حتما دیده یا شنیدهاید که موج جدیدی در بین جوانها راه افتاده است که برای شوخیها و شیطنتهای خودشان سوژه تازه پیدا کردهاند تا در کنار اتفاقاتی نظیر کاهش قیمت سکه و ارز، صعود به جام جهانی، برد تیم ملی والیبال، روزهای خوش بورس و ... برای هر چیز کوچک دیگری هم پای انتخابات را پیش بکشند و یک تشکر از رییسجمهور منتخب و پاقدمش را هم ضمیمه این شوخی بکنند.
یعنی که به جای «پَ نَ پَ» و «دکتر حسابی» و جملات قصار نسبت دادن به بزرگان، الان «روحانی مچکریم» مد و تب شده است.
ظاهرا در این کار ابتدا منتقدان آقای روحانی پیشقدم بودند که میخواستند تا موافقان آقای روحانی را نقد کنند. اما هر چه بوده، جوانها این روش طنز را جدی گرفتهاند و به قول خودشان «فازش را گرفتهاند» و آنقدر جملات و عبارات طنز مختلفی با این عبارت ساختهاند که
دیدم دوست عزیزم، اسماعیل رمضانی در وبلاگش حتی این جملات را دستهبندی و تحلیل هم کرده است. بیشترین گروه از این دسته جملات اما، طنزهایی است که با انتظارات و مطالبات از دولت جدید ساخته شده است:
از ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺭﺋﯿﺲﺟﻤﻬﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻨﻈﻢ ﭘﯿﺶ ﻣﯿﺮﻩ. ﻣﺜﻼ ﺷﻤﺎ ﺑﺒﯿﻦ دیرﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺘﻪ بود، ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻩ ﻫﻢ بود، ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺑﻬﺎﺭ ﻫﻢ بود. ﺑﺎﺯ امروز ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻦ، امروز ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺘﻪ ﺳﺖ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻩ ﻫﺴﺖ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ. روحانی مچکریم!
امروز براى اولین بار دیدم یه نیسان آبی راهنما زد و با احتیاط پیچید. روحانى مچکریم
از وقتى روحانى رئیسجمهور شده آخرین بیسکوئیت ساقه طلایى خیلى راحتتر از جلدش درمیاد. روحانی مچکریم
امروز بابام کولرو زد رو تند... روحانی مچکرم
میگن تو دوره ریاست روحانی، وقتی سر کلاس خوابت برده، استاد مییاد پتو می اندازه روت... روحانی مچکریم
آقای روحانی این بود جواب اعتماد ما؟ چرا هوا انقد گرم شده؟ چرا انگشت پام میخوره اینور اونور؟ چرا شیر کاکائوها زود تموم میشن؟ چرا من متاهل نشدم این چن روز؟ چرااا؟ ... رای منو پس بدین.
امروز یه هندونه خریدم سفید دراومد. از روحانی بعید بود واقعا!
نصفهشبی گرسنم شده، این روحانی چرا هیچ کاری نمیکنه پس؟
ظاهرا این جملات یکجور شوخی و سرگرمی جوانانه است، اما این لایه و روکش طنز را که کنار بزنیم، با نقدی جدی و هوشمند مواجه میشویم در نکوهش انتظارات و توقعات بیجا از رییسجمهور جدید که باید همه کاری را یکتنه پیش ببرد و همه مشکلات را حل کند، آن هم حتی مشکلات پیشپاافتاده و مسائل شخصی را. باورتان میشود؟
ما عادت داشتیم که این حرفها را اهل سیاست بیایند و با هزار دلیل و توجیه و استدلال برایمان بگویند که از دولت نباید انتظار معجزه داشت و مشکلات، برای حل شدن نیاز به زمان دارند و مردم صبور باشند و نظایر اینها. اما حالا جوانهای نسل چهارمی که معمولا بزرگترها به بیفکری و بیخیالی متهمشان میکردند، خودشان به صورت خودجوش (نه از آنها که عادل فردوسیپور میگوید) دارند حرفهای بزرگان را میزنند و بزرگانه حرف میزنند. گیریم به روش خودشان، اما واقعا دارند درس سیاست پس میدهند.
دارند آموزش واقعبینی میدهند. دارند توقع حل مشکلات بدون اراده جمعی را به چالش میکشند. آن هم به چه شیوایی و شیرینی!
وقتش نشده نسل چهارمیها را جدی بگیریم؟
احسان رضایی (همشهری جوان)