نفوذ زبان تازی در فارسی:
اینجا ناچار دنبالۀ سخن مرا به معترضه ای می کشاند که و آن اینست که وطن پرستی یا میهن پرسی با اصطلاح افراطیان این زمان حکم مسلم قطعی تجاوز ناپذیری نیست و دامنۀ آن نباید در برابر عقل سلیم و ذوق سالم بجائی برسد که مرد را با همه لاف مردی و کر و کور کند. انصاف همیشه بزرگترین دشمن وطن دوستی های افراطی و علم فراست دشمنان دیگر انند این جملۀ بسیار حکیمانۀ متقن ارسطو گویا از آسمان آمده است
هنگامی که در حکمت معارضه با افلاطون می کرد و رای اورا بدلیل و برهان رد می کرد می گفتت:«افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیشتر از او دوست میدارم». در نظر من فرزانگان ایران و دوستدارران حقیقی ایران کسانی اند که دربارّ این ایران عزیز با اینهمه عزّتی که من ازو در دل خود اندخته دارم جائی که بحق و حقیقت و انصاق میرسند پای مردی و مردانگی را نلغزانند و اگر هم کوته نظران زبان ایران بنماید حق و حقیقت را بگویند. در این زمینه حق و حقیقت و انصافی که ما داریم اینست که نه تنها زبان فارسی از زبان تازس بی نیاز نتواند شد و کوشش در اینکه همۀ الفاظ تازی معمول در فارسی را طرد کنیم و با چوب جفا و بی رحمی برانیم گونه ای از ابلهی و گون هایاز خیانت بایران و اندخته های سرششار علمی و ادبی هزار سالۀ آنست بلکه عاریت گرفتن و استعانت کردن از زبان تازی سنّت دیرینیست که سابقۀ آن بمراتب کهن تر و پا برجا تر از این هزار و سیصد سالیست که از اسلام گذشته و کوته بینان بی خبر می پندارند استعانت از کلمات کلیدی تازی یادگار این روزگار است.
زبان پهلوی بر دوگونه است: گونه ای از آن را «پهلوی شمالی» یا «پهلوی اشکانی» می نامند که کلمات بیگانه در آن نیست، گونۀ دیگر را «پهلوی جنوبی» یا «پهلوی ساسانی» می نامند که کلمات بیگانه بطرزی خاص در آن بکار رفته است.
در دورۀ ساسانیان در سرزمین غربی ایران آنروز که کشور عراق و بین النهرین کنونی را فراهم میساخته و در گرداگرد پایتخت زمستانی و بزرگتریم شهر ساسانیان تیسفون یا مدائن مردمی از نژاد سامی می زیسته اند که بومی آنسرزمین بوده و اگر مهۀ مردم آن یار را فراهم نمی کرده اند لااقل اکثریت مردم آنجا از این تیره بوده اند.
این مردم همان آرامیان قدیم بوده اند و زبانی داشته اند بنام زبان آرامی که از همان ریشۀ زبانهای سامی یعنی سریانی و عبری و تبطی و غیره بوده است و زبان تازی کنونی از ان بیرون امده و هنوز لهجه ای از آن در میان طوایف ترسایان شمالغربی و مغرب ایران که امروز بنام «کلدانی» یا درست تر بنام «آسوری» معروف باقیمانده است و کسانی که این زبان را در کوی برزن یا این روزها گاهی در رادیو طهران از آنها شنیده اند میدانند که خویشاوندی نیزدیکی با زبان عرب دارد و مخصوصاً شباهت مخارج حروف و لحن آن بازبان تازی بسیار آشکار و زننده است.
چون پایتخت ساسانیان پ از این مردم بود و زبانشان روز شب گوش شهرنشینان تیسفون را می انباشته است کلمات بسیار نه تنها اسامی و صفات حتی افعال و ضمایر و حروف عطف و ربط از زبان آنها وارد زبان پهلوی ساسانی شده و آنهم بطرز شگفت و خاص که در هیچ زبان دیگر نظیر ندارد و آن اینست که در نوششتن کلمات آرامی را بکار میبرده و در خواندن آنها را در ذهن خود ترجمه می کردده و کلمۀ ایرانی را بجای آن بزبان می آورده اند و این همان کلماتیست که در فرهنگهای متداول امروز مخصوصاً در برهان قاطع تقریباً همۀ آنها را ضبط کرده و کلمات «زندوپازند» نام گذاشته اند زیرا که دامنۀ این بیگانه پرستی بجائی کشیده بود که حتی این کلمات آرامی در اوستا و نسخۀ مکتوب این کتاب یعنی «زند» نیز راه یافته بود.
این کلمات آرامی را که بدینگونه در پهلوی ساسانی بکار می بردند باصطلاح خاص «هووارش» یا «زوارش» میگفتند و تفاوتی که در میان پهلوی شمالی یا اشکانی و پهلوی جنوبی یا ساسانی هست برسر همین کلمات است که در پهلوی اشکانی هووارش نیست و در پهلوی ساسانی هست.
خوانند عزیز که عقلی سلیم و مستقیم دارد اینجا که یرسد ناچار این نکتۀ مسلم در ذهن او می نشیند که استعانت از زبان بیگانه و آنهم زبان سامی در زبانهای ایرانی حکم تحمیلی و زور آورده ای نیست که تازیانۀ اسلام آنرا بر سر ایرانیان کوفته باشد بلکه سند دیرین و شالدۀ کهن سازیست که کوتاهترین دورۀ استقرار آن بهزار و پانصد سال و باوج جهانگیری و شکوه و جلال ساسانیان بروزگار شهریاری خسرو اول انشیروان میرسد و دلگیر نشوید اگر تاریخ آن را بدورۀ شاپور دم (شاپور ذوالاکتاف) همان شناه سنب تازی کش برساند. منتهی روزی بود که زبان پهلوی از زبان آرامی استعانت میکرده، روزی رسید که زبان دری جای زبان پهلوی و زبان تازی جای زبان آرامی را گرفت و بهمان سنّت دیرین در زبان دری از زبان تازی استعانت کرد.
دوخانه دیواربدیوار یکدیگر بودند، دوخانه خدا رفتند و جای خود را ببازمانگان خویش گذاشتند، بازماندگان هم مانند پیشینیان خود از عاربت خواستن شرم نکنند.
بنیاد کار از روز نخست براین گذاشته شده است . اکنون خرد می پسندد که پس از هزار و پانصد سال بنیادی را که روی آن هزار و پانصد طبقه ساخته شده است برافکنیم و همه را روی هم فرو ریزیم؟ تصور نکنید که این داد و ستد تنها یک جانه بوده و تنها ایرانیان از زبانهای سامی یا لااقل از زبان تازی عاریت گرفته اندو تازیان هرگز از ما عارت نخواسته اند.