همانند غلط بودن انجیل بود.
5)دیدگاه یک عصیانگر:گالیله اولین فرزند وینچنسو بود که در سال 1564 در شهر پیزا به دنیا آمد.پدر او موسیقیدانی معروف و اولین کسی بود که از ریاضیات در موسیقی استفاده کرد و عصیانگر بود.گالیله تا 11 سالگی نزد پدرش و چند معلم سر خانه درس خواند اما بالاخره زمان تحصیل او فرا رسید,انتخاب محل تحصیل کار آسانی نبود ,چون پدر گالیله به مراکز آموزشی اعتماد نداشت و نمی خواست که پسرش را شست و شوی مغزی دهند.پس به فلورانس نقل مکان کردند.در آن زمان فلورانس در اوج شکوفایی خود به منزله ی قلب اندیشمندان اروپا بود.زمانی که وینچنسو نتوانست هزینه تحصیل گالیله را بدهد او را به مدرسه ای فرستاد که وابسته به صومعه بود.سه سال بعد او را از آنجا بیرون آورد چون پسرش داوطلب پوشیدن لباس رهبانت شد.گالیله ی 17 ساله به اصرار پدرش در دانشگاه ,رشته پزشکی را انتخاب کرد.اما کمی بعد تغییر رشته داد و ریاضیات را دنبال کرد زیرا در ریاضیات استعداد خاصی داشت.
او نمی توانست دیدگاه فلسفه را راجع به علم تحمل کند.او معتقد بود که علم پیشرفت نمی کند مگر آنچه که یونانیان گفته اند را زیر سوال بریم.ارسطو در سراسر عمر خود حتی یک آزمایش هم انجام نداد.او صرفا بر اساس منطق نتیجه گیری می کرد و کل نظام ارسطویی به هم وابسته بود و هر اصلی به اصل دیگر منتهی می شد و اگر بخشی از این فلسفه اشتباه از آب در می آمد کل نتیجه گیری ها نادرست می شد.گالیله آنقدر باهوش بود که نظرات ضد ارسطویی خود را فقط بصورت دیدگاه بیان می کرد و بر روی آنها پا فشاری نمی کرد.
5)نوسان آونگ:روز یکشنبه گالیله مانند همیشه به کلیسا رفت تا در مراسم عشای ربانی شرکت کند اما این بار بدلیل برگزاری آن توسط کشیش مهمان خسته کننده بود.توجهش به چراغی جلب شد که از سقف آویزان بود و با وزش باد به نوسان در می آمد.گالیله زمان نوسان را با نبض خود اندازه گرفت و بعدها که آزمایش را با آونگ های متعدد انجام داد به این نتیجه رسید که((زمان لازم برای انجام کامل هر نوسان,ثابت است و به دامنه نوسان بستگی ندارد))و این قانون را,قانون نوسان تناوبی نامید.پس از این ,او همین آزمایش را توسط چند گلوله با وزن ,نخ وطول متفاوت انجام داد و به این نتیجه رسید که دوره ی تناوب یا زمان نوسان ,اصلا به وزن وزنه وابسته نیست و اگر طول نخ ثابت بماند و فقط وزن وزنه تغییر کند ,زمان تناوب ثابت می ماند و به این نتیجه رسید که طول نخ عامل بسیار مهمی است و زمان لازم برای تکمیل یک نوسان فقط به ریشه ی دوم طول نخ وابسته است و فکر ساخت ساعت به فکرش رسید.تا قرن 16 ساعتی در کار نبود و بالاخره گالیله در اواخر عمرش پذیرفت که ساعت بسازد,اما سازنده آن از ساعت بهره ای نبرد....
در پایان دانشجویی گالیله بدون آنکه مدرکی از دانشگاه بگیرد از دانشگاه رفت چون در آن زمان شهرت از مدرک مهمتر بود.گالیله به نزد خانواده ی خویش برگشت و به معلم سر خانگی پرداخت و در همین زمان به نوشتن کتابی به نام تعادل پرداخت.اگرچه کتابی کوچک بود اما به شرح چند آزمایش گالیله پرداخته بود و پیشنهادی بود برای تکمیل نظر ارشمیدس,دانشمندی که صد سال قبل از ارسطو می زیست و تسلط و نبوغ او در ریاضی فقط با نیوتن قابل مقایسه بودکه نیوتن دو هزار سال بعد از ارشمیدس به دنیا آمد.مشهورترین کشف ارشمیدس این بود که وقتی جسم جامدی در سیالی-گاز یا مایع-قرار می گیرد ,وزن مایعی که جابجا می شود برابر کاهش ظاهری وزن جسم است.
گالیله در کتاب خود همواره کشفیات خود را بصورت داستان,نمایشنامه,هجو(طنز آمیز)می نوشت.
از دیگر کارهای گالیله,آزمایش بر برج کج پیزا بود که در حدود 50 متر ارتفاع و 5 متر از راستای قائم انحراف داشت.گالیله می خواست توسط این برج ,نظریه ارسطو را مبنی بر اینکه :هرگاه دو جسم با وزن های متفاوت را از ارتفاع به پایین پرت کنیم ,جسمی زودتر به پایین می رسد که جرم بیشتری دارد.گالیله از بالا ترین قسمت برج بالا رفت و دو گلوله با جرم های متفاوت را پرتاب کرد(یک پر و یک گلوله سربی)و همه شاهد بودند که هر دو با سرعت یکسان زمین رسیدند و فقط مقاومت هوا بر روی پر بسیار اثر داشت و تنها نیرویی که سرعت را تغییر می داد ,مقاومت هوا بود.
منبع :کتاب گالیلو گالیله ,مخترع واخترشناس و عصیانگر (انتشارات فاطمی)